روزبه معین


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


نویسنده، نمایشنامه نویس
https://instagram.com/rouzbeh_moein?igshid=1kze8pm34c8qx
.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


همان‌طور که دوستانمان را نه به علت رد کردن تقاضای قرضی که از ما خواسته‌اند، بلکه به علت اینکه به آنان قرض داده‌ایم از دست می‌دهیم، هیچ‌کس را به علت رفتار غرورآمیز و بی‌اعتنایی اندک از دست نمی‌دهیم، بلکه به این علت از دست می‌دهیم که رفتاری بیش از اندازه دوستانه و فروتنانه از ما دیده است.
در باب حکمت زندگی آرتور شوپنهاور
@rouzbeh_moein 


سلام عزیزان دل، در تلگرام پیام‌ها درباره‌ی کلاس آنلاین داستان ‌نویسی زیاد بود. ظرفیت کلاس داستان نویسی توسط هنرجویانی که از دوره‌ی پیش (۱۴۰۱) ایمیل داده بودند پرشده است.
اما کلاس جدیدی برای عزیزانی که هنوز ایمیل نداده‌اند برای این تابستان در نظر گرفته ام.
این دوره در ده جلسه‌ی آنلاین برگزار می‌شود.
برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام لطفا به ادمین ایمیل دهید و نام و محل سکونت را ذکر کنید.
ایمیل:
Rouzbehmoeinart@gmail.com


هرچیزی، هرکسی، و هر داستانی، تا وقتی جذابیت داره که درباره­‌ش سوال داشته باشی. و تا وقتی که رازهای پوشیده داشته باشه دنبال خودش می­‌کشوندت. اما اگه زمانی هیچ پرسش و معمایی ازش در ذهنت بی جواب نمونده بود و بازهم واسه­‌ت تازگی و جذابیت داشت، در جریان باش که عمیقا شیفته­‌ش شدی.
~
آنتارکتیکا هشتاد و نه درجه جنوبی / #روزبه_معین
@Rouzbeh_moein






زندگی مانند یک پتوی کوتاه است.
آن را بالا میکشید، پایتان بیرون میزند.
آن را پایین میکشید شانه هایتان از سرما میلرزد...
آدمهای وسواسی؛ مدام در حال تست اندازه ی پتو هستند و زندگی را نمی فهمند!
ولی آدمهای شاد ؛ زانوهای خود را کمی خم میکنند و شب راحتی را سپری میکنند...

#ماريون_هاوارد
@rouzbeh_moein


گاهی مردم هم فراموش می‌کنن که تو کسی رو فراموش کردی. بی‌اختیار و بدون قصد و غرض اسمی رو به زبون می‌آرن. اما تو به خیالت گذشته رو از ذهنت پاک کردی. به زندگیت می‌‌رسی، حالت خوبه، غصه‌ نمی‌خوری... ولی یواش یواش احساس می‌‌کنی یه چیزی کمه، یه چیزی سر جاش نیست. انگار یه حفره‌‌ی تاریکی توی ذهن و قلبت به وجود اومده که هیچ جوابی واسه‌‌ش نداری.
~
آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی / #روزبه_معین
@rouzbeh_moein




چه لحظه‌ی غم‌انگیز و فراموشی ناپذیری‌ست آن‌هنگام که پرده‌ها فرو می‌ریزند و نقاب ها کنار می‌روند و همه چیز به روشنی پدیدار می‌شود.
~
آنتارکتیکا هشتاد و نه درجه جنوبی/ #روزبه_معین






گفتم: تو زن جوانی هستی و اگه من نباشم، با گذشت زمان به بودن کسی دیگه نیاز پیدا می‌کنی. فقط ازت می خوام اگه خواستی به کسی دیگه علاقه‌مند بشی یا به آغوشش بری، پیش از هرچیز من را فراموش کنی، کاملا فراموش کنی.
لی‌لی مکث کرد و گفت: چرا؟ چرا می خوای فراموشت کنم؟
نیم نگاهی به لی‌لی انداختم. برای این حرفم دو دلیل داشتم، اما نمی خواستم به زبان بیاورم. دلیل اولم که خودخواهانه بود این بود که هیچ گاه نمی‌خواستم به خاطر حضور فرد دیگری فراموش شوم. حتا اگر علاقه‌ی لی لی به آن فرد بسیار ناچیز و کمتر از علاقه‌اش به من و تحت فشار نیازهای جنسی و تنهایی بود. از این نفرت داشتم لحظه‌ای که نفس آن فرد به لی‌لی بخورد یا اینکه پوستش را لمس کند یاد من بیفتد.
دلیل دوم به خاطر خود لی‌لی و البته تحت تاثیر گذشته‌ و آن خاطره‌ی تلخم با همکارم، تانیا بود. صدای لرزان تانیا را پشت تلفن به یاد می‌آورم که عاجزانه التماس می‌کرد سریع تر خودم را به او در پارک مرکزی شهر برسانم. وقتی به او رسیدم تقریبا نصف پاکت سیگار دود کرده بود. دستانش، لبانش و حتا چشمان اشکبارش می‌لرزید. تانیا داستان هولناکی را برایم تعریف کرد. او پس از جدا شدن از معشوقش در طی ده روز با پنج مرد مختلف رابطه داشته بود. پنج مردی که هیچ نقطه‌ی مشترکی با هم نداشتند. اولی نوازنده مورد علاقه‌ش در یک گروه جاز بود، دومی همسایه پایین خانه‌‌اش که یک بدنساز بود، سومی یک فروشنده ساده بود، چهارمی دوست پسر خیلی سال قبلش بود که زن و فرزند هم داشت. و پنجمی یک تاجر ثروتمند بود که البته با این آخری به ازای دریافت پول راضی به انجام آن کار شده بود، در حالی‌که حقوق تانیا به قدری بود که نیازی به این پول ها پیدا نکند. کاملا پیدا بود که تانیا از سر واماندگی تن به این کارها داده.
تانیا برای فراموش کردن داشت همه چیز را امتحان می کرد و هرچه بیشتر تلاش می کرد بیشتر معشوقش را می خواست.
من از اینکه لی‌لی به سرنوشت تانیا دچار شود هراس داشتم. می ترسیدم به خاطر فراموش کردن من، معصومیتش را از دست بدهد.
~
@rouzbeh_moein
آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی / #روزبه_معین




عزیزانم می توانید من را در اپلیکیشن کلاب هاوس با همین نام دنبال کنید.




Please don't you fear the dark
Just embrace the stars
Now you're part of the night,
You'll be safe in their light
@rouzbeh_moein


زیباترین انسان‌هایی که تاکنون شناخته‌ام آن‌هایی بودند که شکست خورده‌ بودند، رنج می‌کشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند. این افرادی حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق عاشقانه می‌کرد. زیبایی این افراد اتفاقی و بی‌سبب نبود.
#الیزبت_کوبلر
@rouzbeh_moein


دختره‌ی بیچاره مدام گریه می کرد و می گفت: «من فقط بازیچه دست اون حروم‌زاده بودم.»
بهش نزدیک شدم و گفتم: «اینکه بفهمی بازیچه یه حرومزاده هستی، ناراحت کننده‌ست اما بد نیست. جدی میگم. اینجوری می تونی از بازیش بیای بیرون.
اینکه نفهمی بازیچه دست یه حرومزاده ای بده، وحشتناکه! اینکه نفهمی و باز هم بازی کنه باهات، نفهمی و باز دروغ بشنوی، نفهمی و همه‌ی باورهات رو به گند بکشه.
دختره با گریه می گفت: «من همین الانش هم باورهام رو از دست دادم.»
اما من اینطور فکر نمی کردم. به نظرم هنوز چیزی ته وجودش باقی مانده بود...هنوز هم دلش می خواست دوست داشته شود، دوست بدارد، و برای کسی مهم باشد.
~
@Rouzbeh_Moein
آنتارکتیکا هشتاد و نه درجه جنوبی/ #روزبه_معین


شاهکاری از الکساندر دسپلت



Показано 20 последних публикаций.

17 574

подписчиков
Статистика канала