روضه


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


بروزترین پایگاه روضه تخصصی

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: پیشنهاد عضویت😉🌷
تا محرم نیومده سریع تر عضو کانال بشید.👇👇👇

مخصوص محرم حدود ۴۵۰ سبک

#کربلایی_رضا_باقریان_محرم

https://t.me/joinchat/QjYGrTGhxfRrk9kC


Репост из: پیشنهاد عضویت😉🌷
سلام عزیزان

یه مداح باید از الان به فکر سبکهای محرمش باشه

✅ کانالی رو پیدا کردم حدود ۵۵۰ سبک برا #محرم گذاشته. هرچی بخوای توو این کانال هست

زمینه. پیش زمینه. شور. واحد. زمزمه. حماسی. شلاقی

اگه می‌خوای برا محرم دستت پر باشه،‌ سریع عضو این کانال بشید

مخصوص سبکهای محرم #کربلایی_رضا_باقریان

👇👇👇👇👇👇👇👇👇

https://t.me/joinchat/QjYGrTGhxfRrk9kC

#خالق_اثر
لب گودال خواهر افتاده
تهِ گودال مادر افتاده


تقدیم به #ائمه_بقیع
#قبرستان_بقیع

این بقیع غریب افتاده گنبدی پُر فروغ خواهد داشت کربلایی شود برای خودش! صحن‌های شلوغ خواهد داشت

دل من روشن‌ است، باور کن! زخم دل التیام می‌بیند شیعه‌ی دل‌شکسته در این شهر عزت و احترام می‌بیند

جای این شُرطه‌های بی احساس خادمانی رئوف می‌بینیم دستِ مداح‌های با اخلاص #شب_جمعه لُهوف می‌بینیم

هیچ بد کینه‌ی بد اندیشی راه بر زائران نمی‌گیرد شیعه در کوچه‌ی بنی‌هاشم آستین بر دهان نمی‌گیرد

برق گلدسته‌ها دم مغرب
چه جلال و چه شوکتی دارد!
هر رواقی که پای بگذاری
فرش تبریز قیمتی دارد

هنر دست اصفهانی‌هاست
آینه‌کاری ظریف بقیع
عطر ناب برنج ایرانی
به مشام آید از مُضیف بقیع

در تلاقی نور و آیینه
حرمی بی مثال می‌بینیم
در کنار ضریح ام بنین
معجزاتی محال می‌بینیم!

بین لبخند و اشک زائرها
شور نقاره‌ها شنیدنی‌ست
ازدحام فقیرهای غنی
دم باب الکریم دیدنی‌ست

چشم‌های مدینه مبهوت ِ
دسته‌های عظیم سینه‌زنی‌ست
عهده‌دار مراسمات حرم
آستان مقدس حسنی‌ست

قُم به حُکم ادب، سرِ تعظیم
بر نمی‌دارد از قدوم بقیع
می‌شود آرزوی طُلابش
حوزه‌ی باقرالعلوم بقیع

روزگار این چنین نمی‌ماند!
پیش رو لحظه‌های شیرینی‌ست
عصرها، صحن حضرت صادق
محفل شاعران آیینی‌ست

✍ #وحید_قاسمی
@rozeh_gram


#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت

پیرمردی که حضرت جبریل
زائر غربت نگاهش بود
کوچه‌ها را همین که طی می‌کرد
صد فرشته کنار راهش بود

با ارادت تمامی ارکان
پیش پایش خشوع می‌کردند
بر قد و قامت کهن سالی
آسمان‌ها رکوع می‌کردند

نَفَس قدسی پُر اعجازش
مایه‌ی اعتبار عیسا بود
جانمازِ فرشته بارانش
افتخار تبار عیسا بود

حرف‌هایش برادر قرآن
سخنش بوی إنّما می‌داد
از همان مال فاطمیِ خودش
خرجی راه کربلا می‌داد

در و دیوار خانه‌ی آقا
وقف مرثیه‌های عاشوراست
بخدا خانه نیست این خانه
این حسینیه‌ی بنی الزهراست

این حسینیه‌ای‌ست که مردم
از حضورش ستاره می‌گیرند
هر شب جمعه بین این خانه
روضه‌ی شیر خواره می‌گیرند

از سر بی کسی و بی یاری
در و دیوار خانه یارش شد
بهر غم‌های مادرش آنقدر
گریه کرد عاقبت دچارش شد

آی مردم! دویدن آقا
از نفس‌های خسته‌اش پیداست
آی مردم! شکستگی دلش
از صدای شکسته‌اش پیداست

گریه کردی و زیر لب گفتی
این تو و ریسمان و این سر من
آه! پیراهنم شده خاکی
آه! افتاده است پیکر من

✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@rozeh_gram


#امام_صادق_ع_شهادت

عزای صادق آل عباست ای مردم
دوباره فاطمه صاحب عزاست ای مردم

به داغ حضرت شیخ الائمه گریه کنید
به داغ او که به غم مبتلاست ای مردم

ندارد آینه‌ی حق، عمامه‌ای بر سر
عزیز آل عبا بی‌عباست ای مردم

کسی که جلوه‌ی علم و صداقت و مهر است
کجا سزاش چنین ناسزاست ای مردم

فدای او که خودش زیر بار غم فرمود
تمام غصه ما #کربلاست ای مردم
::
تن کسی که خودش دستگیر عالم بود
به زیر لشکری از دست و پاست ای مردم

برای کشتن او نعل تازه آوردند
برای او که عزیز خداست ای مردم..

✍ #محمود_یوسفی
@rozeh_gram


#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت

حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری
نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:
آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری

حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند
صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند

مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه
سیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه
شیخ‌ها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه
گردن‌افرازانِ دانش، گَرد میدانش همه

جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما

لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نور، مجرم بود اما، در نظام کورها
ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها

در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست
حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست..

امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست
باز آتش، شعله‌ور در خانۀ آل عباست
حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست
گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست

روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است

خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صادق‌ها و باقرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد

بر خلاف زندگیِ از خطا آکنده‌ام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام

دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم

مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند

مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند
غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هم‌اند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند

دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است

✍ #قاسم_صرافان
@rozeh_gram


#حضرت_حمزه

تا به وصف حمزه بگشایم زبان
می سزد گردد سراپایم زبان

حمزه یعنی شیر شیران اُحد
خشم فریاد دلیران اُحد

حمزه یعنی یک جهان صدق و صفا
حمزه یعنی جان‌نثار مصطفی

این شنیدم هند از خشم و غضب
کرد وحشی را به نزد خود طلب

گفت در این جنگ باشد کام من
تشنۀ خون یکی از این سه تن

یا، محمّد را به تیغ خشم زن
یا، علی یا، حمزه را از پا فکن

دید آن ناپاک در حین قتال
قتل احمد یا علی باشد محال

تاخت هر سو در صف میدان جنگ
کرد قصد جان حمزه بی درنگ

حمله کرد از راه نامردی ز پشت
شیر شیران را به ضرب نیزه کشت

آن خروشان شیر ختم المرسلین
پیکرش چون کوه شد نقش زمین

هند با خشم و غضب سویش شتافت
پهلویش را از دم خنجر شکافت

همچو خون پاک حمزه بر زمین
ریخت اشک از چشمِ ختم المرسلین

من ندانم داغ آن آزادمرد
با دل پیغمبر اکرم چه کرد

می سزد تا خون فشانم از بصر
داغ دو سردار دارم بر جگر

آتش سوز درونم بر ملاست
گه نگاهم بر اُحد گه کربلاست

دیده ام پرپر دو باغ یاس را
جسم حمزه، پیکر عبّاس را

داشت در دل داغشان را فاطمه
گه به صحرای اُحد، گه علقمه

سنگ و کوه و دشت و صحرا گریه کرد
بر مزار هر دو، زهرا گریه کرد

داغ او بر قلب پیغمبر نشست
مرگ این پشت برادر را شکست

او شدی مُثله رخ نورانیش
این یکی شد فرق تا پیشانیش

او ز پهلویش روان شد خونِ دل
این فرات از کام عطشانش خجل

او عبا پوشید بر جسمش رسول
این کنارش مادری‌کرده بتول

حمزه! بوی کربلا احساس کن
گریه بر مظلومی عبّاس کن

او که تنها با عدو پیکار کرد
دست و چشم و سر، نثار یار کرد

او که از ضرب عمود آهنین
گشت سرو قامتش نقش زمین

این شنیدم حضرت ختمی مآب
بر شهیدان یک به یک می داد آب

تا رهد عبّاس از رنج و تعب
جام آبی داد بر آن تشنه لب

آن سرا پا مظهر صدق و صفا
تشنه‌لب جان داد نزد مصطفی

لب نزد بر آب و کامش تشنه بود
بر لب دریا امامش تشنه بود

بحر را چون شعله ای در کام دید
عکس اصغر را میان جام دید

تا که باران زآسمان آید فرود
بر لب عبّاس از «میثم» درود

استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_gram


#حضرت_حمزه

قوّتِ بازوی من بود كه افتاده به خاک
همه ی نيروی من بود كه افتاده به خاک

اين همان است كه ياریِ ولايت می كرد
مثلِ يک شير زِ اسلام حمايت می كرد

در اُحُد هر كه به خونِ جگرش می گِريَد
هر پسر بر سرِ نَعشِ پدرش می گِريَد

ای عمو جان به سرِ پيكرِ تو گريه كنم
من به جای پدر و مادرِ تو گريه كنم

مثلِ تو هيچ كسی كُشته در اين صحرا نیست
به خدا هيچ كسی چون تو شهيد، اینجا نيست

چه سرش آمده هر عضوِ تَنَش مُثله شده
گوش و بينی و دو دست و دهَنَش مُثله شده

فكری امروز به حالِ بَدَنَش بايد كرد
شُده با خار و گیاهی كَفَنَش بايد كرد

صورتش زود بپوشان كه زِ رَه خواهَرِ او
تا رِسد خاک به سَر ريزد بالا سَرِ او

خواهرش گر برسد موی پريشان بِكُند
دشت را گريه ی او شامِ غريبان بِكُند

در غم دلبر خود پاره گريبان بكند
خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند

مَگُذاريد صَفيّه برسد تا اينجا
مَگُذاريد ببينَد رُخِ خونينَش را

لحظه ای سخت تر از
ماندنِ من اينجا نيست
بدنت هست، ولی بَر تنِ تو اَعضا نيست ؟

زِرِهَت پاره، كمان و سِپَرَت باقی هست
جگرت نيست ولی شُكر، سَرَت باقی هست

باز هم شُكر عمو راسِ تو بَر نيزه نرفت
باز هم شُكر كه در حَلقِ تو سَرنيزه نرفت

نزده بوسه به پاره گلويت خواهرِ تو
با صَفيّه كه نزد حرف زِ نيزه سرِ تو

ای عمو راسِ تو در بزمِ شرابی كه نرفت
به تماشا سوی هر شهرِ خرابی كه نرفت

باز هم شُكر سَرِ پاكَت عَمو چوب نَخورد
گاه دندان و گَهی پاره گَلو چوب نَخورد

اَلاَمان وای حُسين... وای سَرِ شاهِ شَهيد...
تا نَفس هَست مَرا، گويم: "مالي لِيَزيد"

رضا رسول زاده

@rozeh_gram


#حضرت_حمزه

درود ای کنار علی میر بدر
سلام ای شهید اُحد، شیر بدر

به خیل شهیدان حق مقتدا
گرامی‌عموی رسول خدا

شهادت زآغاز، پابست تو
شجاعت زده ‌بوسه‌ بر دست تو

وجود تو از بحر، لبریزتر
خدنگت ز تیغ اجل تیزتر

به بدر و احد همچو حیدر یکی
به بازوت ختم رسل متکی

شنیدم که چون آمدی از شکار
غبارت به رخسار بود آشکار

سرشکی که برسینه زد آذرت
روان بود از دیدۀ همسرت

کنار تو بنشست و بگریست زار
که ای شیر بازآمده از شکار

شکار و بیابان و صحرا بس است
محمّد تو چون نیستی، بی‌کس است

نبودی که از چارسو آمدند
محمّد عزیز دلت را زدند

بر او ضربه‌ها خصم نااهل زد
فزون‌تر ز هرکس ابوجهل زد

توچون رعد از دل کشیدی خروش
زخشم وغضب‌ خونت آمد به جوش

گرفتی ره خصم نااهل را
شکستی سر نحس بوجهل را

زدی ضربه‌اش از یسار و یمین
که گردیده چون مرده نقش زمین

از آن پس نبُد زهره کس را دگر
که گردد به ختم رسل حمله‌ور

تو خود پای تا سر همه جان شدی
به دست محمّد مسلمان شدی

تو شیراُحد بودی و شیر بدر
به دست تو گردید شمشیر بدر

دریغا دریغا که دشمن شتافت
دل و پهلو و سینه‌ات را شکافت

چو آمد به خاک زمین پشت تو
بریدند بینی و انگشت تو

تو را چون جگر پاره در جنگ شد
به کام عدو آن جگر، سنگ شد

به زخم تنت دشت و صحرا گریست
احد نیز با چشم زهرا گریست

کجا بودی؟ ای بر نبی تیغ و دست
در آن دم که پهلوی زهرا شکست

کجا بودی آن دم که با ضرب در
پسر از برای پدر شد سپر

نبودی که حقِّ علی غصب شد
صمد گشت تنها، صنم نصب شد

کجا بودی آن دم که در علقمه
ندا داد عباس «یا فاطمه»

اگر کربلا بودی ای نورعین
چو عباس بودی برای حسین

نبودی ببینی که در قتلگاه
شد از کعب نی، جسم زینب سیاه

سکینه، رباب، عاتکه، فاطمه
غریبانه در دشت و صحرا همه

چو نی، ناله در نینوا می‌زدند
تو را در بیابان صدا می‌زدند

امیـد دل سیّـدالنـاس تـو
تو عباس بودی و عباس، تو

ز «میثم»زخلق و خدای ودود
به عباس و تو، تا قیامت درود

استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_gram


#حضرت_حمزه

حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز می کنم که بگويم رثای او

مردی که در شجاعت و هيبت نمونه بود
در غيرت و شکوه و شهامت نمونه بود

شير خدا و شير نبی فارس العرب
در انتهای جاده ی مردانگی، ادب

هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها

هنگام رزم و حادثه مردی دلير بود
خورشيد آسمانی و روشن ضمير بود

شب های مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش

او صاحب تمام صفات حميده بود
دل را به نور حضرت حق پروريده بود

الگوی اهل سرّ و يقين بود طاعتش
يعنی زبانزد همه می شد عبادتش

در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهای خسته اميدی دوباره بود

بالا گرفت روز  اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت
از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت

حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد
کم کم برای حمله ی‌ دشمن مجال شد

آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند
تا نيزه ای به سينه ی آن نازنين زدند

حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشيد چشمهای رئوفش به خون نشست

لبريز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی

ميدان خروش ناله ی‌ واويلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت

جانم فدای پيکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پيکرش

اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظيم بر دل عالم نشانده بود

خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد
آهی ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد

پيمانه های صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

آری دلم گرفته ز اندوه ديگری
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری

زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد
از خيمه تا حوالی گودال می دويد

ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه
درخون تپيده پيکر سردار بی سپاه

پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول
رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول

اين کشته ی‌ فتاده به هامون حسين توست
اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست

يوسف رحيمی
@rozeh_gram


#امام_زمان_عج

چه دیده ها که دوخته به در شد و نیامدی
چه عمرها ز دوری تو سر شد و نیامدی

چه روزها که تا به شب نام تو برده شد به لب
چه چشمها که از غم تو تر شد و نیامدی

شنیده بودم از کسی که با بهار می رسی
ببین که از بهار هم خبر شد و نیامدی

بیا ببین در این جهان امام خوب و مهربان
اسیر فتنه ی زمان، بشر شد و نیامدی

تمام غصه ام همین شده که گویم این چنین
و امشبم بدون تو سحر شد و نیامدی

صبا به یار آشنا بگو که نوکر شما
ز دوری رخ تو خونجگر شد و نیامدی

از این زمانه خسته ام بیا که دلشکسته ام
به حق مادری که منتظر شد و نیامدی

سیدمجتبی شجاع

@rozeh_1


#مناجات_با_خدا
#امام_حسین

آخرِ هر دهه یک شامِ غریبان داریم
هر چه داریم از این ذکرِ حسین‌جان داریم

ما گرفتارِ حسینیم خدایا شکرت
منصبِ نوکریِ خسروِ خوبان داریم

به لبِ خشکِ حسینِ‌ابنِ‌علی حسّاسیم
دمِ افطار دو خط روضه‌یِ عطشان داریم

وای از پیکرِ صد پاره‌یِ بی‌سر مانده
بینِ صحراست تنش میلِ بیابان داریم

سرِ بر نیزه‌یِ او قاریِ آیاتِ خداست
روی نی قاریِ قرآن نَه... که قرآن داریم

به رگِ پاره‌یِ ارباب الهی العفو
روسیاهیم ولی قلبِ پشیمان داریم

به تنی که سمِ اسب از رویِ آن رد شد و رفت
قصدِ برگشت سوی خالقِ رحمان داریم

مضطرِ قصّه‌یِ انگشتر و انگشتِ توایم
بر سرِ سفره ولی نانِ کریمان داریم

شبِ جمعه به هوایِ حرمت بی‌تابیم
جمعه‌ها حسرتِ وصلِ روی جانان داریم

حسین ایمانی

@rozeh_1


#مناجات_با_خدا
#امام_حسین

دوباره دست به روی سر گدا بکشید
دوباره پرده به روی گناه ما بکشید

بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم
کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید

تمام زندگیم را گناه پُر کرده
دوباره بندگیم را به ابتدا بکشید

خجالت از روی مهدی کشیدم و گفتم
بنا نبوده که جور مرا شما بکشید

اگر ببیند علی خیلی آبروریزی است
حسابِ بی سر و پا، بی سر و صدا بکشید

کنار دشمن زهرا مرا نسوزانید
مسیر آتش مان را جدا جدا بکشید

بهشت را به رفیقان آشنا بدهید
غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید

کنار سفرهء مهمانی خدا امسال
برای سائل درمانده هم غذا بکشید

مریض گریه ام و تشنهء سبوی حسین
به خشکی لب من خاک کربلا بکشید

جنازه ام به زمین ماند جان مادرتان...
مرا حوالی شش گوشه زیر پا بکشید
**
به زیر چکمه صدایی گرفته می گوید:
از این دهان پُر از خاک، نیزه را بکشید

به دستِ بی رمقم اینقدر لگد نزنید
ز دستِ بی رمقِ پیرمرد عصا بکشید

رضا دین پرور

@rozeh_1


#مناجات_با_خدا
#امام_حسین

الهی شعله بر آب و گِلم زن
شراری از فروغت بر دلم زن

دلی که سوز دارد آن دل از توست
جحیم است آن دلی که غافل از توست

به خود وصلم کن از خویشم جدا کن
دعا خواندم وجودم را دعا کن

چنانم کن که هنگام ستودن
برم لذّت ز فیض با تو بودن

نباشد گر وصال دوست میلم
چه سودی از دعاهای کمیلم

لبی خواهم که گویای تو باشد
دلی ده تا فقط جای تو باشد

چه خوش باشد تو را پیوسته خواندن
نه با لب، با دل بشکسته خواندن

درِ رحمت گشودی و نبستی
به خلوتگاهِ دل با من نشستی

گنه کردم نبردی آبرویم
خطا دیدی نیاوردی به رویم

من اوّل از تو "اُدعونی" شنفتم
پس آنگه با تو یاالله گفتم

به نفس خویش دمسازم مگردان
تو گفتی آمدم، بازم مگردان

مترسان اینقدر از نارِ خشمم
که آب رحمتت ریزد ز چشمم

اگر من بنده ای هستم گنه کار
تو غفّاری تو غفّاری تو غفّار

تو بر من از کرم منّت نهادی
تو بر چشمان خشکم اشک دادی

تو بیش از من به من نزدیک بودی
تو پیش از توبه، بر من در گشودی

اگر چه کس چو من نامه سیه نیست
گناهم پیش عفو تو گنه نیست

مرا از من بگیر از آنِ خود کن
به دست رحمتت قربان خود کن

چنانم کن که دیگر من نباشم
اسیر جان، اسیر تن نباشم

الهی یا الهی یا الهی
مرا آهی تو را فیض نگاهی

الهی من زخود چیزی ندارم
چه دارم تا به درگاه تو آرم

چه گویم ذکر یا الله از توست
اگر آهی کشم آن آه از توست

به بیت و چار رکن و حجر و زمزم
به ابراهیم و نوح و شیث و آدم

به آن چشمی که شد بر جلوه ات مات
به لبّیک و به ذکر و چار میقات

به حجّاجی که از یک صبح تا شام
زخون خویش پوشیدند احرام

به یکدم از دو عالم در گذشتند
به جای مویِ سر از سر گذشتند

به آن حاجی که مقتل شد مطافش
هزاران سنگ شد اجر طوافش

به آن حاجی که خونش زمزمش بود
عطش مانند آتش همدمش بود

به آن حاجی که با رأس بریده
چهل منزل صفا و مروه دیده

به حجّاجی که دیگر برنگشتند
جدا از دامن دلبر نگشتند

به آن حاجی که تنها داشت شش ماه
به خونی کز گلویش ریخت ناگاه

به آن شیرین زبانِ نازدانه
که جسمش شد کبود از تازیانه

مرا با دست خالی بر مگردان
جدا از آل پیغمبر مگردان

به هفتاد و دو اسم اعظم تو
ز تو خواهم که باشم همدم تو

دو صد جانم اگر از تن بگیری
مبادا اشک را از من بگیری

بدم امّا وجودم با حسین است
به صورت نقش اشکم یا حسین است

مرا اشک عزایش آبرو داد
دلم را از سیاهی شستشو داد

به «میثم» سوز ده تا شعله گیرد
در این شعله بسوزد تا بمیرد

استاد حاج غلامرضا سازگار

@rozeh_1


#مناجات_با_خدا
#امام_حسین

دور از مسیرِ قُربِ تو دل گر تباه شد
خواندم تو را به گریه و اشکم گواه شد

خیری نداشت دوری از تو برای من
روزِ من از فراق ِ تو شـامِ سیاه شد

حسرتْ نصیبم از اثرِ کرده های خویش
حیف از مجالِ عُمـر که خرجِ گناه شد

زورم نمی رسید بگیرم عنانِ نَفْس
دلْ با نسیم ماهِ خدا رو براه شد

پیش ِ تو کوهِ معصیت آورده ام ولی
با یک نگاهِ لطف تو تبدیلِ کاه شد
**
آه از دمی که حضرت سلطان اولیاء
ذبحِ عظـیمِ واقعـه در قتلگاه شد

آتش به جانِ گیسوی طفلان رسید تا...
خورشیدِ نیزه ها خیَمَش بی پناه شد

«وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛
«به عوض او، ذبح عظيمی را پذيرفتيم».
سوره صافات، آیه 107

وحید دکامین

@rozeh_1


+ اعمال شب و روزِ عید فطر.
ان شاءلله از همگی قبول باشه
و با دلِ سبک
و دستِ پر با این ماهِ قشنگ
خداحافظی کرده باشید.
التماس دعای فرج🤲🏻
| #عیدکم‌مبروک💚 |


#دعای_مشلول


﷽┄┅┄┅┄
#اعمال‌مشترڪ‌شب‌هاے‌قدر🌙
 #اعمال‌مخصوص‌شب‌نوزدهم
۱٫ صد مرتبه أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
۲٫ صد مرتبه اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ

#التماس دعاے‌ظهورعزیزان🖤
#خادمین کانال و هم دعا کنید😔

‌‌‌‌‌‌


#حضرت_خدیجه

رفتی و مثل من آزار ندیدی مادر
غربت و بی کسی یار ندیدی مادر

مردم کافر این شهر به تو بد کردند
بدتر از مشرک و کفار ندیدی مادر

مثل من خانه و کاشانه ات آتش نزدند
مثل من سُرخی مسمار ندیدی مادر

بین یک مشت عدو دست به گردن بسته
شوهرت را تو گرفتار ندیدی مادر

طعنه و زخم زبان گرچه شنیدی اما
تو فشار در و دیوار ندیدی مادر

روز آخر که رخ فاطمه ات را دیدی
جای یک پنجه به رخسار ندیدی مادر
.......
زبانحال حضرت زینب با مادر

سینه و پهلو و دست تو شکستند ولی
تو دگر مجلس اغیار ندیدی مادر

روضه های من و تو مثل هم استند ولی
کوچه دیدی تو و بازار ندیدی مادر

عبدالحسین میرزایی
@rozeh_gram


#حضرت_خدیجه

ماهی و دلگرمی خورشید از تو بوده
پشت و پناه وحی و توحید از تو بوده
توفیق دین بی شک و تردید از تو بوده
کمتر سخن در مدح و تمجید از تو بوده
بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه!
ای دست و بازوی نبوت یا خدیجه!

تو اولین بنیانگذار عشق بودی
عشقت محمد بود و یار عشق بودی
پروانه ای دور مدار عشق بودی
از جان و از دل پای کار عشق بودی
سرمایه ات را در دکان عشق دادی
عاشق شدن را تو نشان عشق دادی

زن بودی و "مردی" به مردان یاد دادی
بانو! به زنها دین و ایمان یاد دادی
عاشق شدن را به جوانان یاد دادی
آدم‌شدن را هم به انسان یاد دادی
گویند شغل انبیا آموزگاریست
شأن شما هم کمتر از پیغمبران نیست

درظلمت شب می شدی مهتاب بانو
مادربزرگ حضرت ارباب، بانو!
بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو
از داغ تو دردانه ات شد آب بانو
بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت
خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت

رفتی و "عام الحزن" شد هر سال بی تو
احمد شده یک بلبل بی بال بی تو
زهرای تو هی می رود از حال بی تو
روزی همین زهرا ... ته_ گودال... بی تو...
آتش به جان ها می زند با شور و شینش
عالم به هم ریزد از داغ حسینش

گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر
یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر
شمشیر دارد می برد... الله اکبر
ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر
زینب کنار قتلگاه از دور می دید
از بس تنش را زیر و رو کردند پاشید

سر رفته و از این بدن چیزی نمانده
بر پیکرش از پیرهن چیزی نمانده
بس نیزه خورده از دهن چیزی نمانده
جز بوریا جای کفن چیزی نمانده
دار و ندار خیمه ها رفته به غارت
این بچه ها ماندند و یک رخت اسارت

داود رحیمی
@rozeh_gram

Показано 20 последних публикаций.