Фильтр публикаций


#آرتمیزیا_جنتیلسکی نقاش دوره باروک یک پیشگام واقعی در زمان خود بود و برای رسیدن به موفقیت، سخت مبارزه کرد. در جوانی، او توسط معلم خود آگوستینو تاسی مورد تجاوز قرار گرفت. وقتی او تاسی را با این اتهامات روبه‌رو کرد، تاسی همه چیز را انکار کرد و گفت که حتی هرگز با او تنها در یک اتاق نبوده است.
اما آرتمیزیا تسلیم نشد و تاسی را به دادگاه کشاند و پیروز شد. ظاهراً تاسی علاوه بر این، قصد داشت همسرش را به قتل برساند و همچنین مرتکب زنای با محارم با خواهرزنش شده بود. در نتیجه، تاسی از رم تبعید شد. اما متأسفانه، محکومیت او تنها یک سال بعد لغو شد.
در نهایت، آرتمیزیا جنتیلسکی به یک نقاش معتبر تبدیل شد و نخستین زنی بود که به عضویت آکادمی Accademia di Belle Arti در فلورانس درآمد. او مشتریانی از سراسر جهان داشت. در اینجا چند نقاشی از آرتمیزیا را مشاهده می‌کنید که زنان را در موقعیت‌های خشونت‌آمیز به تصویر کشیده است.

#Artemisia_Gentileschi
#Italian, 1593-1656


https://t.me/voresangst




رفتن و نشستن
به که دویدن و گسستن

#سعدی

https://t.me/voresangst


آنکه بر دینار دسترس ندارد
در همه دنیا کس ندارد

#سعدی

https://t.me/voresangst


این مردمان به نفاق خوشدل می‌شوند و به راستی غمگین می‌شوند.

#شمس

https://t.me/voresangst


و گفت افضل طاعات؛ حفظ اوقات است.

#تذکره‌اولیا

https://t.me/voresangst


جنگ کردن با خردمندان آسان‌تر است
که حلوا خوردن با بی‌خردان

#تذکره‌الاولیا

https://t.me/voresangst


از آن فراز و این فرود غم مخور
زمانه بر بلند و پست می‌رود

#ابتهاج

https://t.me/voresangst


نیم عمرت در پریشانی رود
نیم دیگر در پشیمانی رود

#مولانا

https://t.me/voresangst


دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی‌فایده کردند:
یکی آنکه اندوخت و نخورد
و دیگر که آموخت و نکرد.

#سعدی

https://t.me/voresangst




عشق من، به خواب بسپار آن سر خواب‌آلود را
ای انسانی که بر بازوی بی‌وفای من آرمیدی؛
زمان و تب‌های مکرر زیبایی فردی را از بین می‌برد
کودکان اندیشمند، و گور
زودگذر بودن کودک را ثابت می‌کند:
اما تا سپیده‌دم در آغوش من
بگذار این موجود زنده بیارامد
فانی، گنهکار، اما برای من تماما زیباست.
روح و جسم مرزی ندارند
برای عاشقانی که در سرازیری جادویی آزاد و روان، در حالتی متزلزل اما عادی خودشان دراز کشیده‌اند
آن وحی که ونوس از سر همدردی ماورایی برایت روان کرد حک کن:
عشق و امید جهانی
زمانِ خیزش بصیرتی انتزاعی
رودخانه یخ و صخره‌ها
لذت شهوانی زاهد.
قاطعیت، وفاداری
با نوازش کردن نیمه‌شب در می‌گذرد
همانند لرزش یک ناقوس
و دیوانگان مد روز، بلند گریه‌ی ملال‌آمیز و وفادارانه‌شان را سر می‌دهند
هر فارثینگ از هزینه‌ی
تمام کارت‌های مخوف که آینده را پیش‌گویی می‌کنند را باید پرداخت کرد، اما از این شب
حتی یک نجوا، یک اندیشه،
یک بوسه یا یک نگاه از دست نخواهد رفت.
زیبایی، نیمه‌شب، بصیرت می‌میرد:
بگذار نسیم‌های سحرگاهی به آرامی در اطراف سَرِ پر از رویای تو بوزند
همانند روزی از خوشامدگویی
ممکن است چشم و قلب تپنده‌ای بتوانند آن را ستایش کنند
جهان فانی ما را بسنده بدان؛
باشد که نیمروزهای خشکسالی تو را سیر یابند
با یاری قدرت‌های بی‌اختیار
باشد که شب‌های اهانت‌آمیز بگذارند که بگذری
زیر نگاه عشق هر انسانی.

شعر لالایی اثری از ویستن هیو #اودن

https://t.me/voresangst


Portrait of two young men, 1830

من پیوسته ساخته و بازساخته می‌شوم؛ آدم‌های مختلف واژگان مختلفی از من بیرون می‌کشند.

#ویرجینیا_وولف

#Édouard_Pingret
#French, 1788-1875

https://t.me/voresangst


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#هنری_میلر هرگز رابطه‌ی خوبی با مادرش نداشت، او از مادرش به عنوان یک فرد مستبد و سرد و بی‌احساس یاد می‌کرد.
او حتی در کتابی به اسم Sexus که از سه گانه‌ی The Rosy crucifixion است، به این موضوع پرداخته است.
هنری میلر تا آخر عمرش با این مسئله که چرا مادرش او را دوست نداشت درگیر بود.
در مصاحبه‌ی فوق او بخشی از خاطره‌هایش را بازگو می‌کند.

https://t.me/voresangst


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
مصاحبه با آلخاندرو #خودوروفسکی در سال 1990، وی از علاقه‌اش به خشونت می‌گوید و معتقد است هنر برای افراد با روحیه لطیف بی‌فایده است.

https://t.me/voresangst


Le Précurseur, 1894

زندگی حقیقی سراسر تراژدی است، و کسانی که بر این مسئله واقف نیستند زندگی نکرده‌اند.

کارل #یونگ


#Eugène_Trigoulet
#French, 1864-1910

https://t.me/voresangst


"پس مانده" مجموعه‌ای خلاقانه، به هنر محمد امجدیان می‌باشد.
این آثار بقایای موهایی هستند که محمد روزانه آن ها را جمع‌آوری می‌کند.
محمد در واقع یک آرایشگر است و هنر خود را به شیوه‌های متفاوت به جامعه عرضه می‌کند.

https://t.me/voresangst


فاوست در اتاق مطالعه کم‌نور خود نشسته است، فضایی که ماهیت علمی او را بازتاب می‌دهد. حالتی تفکری دارد؛ او به پشت تکیه داده و یک دستش را روی شقیقه خود قرار داده، گویی که از سنگینی تصمیم پیش رو رنج می‌برد. نگاهش دور است، ابروهایش در هم فشرده‌اند، و بحران وجودی که در دل افسانه فاوست نهفته است، تجسم می‌شود. او پوشیده در لباس‌های تاریک با یقه سفید چین‌خورده است و احساس اندیشه‌ای آکنده از ناامیدی را منتقل می‌کند.
میفستوفلس که درست پشت سر فاوست ایستاده است، با دقتی شیطانی به تصویر کشیده شده است. حضور او شبح‌وار و در عین حال سرکوب‌گر است، انگشتان استخوانی او به طرز تهدیدآمیزی بر روی پشت صندلی فاوست قرار گرفته‌اند. چشمانش با لذت شیطانی می‌درخشند و ویژگی‌های چهره‌اش به لبخند معنای معینی از دانایی و فریب تعبیر می‌شود. تضاد میان دو شخصیت بسیار واضح است: فاوست که در درگیری‌های درونی خود گرفتار است، و میفستوفلس، شکارچی‌ای که به صبر و حوصله منتظر است تا قربانی خود را تسلیم کند.
استفاده شیفر از تکنیک "چیاروسکورو" - بازی دراماتیک نور و سایه - عمق روانی نقاشی را تقویت می‌کند. نور بر صورت و دستان فاوست می‌افتد، مبارزه درونی او را روشن می‌کند، در حالی که میفستوفلس از تاریکی به عنوان شبحی از سرنوشت شوم بیرون می‌آید. در پیش‌زمینه، کتاب‌ها، طومارها و یک جمجمه انسانی پراکنده شده است، که نمادهایی از دانش، مرگ و ناپایداری آرزوهای بشری هستند. قلم و کاغذ نیز نشان‌دهنده این است که فاوست به دنبال جستجوهای علمی است، که ضعف تراژیک او را برجسته می‌کند: تشنگی بی‌پایان برای دانش به هر قیمتی.

https://t.me/voresangst


Faust and Mephistopheles, 1848


هر که در جستجوی حقیقت است، باید همیشه آماده باشد که خود را قربانی کند.

نمایشنامه: فاوست اثری از #گوته


#Ary_Scheffer
#Dutch, 1795-1858

https://t.me/voresangst


روح و جسم مرزی ندارند
برای عاشقانی که در سرازیری جادویی آزاد و روان، در حالتی متزلزل اما عادی خودشان دراز کشیده‌اند
آن وحی که ونوس از سر همدردی ماورایی برایت روان کرد حک کن:
عشق و امید جهانی
زمانِ خیزش بصیرتی انتزاعی
رودخانه یخ و صخره‌ها
لذت شهوانی زاهد.

بخشی از شعر لالایی اثری از ویستن هیو #اودن

https://t.me/voresangst

Показано 20 последних публикаций.