رضا شجيع


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


استاديار دانشگاه
پژوهشگر جامعه شناسي
عضو بنياد ملي نخبگان
دبير شوراي راهبردي، مسئول دبيرخانه سلامت وزارت ورزش و جوانان
وب سايت من:
www.shajie.ir
ارسال نظرات به @shaj5

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций








سال ۲۰۱۷ گَری اولدمَن بابت فیلم «سیاه‌ترین ساعت»، اسکار گرفت. رفت بالای سن، جایزه‌ی اسکارش را گرفت دستش و یک نطق جذاب کرد. ته حرف‌هایش از مادر ۹۹ ساله‌اش تشکر کرد که مشوقش بوده و آخرش گفت: «مامان، کتری رو بذار که دارم اسکار رو می‌آرم». به همین جذابیت. هیچ جمله‌ای به اندازه‌ی این جمله من را به زندگی امیدوارم نمی‌کند. این‌که یکی زنگ بزند و بگوید که «چایی رو بذار، دارم می‌آم». یا من زنگ بزنم و بگویم «کتری رو بار بذار، دارم می‌آم». چکیده‌ی زندگی برای من همین جمله است. دنیا و آخرت همه حاشیه‌اند.

قدیم‌ها محل کارم نیروگاه برق آلستوم بود. برای وزارت نیرو، استخر می‌ساختیم و با میلگرد و بتن و آجر قمی، کشتی می‌گرفتیم. نیروگاه تا خانه‌ی پدرم چهار قدم گشاد بیشتر راه نبود. بعضی غروب‌ها که مثل نمد مالانده می‌شدم، زنگ می‌زدم خانه‌شان. مادرم می‌گفت «چایی رو می‌ذارم، یه سر بیا». این پیشنهاد مادرم درست مثل پیشنهادهایی بود که دن‌کورلئونه به دیگران می‌داد و هیچ کس توان رد کردنش را نداشت. من هم توانش را نداشتم. کدام کلاغ خیسِ گرفتار در طوفان، پیشنهاد کرسی گرم را رد می‌کند؟

کلا این جمله‌ی «چایی رو بذار، اومدم» عاشقانه‌ترین جمله‌ای است که تا حالا بشر خلق کرده است. مثل این چاقو‌های همه کاره است که به هر کاری می‌آید. پرتقال پوست می‌کند. در نوشابه و بطری شراب باز می‌کند. شکم دزد را جر می‌دهد. حتی گلاب به روی‌تان، در کنسرو لوبیا را هم باز می‌کند. این جمله هم همه‌فن‌حریف‌ است. امید دارد. دوستت دارم دارد. گور بابای دنیا دارد. دلم برایت تنگ شده‌ است دارد. چقدر قشنگ شدی امشب دارد. ماچ بده دارد. همه چیز.

مهم نیست آدم اسکار گرفته باشد یا ویزا. از سر عملیات حفاری گودترین چاله‌ی تهران آمده باشد یا بخواهد مزخرف‌ترین پایان‌نامه‌ی جهان را به سرانجام برساند. این جمله جادو می‌کند. خودم هم یادم نیست که آخرین بار چه وقت بوده که کسی بهم زنگ زده یا من به کسی زنگ زده‌ام و این پیشنهاد را داده باشم. شاید برگردد به همان سال‌های دور. شاید حتی حاضر باشم که پول بدهم به کسی تا بهم زنگ بزند یا من بهش زنگ بزنم. بابت اجرای همین فریضه‌ی امید بخش «کتری رو بذار، دارم میام».

#فهیم_عطار

https://www.instagram.com/p/CD6L3XPgRXO/?igshid=fljwycx1zap0


خواستنی ترین کالای جهان

@rezashajie

آن‌قدر کنار ویروس کرونا زیسته‌ایم که بتوانیم قبیله‌های مختلف ماسک‌پوشان را از هم تمیز دهیم. آن خریداری را ببینید که میان قفسه‌های پاستا، یک ماسک سفید کلاسیک اِن‌۹۵ پوشیده و مارک سازنده‌اش زیر پوزه‌اش پیداست. این ماسک و مشابه‌هایش تقریباً تمام ذرات بزرگ‌تر از ۰/۳ میکرون را فیلتر می‌کنند، و گرچه ویروس کرونا ریزتر از این است، فیبرهای موجود در لایه‌های ماسک مانع عبورش می‌شوند. این ماسک‌ها قرار بوده که پیش از همه به دست پرسنل پزشکی برسند؛ آن نگاه‌های دزدکی و احساس گناهی که در چشم‌های او می‌بینیم شاید از همین رو باشد. آن داداش بانک‌دارمان را ببینید که یک وگ ماسک پوشیده که حتی به کت‌وشلوار او هم ست است. آن دلواپس اعظم را ببینید که «جی‌وی‌اس الیپس پی۱۰۰» پوشیده، همان ماسک قَدَر قدرتی که وعده می‌دهد ۹۹.۹۷% ذرات را فیلتر کند. در زمانۀ ویروس کرونا، معادل کفش‌های راحتی شاهد ظهور ماسک‌های سادۀ پارچه‌ای دست‌دوز خانگی هم هستیم. بافت این ماسک‌ها چنان شکاف‌های پت و پهنی دارد که ویروس از آن‌ها می‌گذرد، اما حداقل بقیه از عطسه و سرفۀ فرد در امان می‌مانند.
آنچه «ماسک صورت» عیان می‌کند بیش از آنی است که پنهان می‌سازد. در چهار ماه گذشته، جنجال بزرگی بر سر ماسک راه افتاده است: کشورها در آسمان و دریا ماسک‌های همدیگر را می‌دزدند؛ کارتل‌های موادمخدر ماسک قاچاق می‌کنند؛ برندهایی مثل گوچی از آن پول درمی‌آورند؛ و کادر درمانی، در بعضی کشورها، هنوز کمبود ماسک دارند. حالا که نه خبری از داروست و نه واکسن، گویا ماسک تنها سپر ما در برابر بیماری است. اما تقلای جهانی برای این کالای حیاتی، چه واقعیت‌هایی را دربارۀ سیاست‌ورزی بین‌المللی آشکار می‌کند؟
هیچ شیء‌ای بهتر از ماسک نماد این بیماری عالم‌گیر نیست، و هیچ شیءای هم بهتر از آن نشانمان نمی‌دهد این بیماری به چه جور دنیایی وارد شده است. در بدو امر، فاصله‌گیری اجتماعی با آن انفعال و ابهام ذاتی‌اش ایدۀ غریبی بود. اما ماسک هم‌نوای عمیق‌ترین میل‌های مصرف‌زدۀ ما شد. ماسک یگانه محافظ مادی است که می‌توانیم بخریم؛ ماسک یک محصول است، و ما هم مثل فُک‌ها تربیت شده‌ایم تا به محصولات واکنش نشان دهیم. درنتیجه، در هر گوشۀ هر کشور دنیا، ماسک سادۀ صورت (همین پلاستیک ارزان‌قیمت سرهم‌بندی‌شده) به جایگاه یک کالای بُت‌واره ترفیع یافته است. یک دلال ماسک می‌گفت که بازار «دیوانه‌خانه» شده، و دیگری می‌گفت «این دیوانه‌وارترین بازاری است که دیده‌ام».
#سامانت_سوبرامانیان
#گاردین
#ترجمان

https://www.instagram.com/p/CCvKKHTAsb7/?igshid=hxnmg4h7cpoo


در مورد کتاب #فوتبال_و_شطرنج

امروزه تمرین در زمین ها کوچک (S.S.G) بسیار مورد توجه مربیان برجسته فوتبال جهان است، این زمین کوچک در حقیقت به مثابه صفحه شطرنج یعنی کوچکترین زمین ورزش دنیاست که در آن مهره هایی با آزادی و محدودیت های حرکتی متفاوت، سیاه و سفید مقابل هم صف آرایی می کنند و با برخورداری از ذهن خلاق و پویا که به عنوان نیروی محرک از پشت صفحه (بازیکن) هدایت می شوند و پیروزی شکست را بخصوص در صورت اشتباه معنا می بخشند.
ابتدا فکر می کردم که بازی در زمین های کوچک الهام بزرگیست که از بسکتبال به فوتبال منتقل شده است، بخصوص هنگام حمله آن هم در محوطه ذوذنقه و فضایی که نمی تواند بیشتر از ۱۰ در ۱۰ متر باشد چه رویداد های سریع و خلاقانه ای شکل می گیرد که فرایند آن به گل منجر می شود. بسکتبال بازی پر گلی است؛ حرکات فریبنده، سرعت شگفت آور انتقال بازیکن، سرعت ارسال توپ ، استفاده از زمین و هوا، تصمیم های قبل از دریافت توپ (بازی خوانی),دقت، تمرکز، بلاک، پیبوت و... اینها همه آن دسته از فعالیت‌هایی است که در زمین کوچک فوتبال هم قابل اجراست که سطح تکنیکی و تاکتیکی بازیکن را تا آنجایی بالا می برد که او باید سرعت تصمیم گیری خودش را با تکیه بر ذهن فعال و خلاقیتش بالا ببرد، نتیجه اینکه همه این فعالیت ها اگر از یک ستاد فرماندهی نشان بگیرد تقویت و توجه به آن مرکز فرماندهی (ذهن) بسیار حایز اهمیت است. به عبارتی دیگر اندیشه سریع و خلاق و بی اشتباه را نمی توان از هیچ ورزشی سلب کرد و شطرنج سرا پا بازی اندیشه هاست و تمرین و رشد و توسعه ساختار ذهنی به درستی در سراسر آن مشهود است.
«ادام ولز» در کتاب جالب فوتبال و شطرنج در حقیقت به دنبال باز کردن یک گره بزرگ در فوتبال و شطرنج است و آن اینست که بازیکنان داخل زمین ‌و عوامل اصلی بازی شطرنج؛ ماشین هایی بدون اندیشه نیستند؛ حرکات آنها مبتنی بر فکر است، آنهم در اتمسفری سنجیده به نام هارمونی و تاکید بر اینکه برتری عددی ضامن پیروزی نیست بلکه برتری اندیشه و تدبیر سریع و به موقع است که احتملا زمینه موفقیت و پیروزی را فراهم می کند.
فوتبال و شطرنج بسیار شبیه جنگند آیا این دو بازی زیبا از رخدادهای جنگ و چگونگی موفقیت در آن شکل گرفته است؟ و سئوال دیگر اینکه اگر جنگاوران قدیم فوتبالیست های خوبی بودند و یا به بازی فوتبال احاطه داشتند درصد رمز پیروزی آنها بالاتر نبود؟
نگاه بهتر به سمت کتاب «فوتبال و شطرنج» این است که ما را به ژرفای تعمق بیشتر وا می دارد تا موقعیت و ظرفیت خود را درک کنیم و سرگرمی و لذت را در فواصل زندگی خود به عنوان یک حق طبیعی بگنجانیم.
بله آدام ولز ۱۵۲ صفحه، فوتبال را شطرنجی و شطرنج را فوتبالی کرده است تا بفهمیم؛
ساده زندگی کنیم
ساده بازی کنیم
و اینکه سادگی ها به مراتب بیشتر نیازمند اندیشه های پویا هستند‌ و نثر روان ترجمه کتاب هم این درک و لذت را در وجود ما مضاعف کرده است.


اسماعیل شجیع ۴/تیر/۹۹

@Rezashajie


این بازی قدرت تغییر یک جهان را دارد؛ ...

یادداشتی در مورد کتاب #فوتبال_و_شطرنج

👇👇👇
@rezashajie




#بچه_مهندس روایتگر تصویر آرمانی از دانشجو و استاد آرمانی است؛ دانشجویی که بهترین دانشگاه های دنیا برایش فرش قرمز پهن کرده اند و او‌ به آرمانشهر‌ (پورتلند) خود پشت کرده و در کشورش می‌ماند تا با غول مشکلات مبارزه کند، و استادی که به محض شنیدن مهاجرت دانشجوی نخبه اش، اشک در چشمانش حلقه می زند. تصاویری که حداقل برای بنده که سال ها لفظ و برچسب #نخبه را یدک کشیده ام بیگانه است.

1️⃣ جواد جوادی؛ در دو راهی بین رفتن به دنبال عشق دوران بچگی و ماندن و خدمت به وطن گرفتار شده که در نهایت قید رفتن به آمریکا را می زند و ماندن را انتخاب می کند. و پاداشش که ازدواج با دختر نخبه جناب استاد است. لحظاتی که جواد باید برای ماندن یا رفتن تصمیم بگیرد دیدنی است (شب آخر قبل از پرواز)؛ از کودکان پرورشگاهی که برای جواد (تنها عموی حامی شان) کاردستی و یادگاری درست کرده اند تا به نوعی او را از رفتن منصرف کنند. او‌‌ در این صحنه نمادی از امید کودکان آینده است. امیدی که سودای رفتن در سر دارد. در صحنه ای دیگر دختر زیبارو و نخبه استاد است که در صورت ماندن جواد می تواند پشت و پناهش باشد؛ استاد عزیزش که هم رییس دانشکده است و هم در بخش خصوصی فعال است و هم اینکه می تواند پهپاد فوق مدرن دشمن را به زمین بنشاند. وصیت دوست شهیدش مبنی بر ماندن و پر کردن جای خالی اش و در نهایت عشق دوران کودکی جواد که با تصویر زن ایده آل او فاصله دارد و عملا دختر نچسبی است که دیگر تعلقی نسبت به گذشته و وطنش ندارد.

2️⃣ همه موارد فوق؛ در حقیقت تلاش نویسنده سریال برای سنگین تر کردن وزنه نرفتن و ماندن در مقابل رویای آمریکایی و مهاجرت جواد (نماد دانشجوی نخبه ایرانی) است. امتیازات و آپشن هایی که در نهایت جواب می دهد و صحنه آخر که جواد د‌ر حال آموزش رنگ های پرچم ایران به کودکان پرورشگاه است؛ صحنه ای که تلاش می کند محور انتخاب جواد را به حس وطن پرستی اش ارجاع دهد.

3️⃣ این تصویر آنچنان از واقعیت فاصله گرفته که در نهایت خود را در حد یک بیانیه سیاسی تقلیل می دهد. جایی که معتقد است نخبگانی که می‌روند خودخواه و وطن ناپرستند. این یک قضاوت تند و غیرمنصفانه است؛ این اثر‌ به سقف کوتاه علمی برخی استادان دانشگاهی که در ردای رقیب دانشجو ظاهر می شوند؛ به درهای بسته در برابر ایده ها و طرح های نخبگان جوان، به بی برنامگی برای جذب و بکارگیری نخبگان و در نهایت فقدان چشم انداز اشاره ای نمی کند. در نهایت؛ نه برخی از آنها که می روند وطن فروشند و نه برخی از آنها که مانده اند وطن پرست. زمان قاضی این ماجراست.

#رضا_شجیع
#بچه_مهندس

@rezashajie


https://www.instagram.com/p/CBDB45gANgL/?igshid=zg4lefc6olhn


https://www.instagram.com/p/CBAPYfBgE_k/?igshid=155ik1rm1vlcf

@rezashajie
Reza Shajie (رضا شجيع)
. هر چیزی رو توش تمرین کنی، حرفه ای میشی، حتی مزخرف گفتن؛ #سانسور #رسانه #رسانه_های_زرد #جرج_فلوید #نژادپرستی #denzelwashington #georgefloyd #racism #رضا_شجیع


پژوهشگر مدیریت ورزش ایران با تردید نسبت به موفقیت مدیران فدراسیون فوتبال ایران در تامین کامل سلامت بازیکنان با از سرگیری لیگ، تاکید کرد: نباید سلامت بازیکنان فدای شوق ازسرگیری لیگ شود.
رضا شجیع پژوهشگر مدیریت ورزش ایران در مطلبی که در اختیار خبرگزاری ایسنا قرار داده، ضمن اشاره به از سرگیری رقابت‌های بوندسلیگا در آلمان پس از وقفه چند ماهه به دلیل شیوع کرونا، این اقدام آلمان را باشکوه‌تر از جشن نمادین چینی‌ها پس از بحران کرونا در ووهان دانست.
وی همچنین با اشاره به قصد مسئولان برای ازسرگیری رقابت‌های لیگ برتر فوتبال در ایران، تاکید کرد: فدراسیون فوتبال که تاکنون شانه های خود را از زیر بار مسئولیت خالی کرده، برابر مأموریت بزرگی قرار گرفته و باید لیگی را برگزار کند که سلامت بازیکنان و دست اندرکاران برگزاری‌اش در اولویت قرار دارد.


مطلب رضا شجیع را در ادامه می‌خوانید:

بوندسلیگا تابوی فوتبال حرفه ای را شکست و اولین بازی و گل فوتبال جهان در بازی شالکه و دورتمند رقم خورد. دهن کجی به سبک آلمانی؛ کشوری که رکورددار تلفات اندک مبتلایان کرونا به نسبت جمعیت ۸۳ میلیون نفری خود است. آرامش آنها به قدری مشکوک است که گویی واکسن در جیب دارند و به جهان پر التهاب امروز پوزخند می‌زنند!
به هر حال بازگشایی بوندسلیگا، حتی از جشن نمادین چینی ها پس از بحران ووهان هم باشکوه تر و تأثیرگذارتر بود.
بحث‌ بازگشایی لیگ فوتبال هم در ایران داغ شده است. طبیعی هم بود که هجمه و فشار هواداران و رسانه ها روز به روز بیشتر شده و طاقت دولتمردان را طاق کند. به نحوی که اگر حریرچی را نشناسیم، با مشاهده سوال ها و جواب های این روزهای رسانه ها تصور خواهیم کرد که او سخنگوی سازمان لیگ است.
به هر حال به نظر می رسد فدراسیون فوتبال که تاکنون شانه های خود را از زیر بار مسئولیت خالی کرده، برابر مأموریت بزرگی قرار گرفته و باید لیگی را برگزار کند که سلامت بازیکنان و دست اندرکاران برگزاری اش در اولویت قرار دارد. سوال اصلی این است: آیا می‌تواند از پس این ماموریت برآید؟ در صورت ابتلای بازیکنان چه کسی پاسخگو خواهد بود؟
پروتکل‌های سفت و سخت بهداشتی بوندسلیگا توسط انستیتوی رابرت کخ طراحی شده و این در حالی است که ۲۰ هزار کیت تشخیص کرونا بین باشگاه‌ها توزیع شده است؛ موضوعی که البته با اعتراضات فراوانی همراه شده و دولتمردان آلمانی را به رفتار تبعیض آمیز به نفع فوتبالیست ها متهم کرده است.
به هر ترتیب امیدوارم تصمیم های ورزشی اینچنینی در یک فضای عقلانی با در نظر گرفتن بیشینه توان و ظرفیت های داخلی باشگاه ها از نظر بهداشتی اتخاذ شود و مهمترین مساله اینکه، سلامت ورزشکاران فدای شوق راه اندازی دوباره لیگ نشود. ضمنا ابلاغ پروتکل ها کافی نیست، اجرای دقیق آنها نیازمند ابزار، آموزش و تمرین است.


https://www.instagram.com/p/CAVPDf-h97e/?igshid=82pgkylnf6yd

@rezashajie


.
فقط من اینطوری حس می کنم یا #اینستاگرام داره تبدیل به دیوونه خونه میشه؟ #جوکر

1️⃣ در داستان معروف #پوریای_ولی؛ اسطوره ای پنهان در پشت پرده روایت نشسته است، اسطوره #مادر؛ اوست که داستان را پیش می برد و در نهایت جایگاه رفیعش در ناخوآگاه ذهن خواننده تثبیت می شود. بی دلیل نیست که اسطوره را نگهبان #پرهیزه_ها یا تابوهای یک ملت توصیف می کنند. ساز و کار معناسازی اسطوره از طریق تقابل های دوتایی صورت می گیرد؛ جایی که قهرمان در برابر ضدقهرمان قرار می گیرد. قهرمان نگهبان تابوهای ما و ضدقهرمان دشمن #نظم موجود و البته به زعم من نگهبان #امیال ماست. به همین دلیل است که اساسا تقابل خیر و شر، در حقیقت بازتاب پیکاری درونی #نهاد لذتجو (#اید) و #من (#ایگو) قانونمند است که از لحظه تولد تا پایان عمر ادامه می‌یابد.
2️⃣ همه اینها را گفتم که به این نقطه برسم؛ معتقدم فضای مجازی، فرصت نفس کشیدن برای ضدقهرمان را فراهم نموده است. نگهبانان امیال و قاصدان بی نظمی که جوکروار با بخش لذتجوی ذهنمان مستقیما در ارتباط هستند. آنها سطح فانتزی سازی ذهنی ما را به سطح بالاتری ارتقاء می دهند؛ به جای ما اعتراض می کنند، به جای ما هنجارشکنی می کنند، به جای ما فحش می دهند، به جای ما هوسرانی می کنند و در نهایت به جای ما در دنیای بدون مرز نفس می کشند.
3️⃣ در غیاب قهرمانان حامی #نظم (#ایگو) در اینستاگرام، میدان برای جولان نهاد لذت جو فراهم می شود و این نگهبانان امیال هستند که به لطف ، لایک، بازنشر، لوکیشن های طراحی شده و پارادایم های رسانه ای به چهره هایی با قدرت های ماورایی تبدیل می شوند. این در حالی است که فضایی نظیر اینستاگرام برای #ایگو آزاردهنده است و ترجیح می دهد یا به آن ورود نکند و یا آنرا خیلی زود ترک کند. چراکه قدرت و غلبه نهاد (#اید) در این فضا غیرقابل تصور است. ویژگی این فضا؛ محو شدن مرز تخیل و واقعیت، و نزدیک شدن تا چندقدمی #امر_واقع است. امری که نزدیک می شود ولی هرگز محقق نمی شود.
4️⃣ #تتلو، ساشا، ریحانه، #آرات و ... این روزها قهرمانانی هستند که می توان از آنها به عنوان #تابوشکنان و نگهبانان #امیال نام برد. کسانی که #من (ایگو) ما را به سخره گرفته و انسان ایرانی را به مرزهای لذت جویی و فانتزی سازی خویش نزدیک می کنند. وضعیتی که #فرهنگ آن را #ابتذال، جامعه شناسی؛ #بی_نظمی و روان شناسی #طبیعت_انسانی قلمداد می کند. این دنیای پسامدرن است که مدیر اینستاگرام در جایگاهی خداگونه و مسئول حذف صفحه، در جایگاهی عزرائیل وار، وظیفه مرگ و به درک واصل کردن هویت مجازی را بر عهده دارد.


https://www.instagram.com/p/B_vKRVHgpae/?igshid=9y2963pjceuw


نور یا گرما؟

برای من ارزش گذاری انسان ها معیار بسیار ساده ای دارد، ترکیبی از «نور» و «گرما». #نور راه را به تو نشان می دهد و #گرما تو را در لحظه دلگرم می کند، لبخند بر لبانت می نشاند و حس بودن را برایت دلنشین می کند. انسان ها می توانند ترکیبی از این دو باشند:

1️⃣ #نور_بدون_گرما: با انسان های بسیاری در طول زندگی ام روبرو شدم که نور داشتند و گرما نداشتند. آنها سرد و سخت وارد زندگی ام شدند و مرا به باد انتقاد گرفتند. کسانی که حضورشان سخت ولی معنی دار بود. آنها که در نهایت در دوردست های زندگی ام محو شدند. ولی نوری که بجای گذاشتند همچنان باقی است. کاش کمی مهربانتر بودند و کاش می توانستم هرم حضورشان را بیشتر حس کنم.

2️⃣ #گرما_بدون_نور: به گذشته که نگاه می کنم؛ بودند کسانی که در کنارشان لحظه را زندگی می کردم. زندگی در کنارشان جریان داشت و زمان، بود و‌ نبودش دیگر معنایی نداشت. با اینحال لحظه که تمام میشد، تو می ماندی و خودت. زمانی که دور می شدند، سرما‌ بود و تنهایی.

3️⃣ #بدون_گرما_بدون_نور: فراوان انسان در زندگیمان سبز می شوند که نه لحظه را گرم می کنند و نه راه را نشانمان می دهند. بالعکس شاید گمراهمان کنند و ما را به سمت سرما‌ و تاریکی رهنمون سازند. کسانی که ما را به زندگی بدبین کرده و کاری می کنند که خود واقعی مان را در پستوی ذهنمان پنهان کنیم و نقاب بر چهره بزنیم. آنها هم هرگز فراموش نمی شوند.

4️⃣ #هم_گرما_هم_نور: اما هر چه بگوییم از آنها کم است. همان هایی که تعدادشان‌‌ در زندگی مان انگشت شمار است. الهام بخشند و بی بدیل. هم لحظه را گرم می کنند و هم راه را نشانمان می دهند. بی تردید این خصلت جاودانه معلمان، استادان و مربیان است که اگر نبود، دیگر نامشان #معلم و #مربی نبود. این هدیه پروردگار است به آنها، و به ما. برای اینکه فراموش نکنیم؛ تا معلم هست؛ امید هست، زندگی هست و سعادت هم هست.

معلمم روزت مبارک

#رضا_شجیع

@rezashajie


آرات در مسیر ساخت آرزو ...

پدر و پسر شیوه رسیدن به رویاهایشان را پیدا کرده اند. پدر؛ آگاهانه و پسر ناآگاهانه؛ اما طوفان توجهات به قدری است که کودک (فرض کنیم آزاردیده) هم تصمیم پدر را می پذیرد. در دنیای مجازی امروز؛ این میزان توجه برای تحقق آرزوها که هیچ، برای #ساخت آرزوها هم کافی است. پدر و پسر؛ به لطف شبکه های اجتماعی، به فراقدرتی دست یافته اند که غیرقابل تصور است. با احترام به تمام تحلیل ها و نظرات، برند شخصی و قدرت فرارسانه ای #آرات، موفق شده ذهن میلیون ها نفر در سراسر جهان را به خود مشغول کند. این قدرت را دست کم نگیرید؛ اکنون عطسه آرات و گریه پدرش، از هزاران اتفاق واقعی اطراف ما مهمتر شده اند. باور ندارید؟ کافی است نگاهی‌ به شبکه های اجتماعی بیندازید تا به عمق ماجرا پی ببرید.
در حالی که هزاران استعداد ورزشی به دلیل کم توجهی، عمر ورزشی شان به یغما‌ می رود، پدر و پسر به لطف #بلاگری و برندسازی حرفه ای در سال های اخیر و البته همراهی رسانه ملی در سال های دور، موفق شدند توجه همه را به خود جلب کنند. توجهی که هزاران استعداد ورزشی ناب این کشور از یک قطره آن محرومند. تردید نکنید که دریافت دعوت نامه از سوی برخی آکادمی های بزرگ دنیا، موضوعی است که به زودی محقق خواهد شد؛ چراکه مستقیما با جریان های پولی و رسانه ای فوتبال معاصر مرتبط است. واقعیت فراروی ما؛ فراتر از موضوع #کودک_آزاری است، که اگر از روی جوزدگی نبود و معطوف به همه کودکان این سرزمین بود چقدر خوب بود، موضوع توجه به قدرت رسانه و نقش #برند_شخصی در ساخت غیرممکن هاست. پیش بینی من این است که آنها در تحقق رویایشان موفق خواهند شد. از همین امروز پدرانی را می بینم که به جای نشستن پای صحبت دکترهای دوست داشتنی مبنی بر کودک آزاری و دگرآزاری پدر، در حال دراز و نشست دادن به کودکان سه چهار ساله خود هستند. آنها پدر و پسری را می بینند که در حال دستیابی؛ که نه، در حال ساخت تدریجی رویاهایشان هستند. موضوعی که لحظه به لحظه به واقعیت نزدیک تر می شود. چه خوشمان بیاید، چه خوشمان نیاید.

#پی_نوشت: این متن به دنبال تأیید یا رد پدیده #آرات و پدرش نیست، به دنبال بیان این موضوع است که آرات یک پدیده ورزشی نیست که با شاخص های ورزشی و تخصصی سنجیده و ارزیابی شود، آرات یک پدیده رسانه ای است و پدیده های رسانه ای، اساسا پدیده های چند‌وجهی، دستکاری شده و پیچیده هستند که تحلیل آنها نیازمند شاخص های دیگری غیر از شاخص های معمول ‌و رایج است.

#رضا_شجیع

@rezashajie


https://www.instagram.com/p/B_fV3FzgEww/?igshid=ns726rk6jzre


Репост из: ECOTECHOFFICE (اکوتک)
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
امروز سوم اردیبهشت روز جهانی "زمین" است. پیامی برای زمین را تماشا کنید و در انتشار آن و رساندن پیام سلامت و حفاظت از زمین ما را یاری کنید...(فایل ویدئو پیامی برای زمین، نسخه با کیفیت خوب)...http://t.me/joinchat/AAAAAEFgmjJxAzlG4QOLgw


این ویدیوی یک دقیقه ای نشان می دهد که جاده ورزش حرفه ای در دنیای امروز و حتی روزهای کرونایی #دو_طرفه است. باشگاه ها در قبال هواداران و جامعه مسئولند و حالا که میدان ورزش از تماشاگر و هوادار خالی شده، این باشگاه ها هستند که برند، امکانات، منابع و سرمایه اجتماعی خود را برای کاهش آلام و رنج های هوادارانشان به کار می گیرند. موضوعی که کیلومترها از ورزش حرفه ای ما دور است.

@rezashajie


https://www.instagram.com/p/B_NGks4AD4H/?igshid=18zsk4buz3nc7
Reza Shajie (رضا شجيع)
. . این ویدیوی یک دقیقه ای نشان می دهد که جاده ورزش حرفه ای در دنیای امروز و حتی روزهای کرونایی #دو_طرفه است. باشگاه ها در قبال هواداران و جامعه مسئولند و حالا که میدان ورزش از تماشاگر و هوادار خالی شده، این باشگاه ها هستند که برند، امکانات، منابع و سرمایه اجتماعی خود را برای کاهش آلام و رنج های هوا...


این واکسن لعنتی ...


1️⃣ داور به خاطر وجود بنری توهین آمیز با متنی رکیک و سکسیستی خطاب به #دیتمار_هوپ مالک باشگاه #هوفنهایم بازی را متوقف کرده است. بازیکنان هر دو تیم به نشانه اعتراض دقایق پایانی بازی را عملا بازی نمی کنند تا وقت تمام شود. پایان بازی، این مدیران شرمسار #بایرن_مونیخ هستند که حاضرند شش گل زده رو بدهند و این چنین شرمسار دیتمار هوپ نباشند. اتفاقی تلخ و البته نه چندان جدیدی که #بوندسلیگا و فوتبال آلمان، آن را تا مدت ها فراموش نخواهد کرد.

2️⃣ #هوپ کیست که نه تنها هواداران بایرن، که هواداران #مونشن_گلادباخ، دورتمند، یونیون برلین و تقریبا اکثریت هواداران فوتبال آلمان از او متنفر هستند؟ و علت تنفرشان چیست؟ او یک میلیارد عاشق باشگاه هوفنهایم است که ثروت خود را صرف کمک مالی به این باشگاه کرده و اکنون به لطف قوانین فوتبال آلمان و به واسطه ۲۰ سال حمایت مالی بی وقفه، مالک ۴۹ درصد سهام باشگاه شده است. علت تنفر هواداران فوتبال آلمان از او این است که معتقدند هوپ با ثروت عظیمش قانون ۵۰+۱ فوتبال آلمان را زیر پا گذاشته و در عمل با ریخت و پاش های مالی باعث بروز بی عدالتی در فوتبال آلمان شده است.

3️⃣ اما او فقط مالک ثروتمند یک باشگاه نیست، #دیتمار_هوپ مالک شرکت داروسازی «CureVac» و سهامدار شرکت «کوره‌فاک» است که اکنون امیدها اول دستیابی به واکسن #کرونا محسوب می شوند. او اکنون کسی است که آلمانی ها نگرانند میادا چک سفید امضای #دونالد_ترامپ برای قرارداد انحصاری واکسن کرونا را دریافت کند. به قول روزنامه «اشپیگل»، شرکت او تنها چند قدم با واکسن کرونا فاصله دارد. موضوعی که واکنش خانم مرکل را نیز به همراه داشته است. خانم مرکل از میلیاردر آلمانی خواسته است در مقابل پیشنهاد آمریکا مقاومت کند.

4️⃣ #هو‌پ در حالی برای نجات همه جهان در سریعترین زمان ممکن دست به کار شده است که همین سه هفته پیش، او و مادرش را با فحش های رکیک بدرقه کردند. در کنار تمام بیم ها و امیدها برای نجات جهان، پیام برخی هواداران بایرن مونیخ واضح و جالب توجه است: حاضرند بمیرند ولی واکسن هوپ را به بدن نزنند. #واقعا_چیه_این_فوتبال؟

@rezashajie


https://www.instagram.com/p/B-XsBQ3gLVV/?igshid=1wkzdr9ze4prn
Reza Shajie (رضا شجيع)
. 1️⃣ داور به خاطر وجود بنری توهین آمیز با متنی رکیک و سکسیستی خطاب به #دیتمار_هوپ مالک باشگاه #هوفنهایم بازی را متوقف کرده است. بازیکنان هر دو تیم به نشانه اعتراض دقایق پایانی بازی را عملا بازی نمی کنند تا وقت تمام شود. پایان بازی، این مدیران شرمسار #بایرن_مونیخ هستند که حاضرند شش گل زده رو بدهند و...


فاجعه و سرنوشت #قهرمان


1️⃣ #دیما، لوله کشِ باشرافتِ شهر [که از قضا دانشجوی سال دوّم راه و ساختمان هم هست]، پس از ماجرایی پایش به ساختمانی با قدمتی چهل ساله باز می شود. ساختمانْ بارها تعمیر و مرمت شده ولی هر بار با رشوه دادن به ناظر و به جیب زدن بودجۀ مرمّت، از درست کردن خرابی های اساسی آن طفره رفته اند. دیما، تَرَک های ساختمان را دیده، ولی در تحلیل قطعی آنچه دیده مردد است. دیروقتْ در رختخواب، خوابش آشفته می شود. مطمئن می شود که کمتر از بیست و چهار ساعت ساختمان موردنظر فرو خواهد ریخت. ساختمانی با حدود هشتصد نفر ساکن. اهلِ خانه حیرانِ حال دیما هستند و هر یک به طریقی ملامتش می کنند. گویی همه می دانند مسئولان شهر از عمد به ساختمان رسیدگی نکرده اند. امّا دیما مصمم است تا هر چه سریع تر به شهردار خبر دهد بلکه ساکنان ساختمان را از آنجا تخلیه کنند. پس از جستجوی تلفنی شهردار، کاشف به عمل می آید که جشن تولّد شهردار است و میهمانی و بساط جشن فراهم. همۀ مدیران مست هستند یا در حال استفراغ! با این حال، شهردار، هشدار دیما را جدّی می گیرد. بدین ترتیب میهمانی بلافاصله به جلسۀ رسیدگی به بحران مبدّل می شود. و این سرآغازِ پرده دری ها، اتهام زنی ها و افشای فسادهای مالی است.

2️⃣ فیلم #ابله [the fool/2014] اثر #یوری_بیکف به پیشافاجعه می‌پردازد. جایی که تلاش قهرمان برای نجات جان مردم، با الیگارشی مدیریتی و جهل و بی تفاوتی گروهی از مردم مواجه می شود. در این فیلم، ساختمان نماد جامعه در حال فروپاشی است که دروغ، ریا و رشوه به تدریج پایه هایش را سست کرده و مردم را به نقطه ای رسانده که دیگر برای صداقت و‌ درستی ارزشی قائل نیستند. در دنیای تیره و تار فیلم #ابله، مردم به مانند یک انگشت «سر» شده، آنقدر به مرز بی تفاوتی نزدیک شده اند که خود #فاجعه را هم انکار می کنند چه برسد به پیشافاجعه. در چنین جامعه ای سرنوشتِ فردِ درستکار [و حساس به سرنوشت دیگران] غم بار و تراژیک است.

با اقتباس از یادداشت #مصطفی_درویشی
#رضا_شجیع
#کروناویروس
#quarantine


https://www.instagram.com/p/B-RGj4GgDOt/?igshid=apa2qil3ude8
Reza Shajie (رضا شجيع)
. 1️⃣ #دیما، لوله کشِ باشرافتِ شهر [که از قضا دانشجوی سال دوّم راه و ساختمان هم هست]، پس از ماجرایی پایش به ساختمانی با قدمتی چهل ساله باز می شود. ساختمانْ بارها تعمیر و مرمت شده ولی هر بار با رشوه دادن به ناظر و به جیب زدن بودجۀ مرمّت، از درست کردن خرابی های اساسی آن طفره رفته اند. دیما، تَرَک های ...




ملال در روزهای قرنطینه

#رضا_شجیع

چرا تحمل #قرنطینه_خانگی این روزهای برایمان به وضعیتی ملال آور تبدیل شده است. مهمترین دلیل شاید این باشد که دیگر بهانه ای برای برانگیخته شدن نداریم. انگیزهای ما که بیشتر به معطوف به دنیای بیرون است تا درون، دچار فقدان شده و ما را به نگرانی، اضطراب و ملال دچار کرده اند. دوست داریم کاری انجام دهیم اما نمی توانیم. حالا می فهمیم باشگاه رفتن ها، خرید کردن ها، پیاده روی ها و پرسه های گاه و بیگاهمان در شهر، میهمانی ها و دور همی ها، و در نهایت عادت های روزمره مان، بهانه هایی بودند برای
یافتن #معنا. به همین دلیل است که #کلین_ویلسون نویسنده بریتانیایی، ملال را با شکنجه برابر می داند. آنچه مسلم است این نداشتن قدرت کنترل یا آزادی است که ملال را ایجاد یا تشدید می‌کند، و به همین دلیل ملال در میان کودکان و نوجوانان بسیار رایج است.
به یاد کتاب #در_جستجوی_معنا شاهکار #ویکتور_فرانکل [که اگر نخوانده اید حتما بخوانید] افتادم. نجات یافتگان زندان های مرگبار، کشنده و ملال آور آلمان نازی، اغلب کسانی بودند که آرزو و هدفی ناتمام داشتند. مردی که باید باز میگشت و کتاب ناتمامش را تمام می کرد. پیرمردی که باید نوه اش را پیش‌ از مرگ می دید و عاشقی که آرزویش دیدار دوباره معشوق بود.
چرا انقدر اعصاب برخی ها در #قرنطینه_خانگی خرد می شود؟ به نظر میرسد این وضعیت برای کسانی سخت تر است که به تجربه (مصرف) موقعیت های بیرونی عادت دارند. کارهایی که اکنون نمی توانند انجام دهند و کنترل اوضاع از دستانشان خارج است. وضعیت که نه می‌توانند در آن دخیل باشند و نه می‌توانند از آن دوری کنند.
اما چرا برای برخی از #ما، موقعیت تنهایی و #قرنطینه، فرصتی لذتبخش محسوب می شود؟ به این توصیف #برتراند_راسل از چهار ماه حضورش در زندان توجه کنید: «از بسیاری جهات زندان [شما بخوانید #قرنطینه] را جای مطلوبی یافتم... درگیری‌ای نداشتم، نیازی نبود دربارۀ چیزی تصمیمی بگیرم، نگران افرادی نبودم که بنا بود با من تماس بگیرند،‌ کسی در کارم وقفه ایجاد نمی‌کرد. مدام مطالعه می‌کردم؛ کتاب مقدمه‌ای بر فلسفۀ ریاضی را نوشتم... و کار بر روی کتاب تحلیل ذهن را آغاز کردم... یک‌بار که داشتم ویکتورین‌های والامقام جان استراچی را می‌خواندم، شروع کردم به قهقهه‌زدن. زندان‌بان آمد و به من تذکر داد و گفت نباید فراموش کنم که زندان محلی برای مجازات است.»
به نظر می رسد راه حل رفع ملال در روزهای #قرنطینه کشف #معنا باشد. کشفی که برای افراد وابسته به انگیزه های #درونی ساده تر و‌ برای افراد وابسته به انگیزه های #بیرونی سخت‌تر است.

@rezashajie


https://www.instagram.com/p/B-KRrK0AQZ9/?igshid=e4rou2m8zgmw

Показано 20 последних публикаций.

836

подписчиков
Статистика канала