Репост из: هنرنگاران
◻️ متن کامل توضیحات رضاطالب در صفحه اینستاگرام شخصی اش درباره آثار جورج اورول :
هیچ وقت یادم نمی رود دانش آموز دوره ی دوم راهنمایی که بودم در یکی از روزهای اردیبهشت ماه قلعه حیوانات جورج اورول را خواندم و از همان روز تا امروز هر از چند گاهی به شخصیت باکستر در رمان قعله حیوانات فکر می کنم ! این که می گویم اغراق نیست؛ عین واقعیت است .
درست در همان ایام دوره ی راهنمایی معلمی داشتیم که خیلی تاکید داشت بچه ها خوب درس بخوانید ، تا برای خودتان کاره ای شوید . دکتر ، مهندس ، وکیل ، ... و اصرار داشت اصلا هرچه شدید مهم نیست اما سعی کنید در همان رشته بهترین باشید البته به شرطی که سرتان به کار خودتان باشد و مبادا دنبال سیاست ، روزنامه ها یا اخبار بروید ؛ فقط سعی کنید سرتان به کارتان گرم باشد و خوب کار کنید ... وقتی این نصایح را می گفت من تازه قلعه حیوانات اورول را خوانده بودم آنقدر درگیر این رمان بودم که از معلمم سؤال کردم که به نظرتان اگر این طور که شما می گوئید رفتار و عمل کنیم عاقبتِ باکستر در رمان قلعه حیوانات را پیدا نمی کنیم !؟ بنده ی خدا رمان را نخوانده بود ، نفهمید چه می گویم ولی وقتی برایش توضیح دادم ؛ از من عاجزانه خواست دیگر رمان نخوانم ! اما من هنوز رمان می خوانم و همه را به خواندن رمان تشویق می کنم ، دلیلش هم این است که از باکستر بدم می آید...
لابد می دانید که قلعه حیوانات ماجرای داستان ِحیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات دست به دستِ هم می دهند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می گیرند. اولین کار آنها پس از پیروزيشان تنظیم عهد نامه ای است که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند، اما دیری نمی گذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغییر میدهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع می کند، در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی میکند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. فقط سرش به کار خودش بند است و کاری به کار اخبار ندارد ، هرچه حیوانات از او می خواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید فکری کنند اما «باکستر» سخت مشغول کار است و فقط شعارش این است: «من کار میکنم!» و باید در کارم بهترین باشم!
«باکستر» میتوانست حداقل به آن وضعیت انتقاد کند ، می شد که بفهمد اوضاع از چه قرار است ، لااقل منتقد باشد تا از روز افزون شدن ِ زیاده خواهی ها و وقاحت خوک بکاهد اما نکرد ، او هیچ حرفی نزد ، سکوت کرد و فقط کار کرد و آخر سر چنان سرش به کارش گرم بود که فقط زمانی متوجه تغییرات و وخمات اوضاع شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت...
این جملات را از من به یادگار در ذهنتان بسپارید: آدم ِ ناآگاه ، سطحی و مطیع همیشه دچارِ خوی غلامی می شود و هیچگاه خود را صاحب ِ حق نمی داند . چون کتاب و مقاله نخوانده ، تئاتر و فیلم فاخر ندیده اگر هم دیده کارهای نازل و سرگرم کننده دیده ، توی عمرش تحقیق نکرده ، چَشمش با مطالعه بیگانه بوده و با تعقل آشنا نیست و افکارش بسته است و از همه بدتر اینکه یاد نگرفته از خودش حرف و تحلیل داشته باشد ، نمی داند حقوقی دارد ، اصلا قبول ندارد که حقی دارد اساساً این چنین آدمی خودش را محق برای مطالبه ی حقوق اش نمی شناسد ، اعتماد به نفس ندارد به جیره خوار بودن و قناعت در برابر بهره مندی از اندک حقوقی که آن هم با تحقیر و ذلت به او داده شده شاکر است... این آدم ها خود به خود دونمایه می شوند. آدم هایی تنگ نظر ، نازل و حقیر که با انبوهی از آسیب های روانی با عقده های در هم تنیده ی حاصل ِ از حقارت هایی که کشیده اند و می کشند جامعه ای را تشکیل می دهند که در آن جامعه فهمِ سیاسی و اجتماعی نذاشتن ، مطیع و چاپلوس و مجیزگو بودن تبدیل به ارزش می شود .
این ها مفاهیمی هستند که من شخصا از هیچ آموزگار ، کلاس درس ، مدرسه و دانشگاهی نیاموخته ام این ها را کتاب های جورج اورول به من آموخت لذا اصرار دارم از مخاطبان فرهیخته و عزیزم بخواهم آنهایی که کتاب های جورج اورول نخوانده اند حتما بخوانند و آنهایی که خوانده اند حتما به دیگران توصیه کنند
🆔 @honarnegaran
💻http://andishnegaran.com/
هیچ وقت یادم نمی رود دانش آموز دوره ی دوم راهنمایی که بودم در یکی از روزهای اردیبهشت ماه قلعه حیوانات جورج اورول را خواندم و از همان روز تا امروز هر از چند گاهی به شخصیت باکستر در رمان قعله حیوانات فکر می کنم ! این که می گویم اغراق نیست؛ عین واقعیت است .
درست در همان ایام دوره ی راهنمایی معلمی داشتیم که خیلی تاکید داشت بچه ها خوب درس بخوانید ، تا برای خودتان کاره ای شوید . دکتر ، مهندس ، وکیل ، ... و اصرار داشت اصلا هرچه شدید مهم نیست اما سعی کنید در همان رشته بهترین باشید البته به شرطی که سرتان به کار خودتان باشد و مبادا دنبال سیاست ، روزنامه ها یا اخبار بروید ؛ فقط سعی کنید سرتان به کارتان گرم باشد و خوب کار کنید ... وقتی این نصایح را می گفت من تازه قلعه حیوانات اورول را خوانده بودم آنقدر درگیر این رمان بودم که از معلمم سؤال کردم که به نظرتان اگر این طور که شما می گوئید رفتار و عمل کنیم عاقبتِ باکستر در رمان قلعه حیوانات را پیدا نمی کنیم !؟ بنده ی خدا رمان را نخوانده بود ، نفهمید چه می گویم ولی وقتی برایش توضیح دادم ؛ از من عاجزانه خواست دیگر رمان نخوانم ! اما من هنوز رمان می خوانم و همه را به خواندن رمان تشویق می کنم ، دلیلش هم این است که از باکستر بدم می آید...
لابد می دانید که قلعه حیوانات ماجرای داستان ِحیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات دست به دستِ هم می دهند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می گیرند. اولین کار آنها پس از پیروزيشان تنظیم عهد نامه ای است که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند، اما دیری نمی گذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغییر میدهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع می کند، در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی میکند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. فقط سرش به کار خودش بند است و کاری به کار اخبار ندارد ، هرچه حیوانات از او می خواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید فکری کنند اما «باکستر» سخت مشغول کار است و فقط شعارش این است: «من کار میکنم!» و باید در کارم بهترین باشم!
«باکستر» میتوانست حداقل به آن وضعیت انتقاد کند ، می شد که بفهمد اوضاع از چه قرار است ، لااقل منتقد باشد تا از روز افزون شدن ِ زیاده خواهی ها و وقاحت خوک بکاهد اما نکرد ، او هیچ حرفی نزد ، سکوت کرد و فقط کار کرد و آخر سر چنان سرش به کارش گرم بود که فقط زمانی متوجه تغییرات و وخمات اوضاع شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت...
این جملات را از من به یادگار در ذهنتان بسپارید: آدم ِ ناآگاه ، سطحی و مطیع همیشه دچارِ خوی غلامی می شود و هیچگاه خود را صاحب ِ حق نمی داند . چون کتاب و مقاله نخوانده ، تئاتر و فیلم فاخر ندیده اگر هم دیده کارهای نازل و سرگرم کننده دیده ، توی عمرش تحقیق نکرده ، چَشمش با مطالعه بیگانه بوده و با تعقل آشنا نیست و افکارش بسته است و از همه بدتر اینکه یاد نگرفته از خودش حرف و تحلیل داشته باشد ، نمی داند حقوقی دارد ، اصلا قبول ندارد که حقی دارد اساساً این چنین آدمی خودش را محق برای مطالبه ی حقوق اش نمی شناسد ، اعتماد به نفس ندارد به جیره خوار بودن و قناعت در برابر بهره مندی از اندک حقوقی که آن هم با تحقیر و ذلت به او داده شده شاکر است... این آدم ها خود به خود دونمایه می شوند. آدم هایی تنگ نظر ، نازل و حقیر که با انبوهی از آسیب های روانی با عقده های در هم تنیده ی حاصل ِ از حقارت هایی که کشیده اند و می کشند جامعه ای را تشکیل می دهند که در آن جامعه فهمِ سیاسی و اجتماعی نذاشتن ، مطیع و چاپلوس و مجیزگو بودن تبدیل به ارزش می شود .
این ها مفاهیمی هستند که من شخصا از هیچ آموزگار ، کلاس درس ، مدرسه و دانشگاهی نیاموخته ام این ها را کتاب های جورج اورول به من آموخت لذا اصرار دارم از مخاطبان فرهیخته و عزیزم بخواهم آنهایی که کتاب های جورج اورول نخوانده اند حتما بخوانند و آنهایی که خوانده اند حتما به دیگران توصیه کنند
🆔 @honarnegaran
💻http://andishnegaran.com/