Void


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


اگر حرفی هست،
به صورت ناشناس بهم پیام بدید.
https://t.me/BiChatBot?start=sc-218087-7CF4y7a

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций
















اعتراف/ براهنی

چون شیشه‌ای شکسته پراکنده از آسمان آبی سوزنده بر روی ریگ‌های بیابان‌ها از من شکسته‌تر کسی آیا هست؟ پرویزَنان آبی و ناب ستارگان آیا مرا به یاد نمی‌آرند؟ وان چشم‌های میخی زیباشان باور نمی‌کنند مگر، روزی من سطح آینه‌ای بودم که گیسوان لیلی و لیلی‌ها در جاده‌های رنگی تاریخی از من بسوی بادیه جاری بود؟ پرویزَنان آبی و ناب ستارگان باور نمی‌کنند مگر، روزی، بر من که سطح آینه‌ای بودم - چون چشمه‌ای خنک، به زمان صبح - آن کاروان نافه‌ی آهوها چون عابدان به سجده می‌افتادند؟ باور نمی‌کنند مگر، روزی غضروف پنجه‌های کبوترها بر من که سطح آینه‌ای بودم پروانه‌سان به رقص می‌آغازید؟ و جفت جفت محرم خود را می‌جست در من که سطح آینه‌ای بودم؟ بسیار گشنه بودم، تصویرهایی از همه‌جا در خود انبار کرده بودم، و مثل ماده آهوی آبستن که فکر بچه آهوی خود باشد سنگین‌تر از همیشه براهم رفتم آیا پرویزَنان آبی و ناب ستارگان دیگر مرا به یاد نمی‌آرند؟ قرنی؟ نه! قرن‌هایی بر من گذشته است پوسیدگی - باد پلید و سرخ، وزیده‌ست - وین جنگل نگار نشینان را با یک نفس که مثل شبیخون ظلمت است، پوسانده است پرویزَنان آبی و ناب ستارگان دیگر مرا به یاد نمی‌آرند ای دوست! آن دست‌های کوچک عاشق را بر روی پلک‌های کسی دیگر بگذار، زیرا، اکنون چو تازیانه فرو می‌آیند و آن مخمس زیبا را - انگشت‌های ناب بلندت را - تعویذ بازوان کسی دیگر کن! زیرا، هنگام اعتراف رسیده ست: ارواح شوم آینه‌ها را من احضار کرده‌ام و اعتراف وحشت از شب را آغاز کرده‌ام: در روز و روزگاری، که مردم قلمرو وحشت همچون کبوتران مهاجر بودند، و خانه‌ی خودم، تبعیدگاه قلب خودم بود من خویش را، بر روی صفحه‌ها متلاشی کردم: گاهی، چو خرده نانی، بر سفره‌های خالی کفترها، بسیار بار، اما، چون شیشه‌ای شکسته پراکنده بر روی ریگ‌های بیابان‌ها از من شکسته‌تر کسی آیا هست؟


اکنون چشم بر هم گذارم و کشف کنم
ستاره‌یی را که اندوهگینم می‌کند










وای عجب خبری!


فرامرز اصلانی مرد!











Показано 20 последних публикаций.