Репост из: هنرنگاران
◻️ متن کامل توضیحات رضاطالب در رابطه با رمان "تصادف شبانه" اثر مهم پاتریك مودیانو :
ایده ی اولویه رمان ِ" تصادف شبانه " از جایی شروع می شود که پسر جوانی دچار سانحه رانندگی می گردد ، راننده ی ماشین زنی است به نام ژاکلین ... پسر بعد از ماجرای تصادف و مرخص شدن از کلینیک گمان می برد ؛ قبلاً این زن را جایی دیده یا با او ملاقاتی داشته است و خلاصه به صرافت یافتنِ زنی می افتد که با او تصادف کرده ...
این تصادف برای پسرک امكان بازشناسی خاطراتی از گذشته را ایجاد می کند و از همه مهمتر امكانِ یادآوری افکار و حس هایی را به وجود می آورد که گویا اساساً از یاد برده بوده است ؛ آنقدر که گویی این تصادف برای او تولید معنا كرده و تمامی از یاد رفتهها و خلاء های ذهنی او را در رابطه با خود پُر می کند ؛ همین ها باعث می شود او به سمت ژاكلین كشیده شود .
به نظرم گاهی همه ما در زندگی به یکسری شوک ها و تلنگرها احتیاج داریم تا کمی به خودمان بیائیم . مثلاً در در متن رمان از زبان ِ پسری که تصادف کرده آمده: " تصادف آن شب به موقع اتفاق افتاده بود. احتیاج به شوك داشتم تا از این رخوت بیرون بیایم. " یا كمی جلوتر در تحلیل تأثیر همین اتفاق در خود میگوید: "حالا میتوانستم تمام آن سالهای سپری شده را از بالا و بدون ترس نگاه كنم. انگار كس دیگری غیر از من نگاه ژرفی به زندگیام میانداخت. "
آنچه مرا به این رمان علاقه مند کرد دقیقا همین سطور بود اینكه یك تصادف ساده تبدیل به یك سلسله دگرگونیهای مهم و معنادار درون یک آدم میشود و ادراک و نگاه تازهای را می آفریند در حقیقت یک جور یافتن خویشتن ِ خویش و جستجوی هویت !
مسئله مهم برای من در این رمان و دلیل اصلی معرفی اش به شما مخاطبان فرهیخته ام این موضوع مهم است که نویسنده ی رمان مفهوم ِ جستجوی هویت را خیلی خوب فهمیده و در این رمان شخصیتِ اصلی كه برای یافتن گمگشتهاش، شهر را زیر پا میگذارد اگر چه این گمگشته در ظاهر یك فرد است، اما در اصل او به دنبال هویتش میگردد. صاحب این قلم به جد معتقد است این مدل جستجوی حقیقت که پاتریك مودیانو در این رمان به تصویر می کشد ؛ میراثِ دوران مدرن است و البته همین میراث نوعی تمهید را به وجود می آورد که روایت، خود به خود با تعلیقهای فلسفی گره بخورد ، رخداد هایی که اگر رمانِ تصادف شبانه اثر پاتریك مودیانو را بخوانید، قطعاً متوجه منظورم خواهید شد .
🆔 @honarnegaran
💻http://andishnegaran.com/
ایده ی اولویه رمان ِ" تصادف شبانه " از جایی شروع می شود که پسر جوانی دچار سانحه رانندگی می گردد ، راننده ی ماشین زنی است به نام ژاکلین ... پسر بعد از ماجرای تصادف و مرخص شدن از کلینیک گمان می برد ؛ قبلاً این زن را جایی دیده یا با او ملاقاتی داشته است و خلاصه به صرافت یافتنِ زنی می افتد که با او تصادف کرده ...
این تصادف برای پسرک امكان بازشناسی خاطراتی از گذشته را ایجاد می کند و از همه مهمتر امكانِ یادآوری افکار و حس هایی را به وجود می آورد که گویا اساساً از یاد برده بوده است ؛ آنقدر که گویی این تصادف برای او تولید معنا كرده و تمامی از یاد رفتهها و خلاء های ذهنی او را در رابطه با خود پُر می کند ؛ همین ها باعث می شود او به سمت ژاكلین كشیده شود .
به نظرم گاهی همه ما در زندگی به یکسری شوک ها و تلنگرها احتیاج داریم تا کمی به خودمان بیائیم . مثلاً در در متن رمان از زبان ِ پسری که تصادف کرده آمده: " تصادف آن شب به موقع اتفاق افتاده بود. احتیاج به شوك داشتم تا از این رخوت بیرون بیایم. " یا كمی جلوتر در تحلیل تأثیر همین اتفاق در خود میگوید: "حالا میتوانستم تمام آن سالهای سپری شده را از بالا و بدون ترس نگاه كنم. انگار كس دیگری غیر از من نگاه ژرفی به زندگیام میانداخت. "
آنچه مرا به این رمان علاقه مند کرد دقیقا همین سطور بود اینكه یك تصادف ساده تبدیل به یك سلسله دگرگونیهای مهم و معنادار درون یک آدم میشود و ادراک و نگاه تازهای را می آفریند در حقیقت یک جور یافتن خویشتن ِ خویش و جستجوی هویت !
مسئله مهم برای من در این رمان و دلیل اصلی معرفی اش به شما مخاطبان فرهیخته ام این موضوع مهم است که نویسنده ی رمان مفهوم ِ جستجوی هویت را خیلی خوب فهمیده و در این رمان شخصیتِ اصلی كه برای یافتن گمگشتهاش، شهر را زیر پا میگذارد اگر چه این گمگشته در ظاهر یك فرد است، اما در اصل او به دنبال هویتش میگردد. صاحب این قلم به جد معتقد است این مدل جستجوی حقیقت که پاتریك مودیانو در این رمان به تصویر می کشد ؛ میراثِ دوران مدرن است و البته همین میراث نوعی تمهید را به وجود می آورد که روایت، خود به خود با تعلیقهای فلسفی گره بخورد ، رخداد هایی که اگر رمانِ تصادف شبانه اثر پاتریك مودیانو را بخوانید، قطعاً متوجه منظورم خواهید شد .
🆔 @honarnegaran
💻http://andishnegaran.com/