پیشگویی خواجه-حافظ و جنگ ایران و اسراییل و همپیمانانش
برای مُروا به دیوان خواجه-حافظ سر بزدم.
چنین بیآمد:
خواجه-حافظ از ایران بخواهد تا بر-خیزد و کاری بکند (تازش ایران به اسراییل) و جادوگریهای خرافهگویی اسراییل (شطح-و-طامات) را نا-بود بکند:
خیز تا خرقهی صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
خواجه-حافظ به یهود و یهودیان وادی ایمن بنمارید:
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی اَرَنیگوی به میقات بریم
گویای «تازش ایران به اسراییل» است.
تازش اسراییل به ایران. خواجه-حافظ پاسخ اسراییل به ایران را «خار ملامت» بدانست. اسراییلیها و همپیمانانش تازش هشدارگونه ایران را «ملامت» کردند و سر-خوشی بکردند. خواجه-حافظ بگوید که ایران با پاسخ سنگینش، اسراییل را از «گلستانشان به زندان مکافات» ببرد.
ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد
از گلستانش به زندان مکافات بریم
خواجه-حافظ باور بدارد که تازش اسراییل و همپیمانانش، تازش هوایی است و گویی که از «سقف مقرنس، فتنه میبارد» و ایران در برابر این تازش کاری از پیش نخواهد برد و ایران را بمباران خواهند کرد:
فتنه میبارد از این سقف مُقَرنَس بر-خیز
خواجه-حافظ باور بدارد که ایران هم به جای «چکنم-چکنم؟!» (:در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی) باید قدر وقت را بشناسد و کاری و تصمیم جدی بگیرد و «پی به مهمات» ببرد و پاسخ بسیار استواری به اسراییل و همپیمانانش بدهد. به سخن دیگر، در خلیج پارس برای ناوها و کشتیهایشان برنامهریزی بکند و بر ناوها و کشتیهایشان بتازد و آنها را آتش بزند و نابود بکند:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم
در بیابان فنا گمشدن آخر تا کی
ره بپرسیم ، مگر پی به مهمات بریم
برای این کار نباید از کشورهای دونپایه و سفله عربی یاری بخواهد و آب رخ خود را بر در هر سفلهای بریزد. یاریکنندهی ایران «قاضی حاجات» است. با این کار ایران در گیتی بلند-آوازه بشود و «کوس ناموس ایران بر کنگره عرش نوشته بشود». از این است، که ایران پاسخ سنگینی را پس از تازش اسراییل و همپیمانانش به آنان بدهد.
کوس ناموس تو بر کنگره عرش زنیم
عَلَمِ عشق تو بر بام سماوات بریم
حافظ! آب رخ خود بر در هر سفله مریز
حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم.
با پاسخ ایران، خواجه-حافظ باور بدارد که با بزرگی از ایرانیان یاد بکنند:
خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا
همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم.
جلوه
@Tamashagaheraz
برای مُروا به دیوان خواجه-حافظ سر بزدم.
چنین بیآمد:
خواجه-حافظ از ایران بخواهد تا بر-خیزد و کاری بکند (تازش ایران به اسراییل) و جادوگریهای خرافهگویی اسراییل (شطح-و-طامات) را نا-بود بکند:
خیز تا خرقهی صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
خواجه-حافظ به یهود و یهودیان وادی ایمن بنمارید:
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی اَرَنیگوی به میقات بریم
گویای «تازش ایران به اسراییل» است.
تازش اسراییل به ایران. خواجه-حافظ پاسخ اسراییل به ایران را «خار ملامت» بدانست. اسراییلیها و همپیمانانش تازش هشدارگونه ایران را «ملامت» کردند و سر-خوشی بکردند. خواجه-حافظ بگوید که ایران با پاسخ سنگینش، اسراییل را از «گلستانشان به زندان مکافات» ببرد.
ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد
از گلستانش به زندان مکافات بریم
خواجه-حافظ باور بدارد که تازش اسراییل و همپیمانانش، تازش هوایی است و گویی که از «سقف مقرنس، فتنه میبارد» و ایران در برابر این تازش کاری از پیش نخواهد برد و ایران را بمباران خواهند کرد:
فتنه میبارد از این سقف مُقَرنَس بر-خیز
خواجه-حافظ باور بدارد که ایران هم به جای «چکنم-چکنم؟!» (:در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی) باید قدر وقت را بشناسد و کاری و تصمیم جدی بگیرد و «پی به مهمات» ببرد و پاسخ بسیار استواری به اسراییل و همپیمانانش بدهد. به سخن دیگر، در خلیج پارس برای ناوها و کشتیهایشان برنامهریزی بکند و بر ناوها و کشتیهایشان بتازد و آنها را آتش بزند و نابود بکند:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم
در بیابان فنا گمشدن آخر تا کی
ره بپرسیم ، مگر پی به مهمات بریم
برای این کار نباید از کشورهای دونپایه و سفله عربی یاری بخواهد و آب رخ خود را بر در هر سفلهای بریزد. یاریکنندهی ایران «قاضی حاجات» است. با این کار ایران در گیتی بلند-آوازه بشود و «کوس ناموس ایران بر کنگره عرش نوشته بشود». از این است، که ایران پاسخ سنگینی را پس از تازش اسراییل و همپیمانانش به آنان بدهد.
کوس ناموس تو بر کنگره عرش زنیم
عَلَمِ عشق تو بر بام سماوات بریم
حافظ! آب رخ خود بر در هر سفله مریز
حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم.
با پاسخ ایران، خواجه-حافظ باور بدارد که با بزرگی از ایرانیان یاد بکنند:
خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا
همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم.
جلوه
@Tamashagaheraz