عاشق یک فاحشه شدم

❌رمان بزرگسالان با صحنه های کاملا باز❌

عماد بی توجه به من کنار میثم نشسته بود و من برای حرصی کردنش از خودم،کروات میثم رو دور انگشتم پیچیدم و سرش رو جلو آوردم و با زبونم همه جای صورتش رو لیس زدم...هر آه میثم عمادرو عصبی تر از قبل میکرد...بدنمو جلو کشیدم و روی پاهاش نشستم و همونطور که سینه های مردونه ی میثم رو با دندونام میکشیدم دستمو رد کردم و به خشتک عماد رسوندم و آلت.ش رو از روی شلوار چنگ زدم...من درحال مکیدن گردن میثم بودم درحالی که ک_ی_ر کلفت عماد رو چنگ میزدم...آه و ناله های ابن دو مرد بدجوری وسوسه ام میکردن....

🚫❌رمان بزرگسالان❌🚫👇

https://t.me/joinchat/AAAAAErzmcbM9hVkzYOMuQ

#پارت_1

➖مطمئن بودم اگر خانم مرادی سوپروایزر بخش متوجه غیبت نیلوفر بشه حسابی خدمتش میرسه.
و بدتر از همه این بود که حدس میزدم نیلوفر بازهم تو اتاق دکتر منصوری در حال عشق و حال باشه.
طول راهرو رو طی کردم تا به اتاق دکتر برسم.چندبار خیلی آروم نیلوفر رو صدا زدم و وقتی جوابی نشنیدم خودم آهسته لای در رو باز کردم.
با دیدن صحنه ی رو به روم نفسم رو حرصی بیرون فرستادم!
دکتر منصوری نیلوفر رو روی میز کارش دراز کرده بود و حریصانه لبهاش رو میبوسید و سینه های بزرگش رو از روی لباس چنگ میزد...اولش خواستم صداشون بزنم ولی بعد آب دهنمو قورت دادم و محو تماشای رابطه ی آبدارشون شدم.یه لحظه خودمو جای نیلوفر گذاشتم و دکتر منصوری رو عماد تصور کردم!
چقدر من توی خیالتم باعماد سکس میکردم! حتی برای خودمم خنده دار بود!
دکتر تند تند دکمه های بزرگ سفید نیلوفر را به ترتیب باز کرد و دو دستی سینه های بزرگ نیلوفر رو بهم فشار داد و از روی تاب مشکی رنگش با دندون گازشون گرفت.نیلوفر مثل مرغ سرکنده به خودش میپیچید و بی قراری میکرد.
حتی نفسهای منم سنگین شده بود چه برسه به اون دوتا که تو موقعیتش قرار گرفته بودن...!
وقتی منصوری حسابی سینه های نیلوفر رو چنگ زد با یه حرکت سریع روی میز دمرش کرد و شلوارش رو پایین کشید. چند سیلی به باسن قلمبه ی نیلوفر زد و بعد آلت گنده اش رو روی سوراخ باسن نیلو گذاشت...دیگه کمکم منم داشتم بی جنبه میشدم.دستم داشت به سمت سینه هام میرفت که صدای درنا از عالم شنگولی بیرونم آورد.

https://t.me/joinchat/AAAAAErzmcbM9hVkzYOMuQ

#پارت2

دستم برجستگی های بدنشو لمس میکرد هر لحظه حالم بدتر میشد ...

سکوت بیش از حدش عصبیم میکرد...

دندونامو توی گردنش فرو‌کردم محکم گاز گرفتم که اخ بلندی از درد گفت.

آروم کنار گوشش زمزمه کردم همراهیم کن پری صدای ناله هاتو میخوام زووود....

لیس عمیقی به گردنش زدم که صدای اهش طوری دیونه ام کرد که تاپ تنش و جر دادم و سینه های سفید ش توی اون سوتین سفید جلوی چشمام اووومد...

عینه وحشی ها بهشون حمله کردم مشغول خوردنشون شدم...

صدای ناله های پری به اوج میبرد منو .
با یه حرکت شلوار جینش و‌پایین کشیدم دستم لای پاش بردم.

از ترس پاهاشو بهم چسبونده بود که این کارم وسخت میکرد.

باضربه ای که وسط پاش زدم‌ سریع پاهاش و باز کرد که شورتشو پایین کشیدم‌.صدای التماسش توی گوشم نشست.

_توروخدا آزاد...بخدا من دخترم نکن این کارو ...

_نترس کاری با بکارتت ندارم ‌فقط میخوام داغت کنم که توام‌حال کنی همین..

وسط پاش رفتم ولیس عمیقی به وسط پاش زدم که هییین بلندی گفت.

جونی گفتم و مشغول خوردن شدم .
مزه ی خوبی میداد این دختر...

با هرلمس زبونم کمرشو‌محکم به تخت میکوبید و داد میزد. معلوم بود خوب داغ شده ، دیگه وقتش بود...

انگشتمو خیس کردم روی سوراخ پشتتش کشیدم. اینقدر توی حال خودش بود که اصلا نفهمید که یه دفه همه ی انگشتم و داخلش کردم که جیغش در اومد...

_آزاد نکن توروخدا ....درد داره...

_هیییس اروم دختر اولش درد داره فقط...

اروم انگشت دومم جا کردم که جیغ بلندی از درد کشید....

https://t.me/joinchat/AAAAAFGoKVbPtNJj8O_vHg