@refrens_m_a_taheriظهر عاشورا است و ظهر عاشوراها؛ فرصتی است تا انسان با خود واقعیاش روبهرو شود؛ من نیز در این آیینه، خویشتن خویش را مشاهده میکنم و میبینم که امروز چقدر عجول هستم (کانَ الانسان عجولا)؛ تا چه حد حریص و سیریناپذیرم (انَّ الانسانَ خُلِقَ هَلوعاً) و تا چه حد رسیدگی به شکم مرا به بند کشیده است و در این حال که نگاه من خالی از بصیرت و قلب من تهی از معرفت بوده، درک و فهمی از درس حسین (ع) نیافتهام؛ در غفلت به سر میبرم! آیا این مصداق (أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) نیست؟ امروز به راحتی دروغ میگویم؛ به گرسنه و درماندهتر از خود رحم نمینم و در اسراف غرق شده و غذای متبرک او را اسراف کرده و در زبالهدانی میریزم و ... این است خودِ واقعیِ من که در روز عاشورا برملا میشود.
آری! عاشورا، آیینۀ تمام قدی است در مقابل ما تا بتوانیم خود واقعی را در آن نظاره و شناسایی کنیم و به معرفت راه حق برسیم.
@refrens_m_a_taheriبیاییم در این آیینه به خود نگاهی بیاندازیم؛ برای خود چارهای بیاندیشیم و طرحی نو بیابیم تا پس از رسیدن به اندیشهای درست، نوبت به انجام عمل رسد و بتوانیم نهضت حسین (ع) را در عمل زنده نگاه داریم.
@refrens_m_a_taheriوای اگر از همۀ این نهضتها و حماسههای بزرگ، برای ما دست بریدهای، لب خشکیدهای، سر بریده و فرق شکافتهای و .... باقی مانده باشد و معرفت حرکت انسانهای بزرگ تاریخ در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شود و از آنها فقط مراسمی بر جای مانده باشد؛ آن وقت است که باید گریست و گریست؛ بر سر زد و شیون کرد برای این همه غفلت و ...
عدهای حسین (ع) را کشتند و شادی کردند و یا اکنون از شهادت او و امثال او احساس خوشحالی میکنند؛ عدهای دیگر فکر حسین (ع) و یا حسینها را میکشند و در ظاهر گریه و دلسوزی میکنند تا آسانتر به اهداف و مقاصد خود برسند؛ و برخی نیز فکر میکنند با گریستن برای او قصورات و گناهان گذشتۀ آنها پاک میشود و مجوز لازم برای گناهان آینده را دریافت میکنند؛ گروهی هم فکر او را زنده نگاه داشته، برایش اشک شوق ریخته، میبالند که بشر، نهضتی افتخارآفرین همچون نهضت حسین (ع) را به خود دیده است؛ این گریه، نه گریۀ بدبختی و فلاکت، بلکه گریۀ عاشق است در شوق شکوفایی عشق و معرفت و اینک ما با این سؤال رو به رو هستیم که در زمرۀ کدام گروه قرار داریم؟
امروز عاشورا است؛ به یاد میآورم سالهاست که با حسین (ع) بیعت میبندم و بیعتشکنی میکنم؛ به یاد مُهر نمازم میافتم که از تربت پاک کربلاست و من به نشانۀ بیعتی با او مبنی بر ادامۀ نهضت حقطلبانه و ظلمستیزانهاش همواره بر آن پیشانی میگذارم و هر زمان که پیمان اول «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را با خدا میبندم که تنها «عبد او باشم و فقط از او استعانت بطلبم.»، پیمان دوم را با حسین (ع) بسته، بیعت میکنم که راه او را ادامه دهم؛ اما دریغ و صد دریغ از ذرهای عمل که هر بار تا قبل از وقت نماز بعدی، هر دو پیمان را بارها و بارها میشکنم و زیر پا میگذارم.
امروز در آیینۀ عاشورا خود را نظاره میکنم و جز پیمانشکنی حرفهای و ماهر که حتی به پیمانشکنیهای خود نیز واقف نیست، شخص دیگری نمیبینم. من پیمان خود را با خدا و با حسین (ع) میشکنم و میخواهم با شرکت در مراسمی و ریختن اشکی به خود بگویم که دِین خود را نسبت با او ادا کردهام و با این وسیله، وجدان پیمانشکن خود را راحت کنم؛ اما آیا بدین ترتیب وظیفۀ خود را در قبال این پیمان انجام داده و در زمرۀ حسینیان قرار گرفتهام؟
سزاوار است که با این ویژگیها که از دوریام از آن امام هُمام را نشان میدهد، به پیمان سوم (لبیک، اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک، لبیک) متعهد نشوم و با پیمانشکنیام را از این سنگینتر نکنم؛ به شیطان نیز سنگی نزنم تا دروغهایم بیشتر از این آشکار نشود؛ چرا که سنگزدن بر شیطان فقط مراسمی ظاهری نیست و بیعتی بزرگ و انجام آن، کار انسانهای بزرگ و تعلیمدیده است؛ کسانی که آگاهند و میدانند چه میخواهند، چه میکنند و به دنبال چه هدفی هستند.
اگر حسین (ع) هماکنون در بین ما حاضر شود، از عملکردهای ما در زندهنگهداشتن نهضت عظیمش چه میبیند؟ او ما را نظاره خواهد کرد که همچون قوم بنیاسرائیل که در غیاب موسی «گوسالۀ سامری» را بر سر دست بلند کردند ما نیز در غیاب او عَلَمها ساخته، سرهای اژدهای فلزی را بر طرفین آن قرار داده، مجسمههای فلزی شیر، گوزن، طاووس و ... را به جای گوساله بر آن نصب کردهایم؛ آن را بلند میکنیم و به هر سو میکشیم و در حقیقت، عَلَم نهضت او را تبدیل به عَلَم زورآزمایی و خودنمایی نمودهایم؛ در کجای مکتب مقدس اسلام که با بتشکنی آغاز شد، بلندکردن مجسمههای فلزی حیوانات توصیه شده است؟ این امر در مذهب شیعه چه جایگاهی دارد و نگاه حسین (ع) در این مورد به ما چگونه خواهد بود؟
بیشک او ما را خواهد دید که باطن