یه برگه گذاشت رو به روم و گفت بنویس... بنویس اگه یه بار دیگه به دنیا بیای دوست داری چطور زندگی کنی. فکر کن هر چی بنویسی همون میشه.
شروع کردم به نوشتن ... کجا به دنیا بیام. اسمم چی باشه. چقدر اسباب بازی داشته باشم. چقدر لباس داشته باشم. دوستام کیا باشن. چه رشته ای قبول شم. شغلم چی باشه. چه شکلی باشم. کدوم آدما رو صبح تا شب ببینم و کدوما رو سال به سال نبینم.سالی چند بار برم سفر،کجا برم. ماشین زیر پام چیباشه.چقدر پول تو حسابم باشه.خونهم چند متر باشه.کی عاشقم بشه و ...
هر چیزی که فکر می کردم باهاش خوشبخت ترین آدم دنیا میشم رو تو برگه نوشتم. بعد خوندم.یه بار ، دو بار ،سه بار ... خنده م گرفت. پاره ش کردم.
می دونید من عاشق جایی هستم که به دنیا اومدم. حتی اگه دیگه جای زندگی نباشه. عاشق اسمی هستم که دارم. حتی اگه برای کسی قشنگ نباشه. عاشق همون تفنگ پلاستیکی هستم که صدای تیرش از دهنم در می اومد نه از تفنگ... عاشق همون شلواری هستم که یک سال می پوشیدم و هر روز کمرنگ تر می شد. عاشق تمام انتخاب های مزخرف زندگیم هستم. آدم های اشتباهی که اومدن و هر کدوم قسمتی از من رو با خودشون بردن.عاشق چهره م هستم.حتی اگه برای کسی جذاب نباشه. عاشق کار و زندگی و پولداری و بی پولیم... که حسابم پر میشه و خالی میشه. که هم دارم و هم ندارم. عاشق خونه م هستم. حتی اگه سلول زندان باشه. عاشق هر کسی هستم که بوسیدمش ... حتی اگه اشتباه باشه.
می دونید من عاشق همین آدمی هستم که هستم ... همین
#حسین_حائریان
@purple_monsterrrr