نیایش مولانا با خداوند بابت نعمت حس هایی که به ما داده است.در میانِ خون و روده فَهْم و عقل
جُز زِ اِکْرامِ تو نَتْوان کرد نَقْل
از دو پاره پیهْ این نور روان
موج نورش میزند بر آسْمان
گوشتپاره که زبان آمد ازو
میرود سیلاب حکمت همچو جو
سوی سوراخی که نامش گوشهاست
تا به باغِ جان که میوهش هوشهاست
(خداوندی که) در میان مقداری رگ و خون، عقل ایجاد کرده است، و این چیزی نیست به جز اکرام تو ای خداوند.
چشمی که از دو تکه چربی درست شده است و این نور با آن دیده می شود و موج نورش تا آسمان می رود.
زبانی که از یک تکه گوشت درست شده است و سیلابی از حکمت از آن جاری می شود.
(و این صدای تولید شده از زبان) به سمت سوراخی می رود که نامش گوش است و از آنجا به باغی وارد می شود که میوه اش هوشمندی و دانایی است.
مثنوی معنوی@tarikhima