✔️
امیرمبارزالدین و دوران پشمینهپوشان تندخو
✍️سهند ایرانمهر🔸ابن بطوطه، جهانگرد معروف قرن ۸ هجری، در سفرنامهاش از شیراز به عنوان شهری آرام و با فرهنگ و آزادیهای اجتماعی یاد میکند.
ابن بطوطه اشاره میکند که زنان شیراز در آن زمان نسبت به سایر شهرهای اسلامی آزادی بیشتری داشتند و با حجاب متفاوتی در جامعه ظاهر میشدند. او میافزاید که البته کرمان و یزد وضعیت متفاوتی دارند.
🔸این وضع متفاوت کرمانو یزد به دلیل حکومت امیرمبارزالدین بود. آل اینجو تحت حمایت ایلخانان مغول بر فارس حکومت میکردند، اما پس از فروپاشی ایلخانان، موقعیتشان تضعیف شد.آل مظفر که در ابتدا تابع آل اینجو بود، کمکم قدرت گرفت و امیر مبارزالدین شروع به تهاجم به شهرهای تحت کنترل آل اینجو، از جمله شیراز، کرد.
🔸در سال ۷۵۴ هـ.ق، امیر مبارز الدین با شکست دادن ابواسحاق اینجو، شیراز را تصرف کرد.
از این به بعد دیگر نه از جمع اهل فرهنگ و شعر و شاعری خبری بود و نه از آزادیهای اجتماعی پیش از این، در عوض جمع فقهای پشمینهپوش وتندخویی گرداگرد شاه جمع بود که اصرار به اجرای شریعت و حد و تعزیر در ملاعام داشتند و حافظ را به صرافت میانداختند که بسراید:
پشمینهپوشِ تندخو
از عشق نشنیدهست بو
از مَستیَش رمزی بگو
تا تَرکِ هشیاری کند
و یا
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیالهای بدهش گو دماغ را تر کن
🔸در «تاریخ آل مظفر» آمده است:
«به امر امیر مبارزالدین شبها محتسبها در شهر میگشتند و هرکه را در حال شرابخواری، رقص یا فسق میدید، فوراً تعزیر میکردند». پیداست که در این میان چه بسا کسان که به تهمت فسق تعزیر شدند و چه بسا اعمال به حکم متشرعان گرداگرد شاه مصداق فسق و مستوجب تعزیر شد و نتیجه آنکه بازار ریا و نفاق هم رونق گرفت:
درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند
🔸روایت آندوران پر از ریا و نفاق فقط بر زبان حافظ جاری نبود. عبید هم چه با حکایتها و چه با منظومه موش و گربه اش این اوضاع را توصیف کرده است. گربههای کرمان بسیار معروفند و امیر کرمان، امیر مبارزالدین، برای اینکه کسی را خوار کند، از کلمه گربه بسیار استفاده میکرده است و همو که شرابخوار قهاری بود بسان گربه داستان توبهنامهای تنظیمکرد وبه دست خلیفهعباسی رساند و با همان مجوز وتظاهر به دینداری خمها شکست و کار ابواسحق اینجو را هم یکسره کرد:
موشکی بود در پس منبر
زود برد این خبر بموشانا
مژدگانی که گربه تائب شد
زاهد و عابد و مسلمانا
🔸حافظ در بسیاری از اشعار خود به ریاکاری، زهد خشک و ظلم مذهبی این دوره حمله کرده است:
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
🔸عاقبت کار به جایی رسید که میرخواند در «روضاتالصفا» مینویسد:
«چنان سخت گرفت که خاص و عام از او روی گردانیدند و فرزندانش در پی چاره افتادند».
🔸چاره شاه شجاع و محمود پسران امیرمبارزالدین کودتا علیه پدر و تبعید اوبه یزد بود. حالا دوباره بساط ریا و سختگیری برچیده شده است و حافظ نیز شادمان میسراید:
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
به صوت چنگ بگوییم آن حکایتها
که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش
شراب خانگی ترس محتسب خورده
به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش
🔸
امروز زادروز امیرمبارزالدین محمد نخستین امیر مظفری بود.@sahandiranmehr