𝖕𝖚𝖗𝖕𝖑𝖊 𝖍𝖊𝖆𝖗𝖙💜😈


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Видео и фильмы


‌I’м coммιттed тo love yoυ ғorever!
متعهدم ‌به ‌دوست ‌داشتن ‌تو ‌تا ابد!💜
.
Привет Telegram Support!
Мы уважаем правила. И мы не рассылаем порнографические, жестокие или спам-сообщения. пожалуйста, обратите внимание !
Мой любимый мессендже

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Видео и фильмы
Статистика
Фильтр публикаций


بعده روغن مالی، بکنیش😈💜


#𝑶𝑵𝑳𝒀𝑭𝑨𝑵𝑺


@tvcinemahub


صبحتون بخیر باشه 💜



@tvcinemahub


موهای قرمزش
#𝑶𝑵𝑳𝒀𝑭𝑨𝑵𝑺🥲🤍
#𝑪𝑶𝑺𝑷𝑳𝑨𝒀💗


@tvcinemahub


🔞شاهزاده حش*ری🔞
#پارت۷

مادرمو تنها گذاشتم و به سمت اتاقم رفتم. روی تخت افتادم ،چشمامو بستم که صورت هیوا مقابلم‌جون گرفت.

کاش توی عمارت بود تا هر وقت که دلم میخواستش لمسش میکردم و خودمو خالی میکردم از این همه خواستنش.

زیاد طول نکشید که با رویای موهای بافته شده و گونه های رنگ گرفته ی دخترک به خواب رفتم.

نمیدونم چقدر خواب بودم که با ولوله ای که توی حیاط بود کلافه بیدار شدم.
لعنتی به خان و مهمانی و تمام آدمای توی حیاط فرستادمو ر‌وی تخت دراز کشیدم.

پاکت سیگارمو چنگ زدم و یه نخ آتیش زدم. بلند شدمو کنار پنجره رفتم .

مشغول تماشای هیاهوی حیاط بودم که
کسی نظرم جلب کرد.

یه  ختر بچه با موهای بافته شده
دور درخت توت میگشت و بازی میکرد..

نگاهم خیره ی دخترک بازیگوش توی حیاط شد..

چی داشتم میدیدم؟اون هیوا بود؟
اینجا؟

با عجله از اتاق بیرون رفتم و بی توجه به همه با قدمایی بلند خودمو به حیاط رسوندم.

همه سرشون گرم بود کسی توجهی به من نداشت.

آهسته به درخت توت نزدیک شدم .توی یک حرکت بازوشو کشیدم و دنبال خودم به پشت ساختمون،داخل اسطبل بردمش.

هیوا که با دیدنم رنگ از رخش رفته بود با ترس بهم نگاه میکرد...

از خودم وکارای احمقانه ام کلافه بودم اما نمیتونستم جلوی این دختر خودمو کنترل کنم.

کنارش روی زمین نشستم ‌و به آرومی بغلش کردم.نفس نفس میزد و عرق کرده بود.

نگاهش کردم و زمزمه کردم..

-هیچ وقت از من نترس من هیچ آسیبی به تو نمیرسونم

نگاهش کمی جون گرفت و انگار ترسش کمی ریخت.روی زمین نشوندمش و عطر موهاش و به ریه هام فرستادم..

من دلم هر لحظه این دخترو میخواست..
خودمم نمیدونم چه مرگم شده بود...

ادامه رمان سکسیمون🤤💦
🔞 https://t.me/tvcinemahub ❤️‍🔥








وطنی

#Vatani🤍🥲


@tvcinemahub


یکم جذابیت ببینیم😋💋


@tvcinemahub




صبحتون بخیر باشه🫠💜



@tvcinemahub


سفیده حق
#𝑶𝑵𝑳𝒀𝑭𝑨𝑵𝑺🤍
#𝑪𝑶𝑺𝑷𝑳𝑨𝒀💗


@tvcinemahub


یکی از بهترین حسای دنیا🫠💜


@tvcinemahub


🔞شاهزاده حش*ری🔞
#پارت۶

روبهش گفتم:میتونی بری ولی هفته ی دیگه درست همینجا منتظرتم

باشه ی کم جونی گفت و با سرعت ازم دور شد.

چند دقیقه بعد از رفتنش از اونجا دور شدم و‌به عمارت رفتم.

غلغه ای بود که زبونم عاجز بود از توصیفش‌.

خان امشب مهمانی داشت و منم به اجبار باید کنارش میبودم و به عنوان پسر ارشد خان خودنمایی میکردم.

هر قدمی که برمیداشتم فقط صورت هیوا توی ذهنم چرخ میخورد. هنوز نفهمیده بودم یه دختر بچه با منه یاسر پسر حشمت خان چه کرده که بدجور روش گیر کرده بودم.

قبل از عبور از سالن بزرگ که مهمانی درش برگزار میشد شکار نگاه تیز بین مادرم شدم ..

مادرم با عجله بهم نزدیک شد و صورتم و بوسید

_کجایی تو اخه پسرم؟نمیگی مادرت دلتنگت میشه؟

لبخند سردی بهش زدم و گفتم:میدونین که سرم شلوغه و نمیتونم هر روز از شهر به اینجا بیام.

_میدونم پسرم حق با توئه اما خب منم مادرم و دلم برای جگر گوشه ام تنگ میشه.

خم شدم و بوسه ای روی موهاش زدم که با ذوق گفت:امشب دختر سرهنگ میرزایی هم به مهمونی میاد

گنگ نگاهش کردن و پرسیدم:اون دیگه کیه؟

مادرم که انگار از این بحث خیلی خوشش اومده بود بازومو کشید و منو روی مبل نشوند.خودش کنارم نشست و جواب داد:ماهرخ دختر سرهنگ میرزایی همون که خان میگه برات مناسبه...

فهمیدم چی میگفت...
منظورش دختر تحصیل کرده ی سرهنگ باقر میرزایی بود.

با لحن سردی گفتم:هم به خان گفتم هم به شما میگم برای من از این انتخاب ها نکنین من هیچ اعتقادی به ازدواج ندارم.

مادرم ناراحت از بحث با من با تندی جواب داد:معلوم هست چی میگی؟
خان ناراحت میشه پسرم تو باید وارث این خانواده رو به دنیا بیاری...

پوزخندی بهش زدمو باسردی جواب دادم..
بهتره وارث و از یاسین بخواین مادر من ....

ادامه رمان سکسیمون🤤💦
🔞 https://t.me/tvcinemahub ❤️‍🔥




🎬 #کالکشن #فیلم : " « پنجاه طیف  »
🎬 Fifty Shades 2015_2017_2018
فیفتی شیدز

⭐️ امتیاز IMDB : ‏6.1 از 10
🎭 ژانر : #درام، #عاشقانه #فیلم
📍 محصول کشور : آمریکا
✂️ بدون سانسور و حذفیات !

👤 خلاصه داستان فیلم :
آناستازیا «آنا» استیل ۲۱ ساله، یک دانشجوی سال آخر از دانشگاه ایالتی واشنگتن در ونکوور است که با بهترین دوستش، کاترین «کیت» کاوانا زندگی می‌کند که برای روزنامه دانشجویی مطلب می‌نویسد. بخاطر یک بیماری، کیت، آنا را قانع می‌کند بجای او با کریستین گری ۲۷ ساله که یک تاجر جوان و ثروتمند و فوق‌العاده موفق است، مصاحبه کند ...


دانلود قسمت ۱
دانلود قسمت۲
دانلود قسمت۳

📌فیلم و سریال خارجی با زیرنویس چسبیده و دوبله فارسی🔥

🔐 @tvcinemahub









Показано 20 последних публикаций.