روضه


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


بروزترین پایگاه روضه تخصصی

@s_amir_128tab تبلیغات

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: عضویت سفارشی
.
شیعه هستی!؟؟


Репост из: پیشنهاد عضویت😉🌷
طراحی تراکت مذهبی
با قیمت مناسب
@S_amir_128
@S_amir_128


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎬کلیپ برتر ۱۴۰۳
🎤#سید یوسف


پاداش جدید همستر به کاربران ربات خودش 🐹
بعد از رویارویی با اعتراض شدید کاربران همستر مالکیت این ایردراپ در جهت بازگشت اعتباره خودشون به کاربران به طور رندوم بین ۳۵ تا ۳۰۰ دلار نات کوین به صورت ایردراپ پرداخت کردن
اگر تا کنون موفق به دریافت ایردراپ خودتون نشدین کافیه روی دریافت ایردراپ کلیک کنین تا مبلغ به کیف پولتون واریز بشه


Репост из: پیشنهاد عضویت😉🌷
سلام
خدمت اعضای محترم کانال
مسئولیت محتوای تبلیغات هیچ ربطی به کانال ندارد و ن تایید و ن رد نمیشود
با تشکر


#حضرت_زهرا

پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست
مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است

دوش دیدم، که زینب به حسینم می گفت
که تماشای کتک خوردن مادر سخت است

یک زن و آنهمه نامرد خدا صبر دهد
چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است

پشت در بودم و ای کاش، میگفت یکی
که زن حامله را ضربه این در سخت است

@rozeh_gram


#حضرت_زهرا

ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم

با ذوالفقار نام علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم

حسن لطفی
@rozeh_gram


#حضرت_زهرا

کاش یک مشت بی حیا، ای دوست
آتش غم به حاصلت نزنند

کاش یک روز در خیالت هم...
مادرت را مقابلت نزنند

مجید تال
@rozeh_gram


#حضرت_زهرا

در خورد به او...به آسمان بویش رفت
آتش به سرش رسید و گیسویش رفت

من بودم و خواهر و برادرهایم
دیدیم که مسمار به پهلویش رفت

سید حسین میرعمادی
@rozeh_gram


#حضرت_زهرا

چشمی که خون گرفته دگر وا نمی شود
زخمِ عمیقِ سینه مداوا نمی شود


دیگر دعا برای شفایم مکن علی
این رفتنی...برای تو زهرا نمی شود
@rozeh_gram


#حضرت_زهرا

چند روزی است سرم روی تنم می افتد
دست من نيست كه گاهی بدنم می افتد

گاهی اوقات كه راه نفسم می گيرد
چند تا لكه روی پيرهنم می افتد

علی اکبر لطیفیان
@rozeh_gram


#حضرت_زهرا

مردک پست که عمری نمک حیدر خورد 
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد 

ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف 
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد 

مهاجر

@rozeh_gram


#حضرت_زهرا

افسوس مشتی دیو و دد از او گذشتند
با ضربه ی مشت و لگد از او گذشتند

بر دست او شلاق زد،از او گذشتند
فریاد زد: “بابا مدد!” از او گذشتند

امیر عظیمی
@rozeh_gram


#حضرت_معصومه

شب بود..،نور عرش خداوند دیده شد
فریاد ابرهای بهاری شنیده شد
باران به سمت پهنه ی ساحل کشیده شد
در جزر و مَدِّ عاطفه،عشق آفریده شد

امواجِ حاجتیم که غرقِ تلاطمیم
دلدادگان حضرت معصومه ی قُمیم

بالاترین عروج قنوتِ دعا،سلام
پنهان ترین تشرف جبریل‌ها،سلام
شوق توسلات سحرگاه‌ِ ما،سلام
ای قبله‌ی قیامِ امامِ رضا،سلام

ما حاجیان کعبه ی خواهر_برادریم
سجده‌گذار تُربت موسَی‌بن‌جعفریم

غم در شکوه شادی آئینه ها گم است
رزق شراب مستیِ ما پای این خُم است
میلِ کبوترانگیِ ما به گندم است
زیباترین مسافرتم، مشهد و قم است

این سعیِ پُر صفایِ گدا را زیاد کن
جان رضا زیارت ما را زیاد کن

فوّاره های صحن تو حظِّ وضوی ما
مِهرت همیشه آمده در جستجوی‌ ما
ای کاش یاکریم حرم بود..،قوی ما
بانو نگو..،بگو همه ی آبروی ما

نامت،حجاب روی سر دخترِ من است
ذکر رضا رضا شرفِ کشور من است

تا طفلِ مکتب تو به عالِم شبیه شد
دست هزار علم،دخیل ضریح شد
مشق پُر اشتباه شب ما،صحیح شد
هر مرجعی کنار تو نُطقش فصیح شد

حوزه؛نشانه‌ی هنر سروری توست
فخرِ طباطباییِ ما..،نوکری توست

از شوق وصلِ چشمه‌ی تو، جو شدن خوش است
مثل گلاب،در حرم‌ات،بو شدن خوش است
در دست خادمان تو،جارو شدن خوش است
در صحن آب و آینه آهو شدن خوش است

آهو نشد..،نشد..،تو بیا وُ ثواب کن
من را کبوتر حرم‌ات انتخاب کن

از برکت حضور تو دنیا ادامه داشت
امروز رفت و فرصت فردا ادامه داشت
در هیبت تو جلوه ی زهرا ادامه داشت
این "اشفعی لنا"ی لب ما ادامه داشت...

...تا در زمان حادثه ها مادری کنی
در حشر با شفاعت خود،محشری کنی

کم کم شروع واقعه ی اشک و آه شد
تب کردی و کرانه ی گیتی تباه شد
روز عَجم زمان غروبت..،سیاه شد
قم نه..،بگو تمام جهان بی پناه شد

سَم گرچه نای پرزدنت را نشانده است
امّا وقار ساحت تو حفظ مانده است

بالت نسوخت و پر تو لطمه‌ای ندید
در قم حریم معجر تو لطمه‌ای ندید
در طوس،شأن دلبر تو لطمه‌ای ندید
موی سر برادر تو لطمه‌ای ندید

وای از دَمی که خواهری از تَل نگاه کرد
یک مست..،نیزه واردِ حلقوم شاه کرد

بردیا محمدی
@rozeh_gram


#حضرت_معصومه

از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت

خانه ی «موسی»بدون طور،کوه نور شد
نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت

بعد شادی آن رفیق نیمه راه از سینه‌ام؛
هرچه گفتم غم برو ،غم از دلم بیرون نرفت

از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چون که یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت

چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت

درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت

ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت

دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت

از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان ارَم بیرون نرفت

مهدی رحیمی زمستان
@rozeh_gram


#حضرت_معصومه

قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینه‌ای در برابرش باشی

نه این‌که پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه، پرستوی پرپرش باشی

مدینه، شهر غریبی برای فاطمه‌‌هاست
نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشی

به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید، آمده‌ای سایۀ سرش باشی

اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی

خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید
که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی

که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد
که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی...

کرامتت، همه را یاد او می‌اندازد
به تو چقدر می‌آید، که خواهرش باشی

رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست
نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی

خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب
گواه رنج نفس‌های آخرش باشی

نخواست باز امامی، کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی

قاسم صرافان
@rozeh_gram


#حضرت_معصومه

کنارِ صحن تو ،دیدم تمام باور خود را
نشانی از مزار بی نشان مادر خود را

همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم
گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را

مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که
هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را

دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو
فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را

غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم
تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را

خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم
درون آن شکوه بارگاه یاور خود را

کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده
ندارد هر چه را ،دارد برات محشر خود را

من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو
که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را

علی اصغر یزدی
@rozeh_gram


#حضرت_معصومه

تو شعرِ آمده از آسمان، تو بارانی
که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی

کویر، قبل تو با مرگ‌و‌میر قافیه داشت
سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی

بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان
تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی

ببخش ما را دست کویر، پاگیر است
ببخش قم را ای زائرِ خراسانی!

ببخش لهجه‌ی ما را سرِ تلاوت‌تان
ای استخاره‌ی خوب ای فصیحِ قرآنی!

تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا
که پای هر نفست می‌دهیم قربانی

سپرده‌ایم گدایان صدا به در نزنند
نشسته‌ایم درِ خانه‌ات به دربانی

مراقبیم که گردی به چادرت نرسد
به تارِ معجرتان پودی از پریشانی

مراقبیم نگاهی به سمت‌تان ندود
اگر چه چشمه‌ی پاکی‌ست، چشمِ ایرانی

سپرده‌ایم به آتش مراقبت باشد
شنیده‌ایم برای که روضه می‌خوانی!

رضا قاسمی
@rozeh_gram


#حضرت_معصومه

بار دیگر دل به ماتم مبتلا ست
دل عزادار غم اخت الرضاست

شهادت یک بانوی مظلومه است
عمه سادات و هم معصومه است

ازمدینه سوی ایران شد روان
بهر دیدار امام انس وجان

شوق دیدار برادر در دلش
بین ره بیمار و قم شد منزلش

چون به قم آمد صفا اکمال شد
وه چه زیبا از وی استقبال شد

شهرقم از مقدمش پر نور شد
عرصه ی دلها سراسر شور شد

آمدی و خاک ایران جان گرفت
عطر وبوی جنت و رضوان گرفت

جلوه ی نوری و ما در سایه ات
کوثری وما همه همسایه ات

گرچه از هجران قد سروت خمید
دیدگانت جسم بی سر را ندید

بنت موسی قبله ی اهل ولا
دل بسوزد برشهید کربلا

خواهری درخیمه ها مضطر شده
نخل امیدش دگر بی سر شده

سوی مقتل رفت خواهر باشتاب
کرد با یک پیکر بی سر خطاب

ای به خون خفته حسین من توئی
یابن زهرا نور عین من توئی

خیمه ها سوزان وطفلان بیقرار
خواهری تنها و غمها بیشمار

درگهت یا فاطمه دارالشفاست
دل گهی مهمان قم ، گه کربلاست

سائلانت را نسازی نا امید
خاک پای زائرت هستم (سعید )

سعید نصیری
@rozeh_gram


#حضرت_معصومه

فراق رفته نشانه دلی مطهر را
گرفته بغض به دستش گلوی خواهر را

نسیم با خودش آورده عطر و بوی رضا
کشیده بر رخ خواهر غم برادر را

فقط نه اینکه برادر برای او پدر است
همان که برده دل بی قرار دختر را

یکی به طوس غریب است و دیگری ساوه
کشیده دست فلک عکس هجر دیگر را

شده است حب علی علت غریبی شان
شدند وارث جرمی که کشت مادر را

همان کبوتر زخمی که پشت در افتاد
برای حفظ ولی داد از کفش پر را

همان که خورد لگد از حرامزاده ی پست
ولی نکرد رها دست های رهبر را

میان جنگ در و سینه میخ شد پیروز
شکست آینه ی حق نمای حیدر را

همین نبود که، مسمار هم کمک میکرد
زمین زدند به ضربی امیر خیبر را

نفس اسیر قفس شد میان سینه تنگ
که آخر این نفس تنگ کشت کوثر را...

علی اکبر نازک کار
@rozeh_gram

Показано 20 последних публикаций.