تاریخ و داستان


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Познавательное


ناگفته‌های تاریخ ایران و جهان
www.instagram.com/tarikhvadastan
t.me/tarikhvadastan
آیدی تماس با ادمین 👇👇👇
@Tarikhvd

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Статистика
Фильтр публикаций


ده سال از بهترین روزهای زندگی‌ام رفت، خدا کند ارزشش را داشته باشد!

16 سال بیشتر نداشتم که عازم جبهه‌ها شدم و در عملیات فتح‌المبین در فروردین سال شصت‌ویک به اسارت دشمن درآمدم.

عراقی‌ها علاوه بر زنده‌ها را که به اسارت گرفته بودند، پیکر پاک شهیدان این عملیات را نیز سوار بر نفربر کرده بودند و همراه با اسیران جنگی راهی بغداد کردند، به یاد دارم در طول راه پیکر بعضی از این شهیدان به شاخه‌های درختان بین راه گیر کرده و بر زمین می‌افتادند.

ما را به موصل عراق منتقل کردند که بیش از هزاران اسیر ایرانی را در آن نقطه قرار داده بودند.

نیروهای عراقی غیر قابل کنترل بودند و رحمی به دل نداشتند و اسرا را با باتوم و شلنگ آن قدر می‌زدند تا خودشان خسته شوند. این برخوردها منجر به شکستگی دست و پا و کمر و قطع نخاع و نابینا شدن و حتی شهادت بسیاری از اسرای ایرانی می‌شد.

به یاد دارم که یکی از رزمندگان جوان را در برابر چشمان ما بشدت با کابل کتک می‌زدند که بر اثر اصابت شدید کابل به صورتش، چشمش از حدقه بیرون آمد و نابینا شد.

بسیاری از روزهایمان اینگونه با درد و رنج می‌گذشت و شب‌ها هنگام خواب نیز بخوبی به یاد دارم که به علت ازدحام اسرای ایرانی و کمبود جا، همه اسیران به صورت کتابی می‌خوابیدند و به این صورت نزدیک ده سال از زندگی و جوانی من و هزاران ایرانی دیگر مثل من رفت؛ خدا کند ارزشش را داشته باشد...

مأخذ
گفتگوی ایرنا با رضا محمدپور یکی از آزادگان جنگ ایران و عراق

گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan




تصاویری کمتر دیده شده از اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراق

@tarikhvadastan


59 سال قبل در چنین روزی فیدل کاسترو به رهبری حزب کمونیست کوبا که تنها حزب سیاسی آن کشور بود، رسید و 47 سال در آن مقام باقی ماند.

کاسترو در تمام دوران حکمرانی‌اش لباس نظامی بر تن می‌کرد تا به همه بفهماند کوبای او به اسلحه نیاز دارد. همچنین بساط انتخابات را جمع کرد و بعدها تحت فشارهای خارجی نیز انتخاباتی قلابی و بی‌اثر را به رسمیت شناخت.

او دیکتاتور شد، اعمال زور کرد و حتی صریحاً به مردم کوبا گفت «هر کس زندگی در کوبا را نمی‌خواهد، می‌تواند کوبا را ترک کند»

وی یکبار اعتراف کرد که کوبا بیست‌هزار زندانی سیاسی دارد؛ اگرچه سازمان ملل تعداد زندانیان سیاسی کوبا را بیشتر از بیست‌هزار نفر می‌دانست.

در هر حال در نتیجه حکمرانی کاسترو، کوبا در بحران عمیق اقتصادی فرو رفته بود و مردم از هر زمان دیگری فقیرتر شده بودند. اقشار تحصیل‌کرده‌تر کوبا، فرار را بر قرار ترجیح دادند.

لایه‌های پایین‌تر، طبقه متوسط، کارگران ماهر و حتی پزشکان و متخصصان درصدد فرصت برای گریختن از از کوبای کاسترو بودند.

کاسترو در اواخر عمر، در توصیف خودش و یارانش گفت: «آنچه مردم درباره‌ام خواهند گفت، مرا آزار نمی‌دهد؛ آخر سر مردم مجبورند اقرار کنند که ما بر سر باورهایمان ثابت‌قدم بودیم. از باورها و از استقلالمان دفاع کردیم. می‌خواستیم عدالت را برقرار کنیم اما خودمان شورشی بودیم»

اعترافی تلویحی به اینکه کمونیست‌ها نتوانستند عدالت را، حتی در کشور کوچک و ده میلیون نفری کوبا برقرار کنند. بهای تفاخر کاسترو به ثابت‌قدمی‌اش را نیز مردم کوبا طی چهل‌وهفت سال حکمرانی او پرداختند.

اگر دست کاسترو در پایان عمر پُر بود، به جای تفاخر به ثابت‌قدمی‌اش، به رفاه و آزادی و عدالتی که برای مردم کوبا به ارمغان آورده بود افتخار می‌کرد. یعنی همان ایده‌آل‌هایی که در اولین روز رهبری‌اش، به مردم کوبا وعده داده بود.

‏رضا بابایی بعد از مرگ فیدل کاسترو نوشت:
«باورهای غلط، از انسان‌های خوب، جنایتکار می‌سازد. او چهل سال شرافتمندانه ظلم کرد و کشورش را به بن‌بست کشاند تا جهانیان بدانند که آنچه کشوری را آباد می‌کند نیت‌ها نیست، روش‌ها است!»

گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan


در زمستان سال 1313 خورشیدی، کارکنان شركت نفت ايران و انگليس در بازديدهای هوايی خود از مناطق جنوبی، متوجه تپه‌ای عظيم میان دو حصار در نزديكی رودخانه دز شدند و وجود اين تپه را به یک هيئت باستان‌شناسی فرانسوی که در شوش مشغول کاوش بود، اطلاع دادند.

پس از اين واقعه توجه باستان‌شناسان فرانسوی به اين محوطه که محلی‌ها به آن چُغازَنبیل می‌گفتند، معطوف می‌شود و در اوایل اسفند همان سال، اولين بازديد خود از اين محوطه را انجام دادند.

دو نفر از اعضای هيئت باستان‌شناسی فرانسوی به نام‌های ون‌در ميير و لوئيس لوبرتون در همان بازدید اول، چندين قطعه آجرنوشته كه به پادشاهی بنام اونتاش گال یا اونتاش ناپیریشا، اشاره داشت، کشف کردند و در بازدیدهای بعدی نیز آثار دیگری بدست آمد.

پس از بازديدهای اوليه و توافق با نمایندگان دولت ایران، مقرر شد هيئت فرانسوی تحت نظر دو باستان‌شناس بنام‌های دومكنم و ميشالون بمدت پنج سال به کاوش در چغازنبیل بپردازند.

این دو باستان‌شناس از سال 1314 تا 1317 به کاوش در چغازنبیل مشغول شدند و با آغاز جنگ‌جهانی دوم، کاوش‌ها متوقف شد و نهایتاً فصل پنجم کاوش‌ها با اتمام جنگ، در سال 1324 آغاز شد.

نتيجه این كاوش‌ها، نمایان شدن بخش‌هايی از بنای زيگورات، تعدادی از واحدهای ساختمانی محوطه مقدس، چندین دیواره و بخشی از مسيرهای آب بود.

شش سال بعد هيئتی دیگر از فرانسه به سرپرستی رومن گيرشمن دور دوم کاوش‌ها در چغازنبیل را به مدت نه فصل آغاز کرد.

عمده اشیاء کشف شده و کتیبه‌هایی كه منجر به خواناسازی و آشکار شدن رازهای شهر دوراونتاش گرديد، متعلق به نه فصل فعاليت رومن گيرشمن است.

وی موفق شد بخش وسيعی از چغازنبيل از جمله زيگورات، معابد، كاخ‌ها، واحدهای مسکونی و سه حصار با محدوده‌ای به وسعت صد هكتار مساحت را کاوش كند.

کشف‌های گيرشمن باعث شهرت چغازنبیل در جهان شد و نشان داد که شهر باستانی چغازنبیل با تمدن ایلامی، به سبب وجود معبدی مطبّق يا به عبارت دیگر ذيقوراتی عظیم در مرکز آن، در عهد باستان از شهرت و رونق زیادی برخوردار بوده است.

اين معبد مطبّق برای دو تن از ایزدان ايلامی به نام‏های اينشوشينک و نپيريشا ایجاد و توسط حصاری در مرکز شهر احاطه شده بود. در پیرامون ذيقورات، معابد دیگری نیز برای خدایان مختلف ايلامی بنا شده بودند که محوطه مقدسی را در میان شهر تشکیل می‏دادند.

این محوطه مقدس که به زبان ايلامی سيان-کوک نامیده می‏شد، خود توسط حصار قطور دیگری محصور شده بود. کل محوطه شهر نیز دارای حصاری به طول تقریبی چهار کیلومتر بود. آجرنوشته‏های متعددی در بناهای مختلف شهر پیدا شده‏اند که تأسیس این شهر نوبنیاد را به شاه ايلامی، اونتاش نپيريشا، نسبت می‏دهند. وی این شهر نوبنیاد را «اَل اونتاش نپيريشا» به معنی شهر اونتاش نپيريشا نامگذاری کرده بود.

پیشوند «اَل» در حقیقت از واژۀ اکدی اَلوم (ālum) به معنی شهر مشتق شده است.

با وجودی که دمکنم اولین کاوش‌ها را در چغازنبیل انجام داد و در ادامه رومن گيرشمن بخش عظیمی از چغازنبیل را کشف و از زیر خاک بیرون کشید با اینحال این دو باستان‌شناس، افتخار کشف محوطه باستانی چغازنبیل را به یک زمین‏شناس گمنام که برای شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان کار می‏کرده، نسبت می‏دهند و عقیده دارند اگر تیزبینی آن زمین‌شناس در شناسایی محوطه باستانی چغازنبيل نبود، شاید آنان هرگز از وجود این محوطه باستانی باخبر نمی‌شدند تا در آن به کاوش بپردازند.

مأخذ
چغازنبیل: بافت شهری و جنبه‌های معماری در ایلام باستان ص 32 تا 35. تألیف دکتر بهزاد مفیدی نصرآبادی. انتشارات دکتر محمود افشار. تهران 1401
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan



Показано 6 последних публикаций.