اون بیست سال اول زندگی عین بهاره.خوشگلی بهار فقط به جوونه ها و شکوفه هاش نیست. اصلا هوای دلت خوش خوشکه... خبرت نیست که پژمردن یعنی چی؟رفتن کجا به کجاس؟مردن دیگه چیه؟
تو حال خودت خوشی و می گی خبرای خوب تو راهه...ببین هوا چه خوشبوئه. ببین چه میوه هایی قراره برسه...
حالا واسه بعضیا یه خرده زمستون قاطی بهارشون می شه... واسه بعضیام تابستون زود شروع می شه... ولی بهار با همه ی اینا بازم قشنگه لامصب.
از بیست تا چهل تابستونه. داغ می شی... میوه هات کم کمک می رسن. روزات بلنده و صدات آسمونو پر می کنه. منتظر چیزی نیستی.تو زندگی غلت می زنی.تو چشمه ها غوطه می خوری.زیر سایه ها پهن می شی.گاهی جوش می آری، گاهی حظ می کنی، گاهی بالا می ری. گاهی ام می گندی...
مال بعضیا انگار هنوز بهار قاطی تابستونشونه
واسه بعضیام پاییز زودتر شروع می شه.
ازچهل تا شصت... آخ چی بگم... خوشگلیا... خوشگل... خاصه اون وسط مسطا... ولی خب... آسه آسه سردت می شه.
یواش یواش می فهمی داره تموم می شه.میوه هات خیلیم خوبن... دلتم یه جورایی قیلی ویلی می ره ولی خب... پاییزه دیگه... گیرم گاهی تابستون قاطیش باشه
گاهی ام زمستونش زود شروع بشه...
از زمستون چیزی نمی گم.سرده... خیلی سرد... ولی لازمه... ولی قشنگه ... ولی اگه نباشه بهار و تابستون و پاییز معنی نداره.
به خودم می گم؛ کاش همه آدما هر چارتا فصلو تجربه کنن.. زود تموم نشن.
کاش بهارشون بهار باشه و تابستونشون تابستون... کاش هیشکی مجبور نشه وسط بهار تابستون بشه و توی پاییزش هوس نکنه برگرده و ادای بهارو دربیآره.
کاش هیچ زمستونی حسرت تابستون تو دلش نمونده باشه... سخت می شه... تلخ می شه... نچسب می شه... خوشگل نمی شه.
×دکتر امید مرجمکی×
👑
@Sweetprincess