Репост из: Неизвестно
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
در آغاز، هیچ نبود
فقط کلمه بود
" تو را دوست دارم "
تنها همین چهار واژه
که اینک بر زبانم میرقصد
و در هیاهویِ زمان، گم میشود
بی آنکه بگویمت .
مثل شبنمِ سحرگاهی
با لمسِ نخستین تابشِ نورِ آفتاب ...
من حالِ آن شاعرِ غریب را خوب میفهمم
وقتی ضجه میزد :
"هزار بار قسم خوردهام که نامِ تو را
به لب نیاورم اما قسم به نامِ تو بود "
آری قسم به نامِ تو بود
قسم به نامِ تو
پَر کشیدن از خاکدانِ زمین هم
برای من ضیافتیست
اگر لحظهای فرصت یابم
تا بگویمت که چه اندازه
" دوستت میدارم "
آه؛ کاش میدانستی
کاش میدانستی ...
#میرمحمد_شهیدی
#قسم
فقط کلمه بود
" تو را دوست دارم "
تنها همین چهار واژه
که اینک بر زبانم میرقصد
و در هیاهویِ زمان، گم میشود
بی آنکه بگویمت .
مثل شبنمِ سحرگاهی
با لمسِ نخستین تابشِ نورِ آفتاب ...
من حالِ آن شاعرِ غریب را خوب میفهمم
وقتی ضجه میزد :
"هزار بار قسم خوردهام که نامِ تو را
به لب نیاورم اما قسم به نامِ تو بود "
آری قسم به نامِ تو بود
قسم به نامِ تو
پَر کشیدن از خاکدانِ زمین هم
برای من ضیافتیست
اگر لحظهای فرصت یابم
تا بگویمت که چه اندازه
" دوستت میدارم "
آه؛ کاش میدانستی
کاش میدانستی ...
#میرمحمد_شهیدی
#قسم