Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
فرق جیمی لنیستر در سریال و کتاب‌ها؛
آیا میدونستید دیوید و دن همه تلاششون رو کردن تا ما از جیمی متنفر بشیم؟😂

#جیمی_لنیستر
#سرسی_لنیستر


@Westerosir

725 0 23 13 31

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
حضور افتخاری مارتین در یک سریال

جورج آر آر مارتین و رابرت رد فورد در اولین پخش فصل سوم سریال DarkWinds حضور غافلگیر کننده ای داشتند.

در این صحنه،آن ها به پایان رساندن  کتاب بادهای زمستانی کنایه می زنند و ردفورد به مارتین می گوید: «جورج، تمام دنیا در انتظارن، حرکتی انجام بده».


#اخبار #کتاب #مارتین
#بادهای_زمستان
#winds_of_winter


@Westerosir

1.3k 0 19 12 46

اینیس اولین پسر پادشاه اگان فاتح بود. او در سال هفتم ب.ف از همسر جوان‌تر اگان، رینیس به‌دنیا آمد که به هنگام تولد، نحیف و رنگ‌پریده بود. مدام گریه می‌کرد و آن‌طور که گفته می‌شد، دست و پایش دراز و باریک و چشمانش کوچک و اشک‌آلود بودند، طوری که استادان پادشاه نگران زنده ماندن او شدند.

او پستان‌های دایه‌اش را از دهان بیرون می‌کرد و تنها پستان‌های مادرش را می‌مکید. شایعات حاکی از آن است که وقتی از شیر مادر گرفته شد، تا دو هفته جیغ می‌کشید. آن‌قدر با پادشاه اگان تفاوت داشت که برخی حتی شجاعت پیدا کردند تا ادعا کنند پادشاه پدر واقعی او نیست و اینیس حرامزاده‌ی یکی از معشوقان خوش چهره‌ی ملکه رینیس بوده است؛ پسر یک خواننده یا هنرپیشه‌ی صامت. هم‌چنین شاهزاده بسیار کند رشد می‌کرد.

پس از این‌که اژدهای کوچکی به نام کوئیک سیلور را که همان سال در دراگون استون از تخم بیرون آمده بود، به او دادند، تازه شروع به برومند شدن کرد.

کتاب آتش و خون


#نقل_قول
#کتاب

@Westerosir

1.5k 0 11 22 39

از همان ابتدا که نخستین انسان‌ها تاج پادشاهی را به وستروس آوردند، خون و خونریزی برای تصاحب آن وجود داشت.
از اولین فرمانروای این سرزمین که توسط جنگی که خود شروع کرده بود مُرد و در شمال دفن شد، تا میگور بی‌رحم که روی تخت پدر خود، ایگان فاتح، کشته شد، تا جوان مرگی دیرون اول، جنگ فرزندان ویسریس، نابودی اژدهایان، شورش دیمن بلک فایر و نوادگان او... هزاران پادشاه از هر خاندانی به قدرت رسیدند و از بین رفتند.
با چنین تاریخ درخشانی، مردم چطور همچنان از واقعه‌ی شاهکشی حیرت می‌کنند؟

ویدئوی مربوطه در کانال وستروس مدیا ارسال شده است.


#وستروس_مدیا
#تاریخچه_وستروس

@Westerosir


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ند استارک چطور اسم فرزندانش رو انتخاب می‌کرد؟
اون معمولا اسم اون‌هارو بر اساس اسم مردانی که تحسینشون می‌کرد انتخاب می‌کرد.

#جان_اسنو
#جان_ارن
#ند_استارک

@Westerosir

1.7k 0 22 29 44

سر رانت کانینگتون یک شوالیه‌ی ساکن شده بود. مطمئنا دوشیزه‌ی تارث از هر نظر وصله‌ی د‌ل‌چسبی برای او بود. جیمی پرسید: «چرا ازدواج نکردید؟»
رانت کانینگنون: «چون من به تارث رفتم و دیدمش. شش سال ازش بزرگتر بودم، اما دختره می‌تونست صاف تو چشمام نگاه کنه، یه ماده خوک تو لباس ابریشمی بود، گرچه سینه‌های بیشتر خوک‌ها بزرگتره. وقتی سعی کرد حرف بزنه، تقریبا خودش رو با زبونش خفه کرد. بهش یه رُز دادم و گفتم این تمام چیزیه که از من نصیبش میشه.»  کانینگتون به گودال نگاهی انداخت. «خرس از اون غول بی‌شاخ و دم کمتر مو داشت، من..»
دست طلایی جیمی چنان محکم به دهانش کوبیده شد که شوالیه را تلو تلو خوران از پله‌ها پایین فرستاد. فانوسش افتاد و شکست و روغن سوزان روی زمین پخش شد.
جیمی: « داری درمورد یک بانوی اصیل‌زاده حرف می‌زنی سر. به اسم صداش کن؛ صداش کن بریین.» کانینگتون چهار دست و پا از شعله‌های در حال گسترش فاصله گرفت.
رانت کانینگتون: « بریین. اگر سرورم می‌پسندن.»
لخته‌ای خون را، روی پاهای جیمی تف کرد.
«بریین زیبا رو»


کتاب چهارم، ضیافتی برای کلاغ‌ها

#نقل_قول
#کتاب

@Westerosir

1.8k 0 14 10 58

سر جیمی لنیستر: امشب وقتی کمپ بزنیم به تو تجاوز می‌شه، بارها و بارها. هیچ‌کدوم از این مردان تابه‌حال با یک زن اشراف‌زاده نبودن! کار عاقلانه اینه که مقاومت نکنی.
لیدی برین از تارث: واقعن؟!
سر جیمی: دندونات رو می‌ریزن بیرون.
لیدی برین: فکر می‌کنی به دندونام اهمیت می‌دم؟
سرجیمی: نه فکر نکنم به دندون‌هات اهمیت بدی. اگه باهاشون بجنگی می‌کشنت؛ متوجهی؟! من براشون زندانی بااهمیتی هستم، نه تو! بذار کاری که می‌خوان رو انجام بدن، چه اهمیتی داره؟
لیدی برین: چه اهمیتی داره؟!
سرجیمی: چشمات رو ببند و تظاهر کن که رنلی‌ان!
لیدی برین: اگه تو زن بودی مقاومت نمی‌کردی؟ اجازه می‌دادی کاری که می‌خوان رو انجام بدن؟
سرجیمی: اگه من زن بودم کاری می‌کردم که من رو بکشن ولی خدایان رو شکر که زن نیستم‌.

هشتم مارس، روز جهانی زن رو به همه‌ی زن‌های آگاه و فهمیده‌ی این سرزمین تبریک می‌گیم. به امید روزهای روشن.



#سریال
#نقل_قول
#Got
#internationalwomensday
#happywomensday

@Westerosir

2.8k 1 34 13 124

حضور بازیگران سریال خاندان اژدها در پنل FYC Television Academy.

برای دیدن عکس های بیشتر به کانال وستروس مدیا بپیوندید

لینک


انتهای اسکله ایستاد، رنگ‌پریده و با پوست مورمور شده و لرزان در مه. نیدل انگار در دستانش زمزمه می‌کرد؛ می‌گفت: با نوک تیزش ضربه بزن و به سانسا نگو. نشان میکن روی تیغه بود. فقط یه شمشیره. اگر به شمشیر نیاز داشت، صدتا زیر معبد وجود داست.

نیدل کوچک‌تر از آن بود که شمشیری درست و حسابی باشد، به زحمت چیزی بیشتر از یک اسباب بازی بود. زمانی که جان گفت تا این را برایش بسازند، دختر کوچولوی احمقی بود. این‌بار بلند گفت: « فقط یه شمشیره.» ...

...ولی نیدل فقط این نبود. نیدل راب و برن و ریکان بود، مادرش و پدرش، حتی سانسا. نیدل دیوارهای خاکستری وینترفل بود و قهقهه مردمانش. نیدل برف‌های تابستانی بود، داستان‌های ننه‌ی پیر، درخت قلب با برگ‌های قرمز و صورت ترسناکش، بوی گرمِ خاکیِ گلخانه‌ها، صدای تق‌تق باد شمال که بر پشتی پنجره‌های اتاقش می‌کوبید. نیدل لبخند جان اسنو بود. به یاد آورد، عادت داشت موهام رو به‌هم بریزه و صدام کنه «خواهر کوچولو» و ناگاه در دیدگانش اشک بود.

وقتی افراد کوه اسیرش کردند، پالیور شمشیر را دزدید؛ اما وقتی او و تازی به مسافرخانه تقاطع قدم گذاشتند، نیدل آن‌جا بود. خدایان می‌خواستن که اون رو داشته باشم. نه هفت، نه خدای بسیار چهره، بلکه خدایان قدیم شمال. فکر کرد، خدای بسیار چهره می‌تونه بقیه رو داشته باشه ولی نمی‌تونه این رو بگیره.

لختِ مادر زاد و با نیدل در چنگ، پله ها را یک به یک بالا آمد. نیمه راه، یکی از سنگ ها زیر پایش لغزید. آریا زانو زد و با ناخن دورش را خالی کرد. سنگ ابتدا حرکتی نمی کرد، اما او سماجت ورزید و ساروج ریخته را با ناخن هایش بیرون کشید. سنگ دست آخر تکان خورد. آریا صدایی از خود در آورد و هر دو دستش را داخل کرد و کشید. شکافی جلوی رویش باز شد.

به نیدل گفت: «اینجا امن می مونی. جز من  هیچ کس نمی دونه تو کجایی.» شمشیر و غلافش را پشت پله قرار داد. سپس سنگ را به سر جایش هل داد، طوری که مانند بقیه سنگ ها به نظر می رسید. موقع بالا رفتن از پله ها آن ها را شمرد تا بداند بعدا شمشیر را کجا پیدا کند. شاید روزی نیازش می شد. پیش خود زمزمه کرد: «یه روزی.»

کتاب چهارم ضیافتی برای کلاغ‌ها

#نقل_قول
#کتاب

@Westerosir


استادان سیتادل، شورش منجر به سرنگونی تارگرین‌ها را شورش رابرت (Robert's Rebellion) می‌نامند. شورشی که در نتیجه‌ی ربوده شدن لیانا استارک توسط ریگار تارگرین شروع شد. بزرگ‌ترین متحد تارگرین‌ها در این شورش، خاندان مارتل بودند. اما پس از آن‌که دشمن پیش‌روی کرد شاه اریس، همسر و فرزندانش را از بارانداز پادشاه دور کرد. درحالی که الیا و فرزندانش (همسر و فرزندان ریگار) را در پایتخت نگه داشت. شاه اریس گمان کرد که دورنی‌ها به او خیانت کردند و درهای پایتخت را برای لنیسترها گشود. در حالی که نمی‌دانست خیانت‌کار حقیقی همان لنیسترها هستند.
این بار شورش رابرت را از زبان اوبرین مارتل بشنوید. شاهزاده‌ی دورنی که رابرت باراتیون را مقصر مرگ خواهرش می‌دانست و آتش انتقامش از لنیسترها هرگز خاموش نشد.

ویدئوی حاضر در کانال وستروس مدیا ارسال شده است.


#وستروس_مدیا
#تاریخچه_وستروس

@Westerosir

2.3k 0 13 16 33

ماشروم:
آیا هرگز مردی به اندازه‌ی کج‌پا نیرنگ‌باز بوده است؟ آه، او دلقک فوق‌العاده‌ای می‌شد. کلمات مثل عسل از کندو از لبانش می‌چکیدند و هرگز زهر چنین شیرین به نظر نرسیده بود.


در ویکی وستروس بیشتر با لاریس استرانگ آشنا شوید.

#خاندان_اژدها
#HOTD

@Westerosir


سرنوشت شوم والریا را از زبان جورج آر.آر مارتین بشنوید؛
روزگاری، این سرزمین نماد شکوه و جلال حیرت انگیز وستروس بود... تا اینکه میلیون ها والریایی به همراه صد‌ها اژدها کشته شدند...
برای مشاهده ویدیو به وستروس مدیا مراجعه کنید.


#مارتین
#تاریخچه_وستروس
#والریا
@Westerosir

2.4k 0 10 15 25

جزئیات هیجان‌انگیز فصل سوم «خاندان اژدها» از زبان رایان کُندال

طبق گفته‌های کُندال، این مورد در کتاب‌های جرج آر.آر. مارتین وجود دارد، ولی در سریال «بازی تاج و تخت» به آن پرداخته نشده بود. کُندال در گفت‌وگویی با ComicBook گفت:

ما باید چند چیز خاص بسازیم و یکی از آن‌ها جزئیات خاصی است که در کتاب‌ها زیاد درباره‌اش شنیده‌ایم، ولی به‌طور مشخص روی نمایشگرها ندیدیمش. این جزئیات کوچک است و چیز بزرگی نیست، ولی من فکر کردم که خیلی جالب است. این از آن دسته چیزهایی است که باید همه‌ی آن قسمت‌های کوچکی که در کتاب‌ها هستند را بخوانید و سعی کنید آن را کنار هم بچینید، تمام اطلاعاتی که دارید را به کار بگیرید و سپس نقاط را متصل کنید و پاسخ را بیابید. خیلی هیجان‌زده هستم که این ایده به واقعیت تبدیل شود، خیلی سرگرم‌کننده است.


مارتین پیشتر نارضایتی خود را از فصل دوم در یک پست وبلاگ که حالا حذف‌ شده، ابراز کرده بود؛ و نگرانی اصلی او این بود که سریال خیلی از داستان‌های اصلی کتاب‌ها فاصله گرفته است. سریال برای فصل سوم و چهارم چراغ‌سبز را دریافت کرده و طبق گفته‌ی کُندال، در فصل چهارم به پایان خواهد رسید.

در حال حاضر فصل دوم سریال ۸۳٪ امتیاز منتقدان و ۷۳٪ امتیاز تماشاگران را کسب کرده است. پیش از فصل سوم، اسپین‌آفی دیگر از دنیای بازی تاج و تخت به نام «شوالیه‌ای از هفت پادشاهی» در حال تولید است که فیلمبرداری آن سال گذشته تمام شده و قرار است اواخر امسال منتشر شود.

فصل‌های ۱ و ۲ «خاندان اژدها» هم‌اکنون در پلتفرم Max در دسترس است و فصل سوم آن قرار است در سال ۲۰۲۶ منتشر شود.

#خاندان_اژدها #اخبار

#HOTD
@Westerosir


همان‌طور که پیش‌تر اشاره کرده بودیم فیلم‌برداری فصل سوم سریال خاندان اژدها از این ماه یعنی ماه سوم میلادی آغاز می‌شود.

این فصل دارای هشت قسمت است که فیلم‌برداری هر هشت قسمت در ماه اکتبر به پایان می‌رسد.


#اخبار
#خاندان_اژدها
#HOTD

@Westerosir


سر جوراه مورمونت خطاب به دنریس تارگرین:
«تو دنیایی که من دیدم هیچ‌کس با مهربونی ثروتمند نشده.»

کتاب سوم، یورش شمشیرها

#نقل_قول
#کتاب

@Westerosir

2.5k 0 19 76 62

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
واکنش اگان دوم وقتی الیسنت و اتو می‌رن سراغش که به زور شاهش کنن!

#خاندان_اژدها
#فان
#سریال
#fun
#HOTD
@westerosir

2.7k 0 16 18 50

پادشاه حقیقی کتاب‌، قربانی تحقیر سریال

آیا برن استارک سزاوار تاج و تخت بود یا صرفاً گزینه‌ای ناگزیر برای تاج‌گذاری بوده‌ است؟
«قوی ترین درختان ریشه در مکان های تاریک زمین دارند. تاریکی ردای تو خواهد بود، سپرتو، شیر مادرت خواهد بود. تاریکی به تو قدرت می‌بخشد.»

کتاب پنجم رقصی با اژدهایان، بریندن ریورز خطاب به برن استارک

در گستره‌ی تاریخ، پادشاهی صرفاً در قبضه‌ی آنان که شمشیر در دست دارند، نیست! بلکه گاه بر شانه‌های آنان که گذشته را به یاد دارند و آینده را به چشم دیده‌اند، سنگینی می‌کند.
برخی شخصیت‌ها هستند که نه تنها پاره‌ای از رویدادهای دنیای وستروس‌اند، بلکه تجسمی از مفاهیم عمیق و بنیادین تاریخ، اسطوره و قدرت‌اند. آری، حکایت کودک معلولی است که از آغوش زمین رانده‌شد و نه تنها زاده‌ی سقوطی ناگزیر بلکه برخاسته از سرنوشتی از پیش نگاشته‌شده است.
«برندون استارک»، مشهور به "برن"، پسری از جنس زمان، وارث دانایی اما قربانی جهل سریال! فرزندی که سقوطش از برج وینترفل ظاهراً تقدیرش را به زوال کشاند، در حقیقت قدم در مسیری نهاد که او را از قید و بند مرزهای جسمانی، از زنجیرهای محدودیت ادراک بشری، رها ساخت. اما او در این مسیر تنها نبود؛ در ژرفای جنگل‌های سرد و خاموش، جایی که تاریخ و سرنوشت به هم می‌آمیزند، چشمی کهنه‌کار بر او گشوده شد؛ «بریندون ریورز»، ملقب به بلادریون، آخرین کلاغ سه‌چشم...

بلادریون، حرامزاده‌ای از تبار تارگرین‌ها، نابغه‌ای که در دوران خون و خیانت زیست و سیاست و جادو را در هم آمیخت، سرانجام آنچه را که حقیقتی بس سترگ‌تر از تاج و تخت بود، درک کرد: قدرت نه در تیغ و خون، که در خاطره و بینش نهفته است. او که خود از رازهای وستروس آگاه بود و در سایه‌ها سرنوشت پادشاهی‌ها را می‌نگاشت، در نهایت از جهان بیرونی دل برید تا در پناه زمان، شاگردی را پرورش دهد که فراتر از تمامی فاتحان و مدعیان قدرت باشد. برن، در دامان او، نه تنها به تسلط بر خاطرات ازلی زمین و درک جریان تاریخ دست یافت، بلکه به تجسمی از خود آگاهی بدل شد... چشمی که می‌بیند، حافظه‌ای که فراموش نمی‌کند، و فرمانروایی که در خاموشی، زمان را در قبضه دارد.

اما در سریال «بازی تاج‌و‌تخت»، این شکوه و عظمت را به مضحکه‌ای کم‌مایه بدل کردند. بلادریون که می‌توانست تجسم رازآلودترین و عمیق‌ترین آموزگار تاریخ وستروس باشد، در آن نمایش سطحی و خام، تنها به پیرمردی فرتوت و بی‌رمق کاهش یافت، گویی که چیزی بیش از ایستگاهی زودگذر در مسیر برن نیست. رابطه‌ی استاد و شاگرد که در کتاب‌ها لایه‌لایه از معنا و سرنوشت تنیده شده، در سریال چنان سبک و بی‌ارزش جلوه داده شد که گویی تعالیم بلادریون بر برن نه تأثیری ژرف، که جزئیات حاشیه‌ای و گذرا بودند.
و این بی‌حرمتی، به همین‌جا ختم نشد! سریال نه‌تنها بلادریون را از عظمت خویش تهی ساخت، بلکه خودِ برن را به پادشاهی بی‌جان و بی‌اثر بدل کرد، موجودی که نه بار دانایی‌اش را بر جهان نمایان ساخت و نه خرد کلاغ سه‌چشم را تجلی بخشید. آنچه در کتاب‌ها سفری درونی، کشف حقیقت، و تسلط بر زمان است، در سریال چیزی بیش از یک تصادف ناگهانی نبود. برن که در کتاب‌ها وارث آگاهی و نگاهبان خاطرات وستروس است، در سریال به موجودی سرد و منفعل تبدیل شد که پادشاهی را نه از سر شایستگی، بلکه تنها به حکم تصادف و خالی بودن عرصه‌ی قدرت، پذیرفت.

و اگر در سریال، انتخاب او برای پادشاهی طنینِ سؤالی بی‌پاسخ داشت، در کتاب‌ها این انتخاب پژواک تاریخ است، تحقق تقدیری که جورج آر. آر. مارتین خود بر آن مهر تأیید نهاده است. برن در کتاب‌ها همان است که باید باشد... شهریاری که در زوایای پنهان زمان می‌بیند، حقیقت را از میان توهمات برمی‌گیرد و فرمانروایی‌اش نه محصول توطئه و جنگ، بلکه زائیده‌ی دانایی و بصیرت است.

و هنگامی که نغمه آتش و یخ به پایان خود برسد، حقیقتِ پادشاهی برن آن‌گونه که باید، درخشش خواهد یافت، نه آن‌گونه که سریال، در اوج بی‌خردی و شتابزدگی، به تصویر کشید.
#مقاله
#گات
@Westerosir


افکار آریانه مارتل:

پرنس اوبرین دخترانش را مسلح کرده بود، تا که هیچ‌وقت بی‌دفاع نباشند. اما آریانه مارتل سلاحی جز حیله‌گری‌اش نداشت.

کتاب چهارم؛ ضیافتی برای کلاغ ها

#نقل_قول
#کتاب

@Westerosir


در همین حین از داستان، آریا در براووس در خدمت خدای بسیار چهره به‌‌سر می‌برد. او در یک فاحشه‌خانه با زنی آشنا می‌شود که به نام همسر ملوان شناخته می‌شود. این زن در براووس فاحشه‌ای به شدت معروف و البته خاص است.

همسر ملوان پیش از آن‌که مشتری یا مردی را قبول کند در مراسمی عجیب و اروتیک با او ازدواج می‌کند!! به نظر می‌رسد این زن در گذشته همسر دریانوردی بوده که به دریا رفته و دیگر بازنگشته، اما در حال حاضر زن به یاد همسر مفقودش این عروسی‌ها را برگزار می‌کند و هر ماه در زمان خاصی چند روزی به جزیره خدایان می‌رود و به درگاه تمام خدایان مختلف دعا می‌کند، شاید یکی از آن‌ها عشقش یعنی مرد دریانورد را به او بازگرداند.
نکته‌ی جالب ماجرا این است که زن، دختری دارد که با او زندگی می‌کند. لانا یعنی دختر همسر ملوان دختری است با نامی لنیستری که سن او به اندازه‌ای است که می‌تواند دختر تیریون و تایشا باشد.

با توجه به ماجراهای تیریون در کتاب اگر این زن تایشا باشد بسیار ممکن است خدایان دعاهایش را پاسخ دهند و تیریون را به نزدش بازگردانند.

#تاریخ
#کتاب
#فکت
#Fact
#Got
@Westerosir


اقتباسی سینمایی از بازی «الدن رینگ» در راه است؟


جُرج آر.آر. مارتین می‌گوید صحبت‌هایی درباره‌ی ساخت فیلمی از بازی «الدن رینگ» شده، اما احتمالاً خودش درگیر آن نخواهد بود؛ چون، خب، باید کتاب «بادهای زمستان» را تمام کند!

جُرج آر.آر. مارتین، که به‌خاطر مجموعه‌ی «نغمه‌ای از یخ و آتش» شناخته می‌شود، برای یکی از صحنه‌های کتاب‌هایش از شام سیاه در سال ۱۴۴۰ الهام گرفت؛ رویدادی در تاریخ اسکاتلند که در آن دو نجیب‌زاده که فکر می‌کردند در امان هستند، ناگهان دستگیر و بدون محاکمه اعدام شدند. به‌طرز جالبی، این اتفاق تقریباً هم‌زمان با اعلام نگارش «بادهای زمستان» توسط مارتین رخ داد. کتابی که مدت‌هاست طرفدارانش بی‌صبرانه منتظرش هستند (خب، شاید نه از سال ۱۴۴۰، ولی از ۲۰۱۱ که تقریباً همان‌قدر دور است!).

البته که مارتین در این سال‌ها مشغول کارهای مختلفی بوده، از جمله همکاری با هیدتاکا میازاکی از شرکت فرام‌سافتور برای خلق دنیای «الدن رینگ». حالا، در گفت‌وگویی با IGN، مارتین فاش کرده که احتمالاً این دنیا راهی پرده‌ی نقره‌ای شود:

خب، نمی‌توانم زیاد درباره‌اش صحبت کنم، ولی صحبت‌هایی درباره‌ی ساخت فیلمی بر اساس Elden Ring مطرح شده.


او اضافه کرد که باید ببینیم این پروژه به کجا می‌رسد و نقش او در آن چه خواهد بود، اما خودش اذعان دارد که یک مانع بزرگ بر سر راه مشارکت جدی‌اش در این پروژه وجود دارد: او واقعاً باید «بادهای زمستان» را تمام کند!

چند سال از برنامه‌ام عقب هستم. و این باعث می‌شود نتوانم درگیر کارهای زیادی شوم.


«چند سال» شاید یک جور دست کم گرفتن قضیه باشد. یک زمانی مارتین امیدوار بود کتاب را قبل از پخش فصل ششم بازی تاج و تخت در سال ۲۰۱۶ تمام کند. که خب، نشد. البته مسخره نمی‌کنیم، درک می‌کنیم. دنیای «نغمه‌ای از یخ و آتش» به‌طرز غیرقابل باوری پیچیده است و با هر کتاب بزرگ‌تر هم می‌شود. وظیفه‌ی جمع‌بندی این حجم عظیم از خطوط داستانی واقعاً کار آسانی نیست. و طرفدارانی که سال‌ها بابت تأخیرهایش از او انتقاد کرده‌اند، بدون شک فشار بیشتری روی مارتین گذاشته‌اند. برخی از طرفداران حتی پا را فراتر گذاشته و با الفاظ تند و تهدیدآمیز از او انتقاد کرده‌اند که نشان‌دهنده‌ی بخش زشت‌تر این فندوم است.

با این حال، باید بپرسیم که واقعاً چقدر کار روی «بادهای زمستان» باعث شده تا او نتواند روی پروژه‌های دیگر کار کند؟ چون از ۲۰۱۱ که آخرین کتاب اصلی «نغمه‌ای از یخ و آتش» منتشر شد، او چندین کتاب دیگر نوشته، به ساخت بازی «الدن رینگ» کمک کرده و همچنان به‌عنوان ویراستار مجموعه‌ی Wild Cards فعالیت دارد. شاید خودش هم از این وقفه‌ی طولانی خسته شده و واقعاً تمام تلاشش را برای به پایان رساندن کتاب می‌کند، البته وقتی که مشغول جنگیدن با HBO در وبلاگش نیست!

اما خب، یک فیلم از «الدن رینگ»؟ ایده‌ی جالبی است. تصور کنید مارتین آزاد بود روی آن کار کند، چون بالاخره موفق شده بود سنگ سیزیفش را بالای کوه برساند! هیدتاکا میازاکی هم در گذشته نشان داده که به این ایده علاقه دارد و به Guardian گفته بود که استودیو فرام‌سافتور برای ساخت چنین فیلمی به یک «شریک بسیار قوی» نیاز دارد. شاید باید یک نشان سامِن روی زمین بگذارد!

#مارتین #الدن_رینگ

@Westerosir

2.7k 0 10 10 24
Показано 20 последних публикаций.