یک نویسندهٔ چپگرا تشریف بردند به کعبهٔ آمال امروزِ سوسیالیستها: #فرانسه.
سپس به گورستان مشهور #PèreLachaise شرفیاب شدند و یکراست رفتند بر سر مزار یکی از چهرههای سمّی تاریخِ خانمانبرانداز مارکسیستها: #غلامحسین_ساعدی!
بعد ناگهان یادشان افتاده که ایوای! شاخه گُلی برای ادای احترام به آرمانهای میّت، نیاوردهاند!
پس برای حلِّ این مُعضلِ لاینحل، یک نگاه به دور و اطراف انداخته و چشمشان به مزار Maurice Thorez، سیاستمدار کمونیست فرانسوی میافتد. ظاهرا یک گُلدان بر سر قبر وی بوده است! گُلدان را کِش رفته و بر سر مزار ساعدی میگذارند تا یکوقت غلام، دلخور نشوند!
در نهایت برای این که قبحِ عملِ شنیعِ «کِش رفتن» را تلطیف کنند، موضوع را با زبانی ادبی و نیمهشاعرانه منعکس کردهاند!
اما نکتهٔ امیدوارکننده این ماجرا:
اگر بیست سال پیش، کسی این جملات دلکش و شاعرانه در تشریحِ «گُلداندزدی» را از زبان نویسندهای پیرو مکتب شاملو و جلال، میشنید؛ احتمالا از شدت ذوق و هیجان، مخلوطی از کَف و خون را بالا میآورد!
امروز اما نسل آگاه، نهتنها برای این عملِ زشت، اکلیلی نشدند، بلکه با کامنتهای محکم و سفتوسخت در تقبیح دزدی، به جناب نویسندهٔ چپ و پیروانِ زهواردررفتهشان، نشان دادند که این نسل، گولِ وعدههای زندگی در مدینهٔ فاضلهٔ جناب #مارکس را نمیخورد!
دَمتان گرم ❤️
@PN_KFP