یادمه یه روز رفتم یه نان و شیرینی، تا چشمم افتاد به دنات کوچک های شکلاتیش یهو دلم خواست، تا برام گذاشت تو جعبه بدون توجه یکیش و برداشتم سریع گذاشتم تو دهنم اونقد داغ بود که کل دهن و زبونم سوخت، جوری که تا چند روز نمیتونستم غذا بخورم و خیلی درد داشتم و کارم به آنتی بیوتیک کشید،مدیرم کلی سرزنشم کرد که چطور فکر نکردی دناتی که جلوی چشمت از روغن داغ درمیاد میتونه بسوزوندت؟یادمه بهش گفتم اون لحظه فقط به خوردن دنات فکر میکردم نه اینکه چه بلایی قراره سرم بیاد!
الان که دقت میکنم میبینم بیشتر تصمیم هایی که گرفتم و میگیرم مثل خوردن همون دناته 🍩
@tanzzzkade