.
آفرینِ رستم به میش کوهی
۳۰ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
خان دوم از هفت خان رستم، خان تشنگی است. رستم و رخش هر چه راه میسپرند آب نمییابند و از تشنگی جان به لب میشوند.
در آن سختترین دم، غُرمی (میش کوهی یا قوچی) از برابر رستم میگذرد. رستم میداند که آن غرم به کنار آبی خواهد رفت. بی نا و نفس، از پی او روان میشود، تا به چشمهای میرسد. رستم و رخش هر دو آب مینوشند و جان تازه مییابند. پس رستم به آن غرم دعا میکند:
بر آن غُرمبَر، آفرین کرد چند
که از چرخ گردان مبادَت گزند
گیا بر در و دشت تو سبز باد
مباد از تو هرگز دل یوز شاد
تو را هر که یازَد به تیر و کمان
شکستهکمان باد و تیرهگمان.
ـ شاهنامه. تصحیح مهدی قریب.
ج نخست. ص ۱۶۷.
دعایی ناب، زیبا، خواندنی و به یادسپردنی!
تا بدانیم که شود که آدمی، نیکخواه جانوران و درختان و کوه و دشت و دمن هم باشد، و دعای نیک بگویدشان.
- یادداشت درس شاهنامه در پیشگاه استاد بهمن حمیدی.
۲۷ آبان ۱۴۰۳.
https://t.me/dejnepesht4000