Репост из: شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
و روزِ دوشنبه عید فطر بود
▪️و روزِ دوشنبه عید فطر بود. امیر پیش به یک هفته مثال داده بود ساختنِ تعبیههای این روز را. و تعبیهیی کرده بودند که اقرار دادند پیرانِ کهن که به هیچ روزگار برین جمله یاد ندارند. و سوارِ بسیار بود نیز به دشتِ شابهار. و امیر به صُفّهٔ بزرگ به سرای نو بنشست بر تختی از چوب، که هنوز تختِ زرین ساخته نشده بود. و غلامانِ سَرایی که عددِ ایشان درین وقت چهار هزار و چیزی بود آمدن گرفتند و در آن سَرایِ بزرگ چندین راه بایستادند. پس امیر بار داد و روزه بگشادند. و غلامانِ سرایی به میدانِ نو رفتن گرفتند و میایستادند تا میدان، و همه دشت شابهار لالهستان شده بود.
پس امیر بنشست و بر آن خضرا آمد بر میدان، و دشت شابهار و نماز عید بکرده آمد. و امیر بدان خانهٔ بهاری که بر راست صُفّه است به خوان بنشست، و فرزندان و وزیر و سپهسالار و امیرانِ دیلمان و بزرگان حشم را برین خوان نشاندند و قوم دیگر را بر خوانهای دیگر. و شاعران شعر خواندند، پس از آن مطربان آمدند و پیاله روانه شد چنان که از خوانها مستان بازگشتند. و امیر برنشست و به خانهٔ زرین آمد بر بام که مجلسِ شراب آنجا کرده بودند، و به نشاط شراب خوردند.
تاریخ سنهٔ سَبْعَ و عِشرینَ و اربَعَمِائه
مراسم عید فطر، ورود غلامان نوشتگین خاصه،
تاریخ بیهقی، به مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدجعفر یاحقی، مهدی سیّدی، جلد اول، سخن، تهران: ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۲۳
دشت شابهار: میدان و دشتِ خرم شابهار در غزنهٔ کهن، افغانستان. محل مراسم و مجالس پادشاهی، جشنها و آتشافروزیها بهخصوص در دورهٔ غزنوی
#حکایت_خوانی
ـــــــــــــــــــــــ
و روزِ دوشنبه عید فطر بود
▪️و روزِ دوشنبه عید فطر بود. امیر پیش به یک هفته مثال داده بود ساختنِ تعبیههای این روز را. و تعبیهیی کرده بودند که اقرار دادند پیرانِ کهن که به هیچ روزگار برین جمله یاد ندارند. و سوارِ بسیار بود نیز به دشتِ شابهار. و امیر به صُفّهٔ بزرگ به سرای نو بنشست بر تختی از چوب، که هنوز تختِ زرین ساخته نشده بود. و غلامانِ سَرایی که عددِ ایشان درین وقت چهار هزار و چیزی بود آمدن گرفتند و در آن سَرایِ بزرگ چندین راه بایستادند. پس امیر بار داد و روزه بگشادند. و غلامانِ سرایی به میدانِ نو رفتن گرفتند و میایستادند تا میدان، و همه دشت شابهار لالهستان شده بود.
پس امیر بنشست و بر آن خضرا آمد بر میدان، و دشت شابهار و نماز عید بکرده آمد. و امیر بدان خانهٔ بهاری که بر راست صُفّه است به خوان بنشست، و فرزندان و وزیر و سپهسالار و امیرانِ دیلمان و بزرگان حشم را برین خوان نشاندند و قوم دیگر را بر خوانهای دیگر. و شاعران شعر خواندند، پس از آن مطربان آمدند و پیاله روانه شد چنان که از خوانها مستان بازگشتند. و امیر برنشست و به خانهٔ زرین آمد بر بام که مجلسِ شراب آنجا کرده بودند، و به نشاط شراب خوردند.
تاریخ سنهٔ سَبْعَ و عِشرینَ و اربَعَمِائه
مراسم عید فطر، ورود غلامان نوشتگین خاصه،
تاریخ بیهقی، به مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدجعفر یاحقی، مهدی سیّدی، جلد اول، سخن، تهران: ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۲۳
دشت شابهار: میدان و دشتِ خرم شابهار در غزنهٔ کهن، افغانستان. محل مراسم و مجالس پادشاهی، جشنها و آتشافروزیها بهخصوص در دورهٔ غزنوی
#حکایت_خوانی