Репост из: Mazdak Nezafat
من توی قفس بودم و چیدند پرم را
خون کرد زمین عاقبتش این جگرم را
من وارث یک کینهی اجدادیام اینک
آوردهام از گنجه تفنگِ پدرم را
خاموشیِ قبل از شب طوفان و تگرگم
باور نکن آرامشِ چشمان ترم را!
گیرم بگذارید تنش را سرِ دوشم
بر دوشِ که بگذارم از امروز سرم را؟!
.
این باغ به آفت شده وابسته، ببینید!
باید بزنم زود به ساقش تبرم را
با داغِ دلم آمدم آتش بکشانم
این کوچهی آغشته به خونِ پسرم را!
مزدک نظافت
https://www.instagram.com/p/B55X1yDHftC/?igshid=uwillxxd7pr7
خون کرد زمین عاقبتش این جگرم را
من وارث یک کینهی اجدادیام اینک
آوردهام از گنجه تفنگِ پدرم را
خاموشیِ قبل از شب طوفان و تگرگم
باور نکن آرامشِ چشمان ترم را!
گیرم بگذارید تنش را سرِ دوشم
بر دوشِ که بگذارم از امروز سرم را؟!
.
این باغ به آفت شده وابسته، ببینید!
باید بزنم زود به ساقش تبرم را
با داغِ دلم آمدم آتش بکشانم
این کوچهی آغشته به خونِ پسرم را!
مزدک نظافت
https://www.instagram.com/p/B55X1yDHftC/?igshid=uwillxxd7pr7
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
Mazdak Nezafat
. من توی قفس بودم و چیدند پرم را خون کرد زمین عاقبتش این جگرم را من وارث یک کینهی اجدادیام اینک آوردهام از گنجه تفنگِ پدرم را خاموشیِ قبل از شب طوفان و تگرگم باور نکن آرامشِ چشمان ترم را! گیرم بگذارید تنش را سرِ دوشم بر دوشِ که بگذارم از امروز سرم را؟! . این باغ به آفت شده وابسته، ببینید! باید بز...