پلاکارد کم آوردیم.


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Цитаты


«انقدر کشتید که پلاکارد کم آوردیم»
اینجا یک مکان امن برای تمام اقلیت‌هاست.
فمنیست، کوئیر، چپ‌گرا و آزادی‌خواه.
راه‌ ارتباطی:
@pieulerbot
@Secondaryadminsbot

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Цитаты
Статистика
Фильтр публикаций


ناهماهنگی شناختی کسایی که رای می‌دن و اصرار دارن که بگن این یه تصمیم شخصیه و به خودمون ربط داره و کسی‌م حق نداره هیچی بهمون بگه در نوع خودش جالبه. ببینید یا شما معتقدید کاری که دارید می‌کنید تاثیرگذاره و بین «بد» و «بدتر» فرق هست، یا معتقدید که فرقی نداره که خب در اون صورت رای نمی‌دید. اگه معتقدید روی جامعه تاثیرگذاره این تصمیمتون خب دیگه نمی‌تونید یک انتخاب شخصی ساده تلقی‌ش کنید و از وارد دیالوگ شدن با اکثریت مخالف فرار کنید، مگر اینکه به دنبال یک راه میانبر و با زحمت حداقلی برای ایجاد تغییر و تجربه احساس خودمختاری باشید، که بله در اون صورت چه لزومی به توجیه و دفاع از تصمیماتتون دارید؟ شما بلاخره یا به فردگرایی تمایل دارید و دنبال پیشرفت تو زندگی شخصیتون هستید یا دنبال بهبود جمعی.
رای دادن یک «انتخاب شخصی» نیست. انتخاب چیپس سرکه‌نمکی به جای ساده نیست. یک کنش سیاسیه. دلسرد شدن آدم‌ها ازتون و قطع ارتباط کردنشون باهاتون و بحث کردناشون هم یک واکنش سیاسیه. این سر تکون دادن‌ها و افسوس خوردن‌ها بنابراین عجیبه.
البته یک حالت هست که در اون ممکنه رای دادن برای شما یک «انتخاب شخصی» باشه. اونم در حالتی که شغل یا سرمایه‌ی خانواده‌تون یا منافع شخصیِ دیگر وابسته باشه به رای آوردن کاندیدای خاصی یا بطور کلی به «تجدید بیعت»ی که رای‌گیری تلقی می‌شه.
که در اون صورت بهتره حداقل با خودتون صادق باشید.

#ادمین_ثانی


فراخوان مراسم چهلم آرمیتا گراوند.

چهارشنبه (فردا)، ۱۵ آذر
بهشت زهرا تهران
قطعه ۹۹


Репост из: آوخ
سایت "Queering the map" که در اون افراد کوئیر به صورت ناشناس در هر مکانی که بخوان می‌تونن یادداشت بذارن. این دو یادداشت از غزه هست.
@Aaavakh


«من یک لزبین ترنس‌جندر از طبقه‌ی کارگر و یک یهودی بی‌دین سوسیالیست هستم؛ و با هر نفس و تمام تار و پودم، برای آزادی فلسطین می‌جنگم.

من باورم ندارم که گرایش‌ها، نمود جنسیتی‌مان و بدن‌های ما می‌توانند بدون شورش علیه استعمارطلبی، جنگ و نژادپرستی آزاد شوند و تمام این‌ها باید جزوی از مبارزه‌مان باشند.

این که آیا جنگ و نژادپرستی مشکلات "کوئیر" و "ترنس" هستند از قدیمی‌ترین سؤالات این جنبش بوده و جوری که به آن پاسخ داده‌ایم یا به جنبش جان بخشیده و یا آن را نابود کرده.»

– لزلی فاینبرگ (فعال حقوق افراد ترنس)، ۲۰۰۲


من حرف تازه‌ای برای اضافه کردن ندارم. پیشرفتی در این مباحثه قرار نیست ایجاد کنم.
اما می‌نویسم. باید بنویسم. چاره‌ای جز این ندارم.
این روزها بسیار ادم‌هایی رو می‌بینم که باورمند به آزادی فلسطینن، در این زمینه مطالعه و حتی تحصیلات عالیه داشتن، گرایش سیاسی معلومی دارن و انتخاب می‌کنن که در این روزها ساکت باشن، چونکه اون‌ها هم مثل من حرف مفیدی برای گفتن ندارن. هرچه هست قبل ما گفته‌اند.
این بنظر بنده اشتباهه.
عیبی نداره اگر حرفی برای گفتن ندارید:
به جای سکوت، طنینِ گلوهای جریده‌ای که شعار می‌دادن و مسکوت شدن رو منعکس کنید.
الان وقت سکوت کردن نیست.
چون می‌دونید چه کسانی سکوت نمی‌کنن؟ راست‌گراهای افراطی و ادم‌هایی که شاید چندان هم «سیاسی» نباشن ولی به‌هرحال تحت تاثیرشون قرار می‌گیرن.
اون‌ها اتفاقا خیلی پر سر و صدان و سخت مشغول پخش سخترانی‌های آکنده از نفرت و اطلاعات غلط.
همه این کارها رو هم در مقابل مقاومتِ بسیار ناچیز به انجام می‌رسونن، چون اکثر کسانی که پلت‌فرمی داشتن و با الگوی شیوع پروپاگاندا آشنان، خودشون رو از قید موضوع رها کردن.

کسانی که تاکید دارن به اینکه «بدون مطالعه نظر ندیم» و دائما به «پیچیدگی» موضوع اسرائیل-فلسطین اشاره می‌کنن، خواه نا‌خواه، و غالبا هم ناآگاهانه، انسانیت و واکنش‌های طبیعی سوگ رو انحصاری و طبقاتی می‌کنن.
خواهش می‌کنم برای ابراز هم‌دردی ادم‌ها، مانع نتراشید.
سکوت نکردن در مقابل ظلم، یک اکت اعتراضی‌ای که منحصرا افرادی که n تا کتاب راجع به خاورمیانه خوندن اجازه‌‌اش رو داشته باشن نیست.
این مسائل پیچیده با تاریخ طولانی، خشونت‌های عریان و واضحی هم دارن. نیازی به دکتری علوم سیاسی نیست که بتونیم ادعا کنیم استفاده از سلاح شیمیایی در مقابل شهروندان عادی، جنایته. [۱] دستور تخلیه‌ی ناحیه‌ای که دو ملیون ساکن داره(و با این وجود بستن تمام راه‌های امن فرار این جمعیت)، پاک‌سازی قومیه.[۲، ۳]
هم‌دردی رو تبدیل به کالای لوکس نکنید.
لازم نیست راجع به قسمت‌هایی از ماجرا که از اون بی‌اطلاعیم نظر بدیم. (که البته بماند کسب اطلاعات در این زمینه هم می‌تونه وظیفه‌ی اخلاقی تلقی بشه.)
اما می‌شه از اینکه این جنگ نابرابره و در طی سالیان، غالب قربانیان با اختلاف فلسطینی بوده‌اند و هستند گفت. [۴]
خواهش می‌کنم سکوت نکنید.
پیچیده بودن مسائل دلیل موجهی برای نادیده گرفتنشون نیست، مخصوصا وقتی مسائلی هستن که ما خواه‌ناخواه به‌دنبال سیاست خارجه معیوب جمهوری اسلامی، درگیرشون هستیم.
نمی‌شه شونه خالی کرد به بهانه‌ی اینکه بار حقیقت سنگینه.
فراری بودن ادم‌ها از اظهار به ندانستن باعث شده که سکوت بعنوان یک ارزش جا بیفته.
اما برای من، جلوگیری از فراموش شدن نام هزاران نفری که قتل عام و آواره می‌شن ارزش بزرگ‌تریه.

1. https://www.reuters.com/world/middle-east/human-rights-watch-says-israel-used-white-phosphorous-gaza-lebanon-2023-10-12/

2. https://www.nytimes.com/live/2023/10/13/world/israel-news-gaza-hamas-war

3. https://www.aljazeera.com/amp/news/2023/10/13/dozens-killed-while-fleeing-gaza-homes-as-israel-conducts-ground-raids

4. https://www.ochaopt.org/data/casualties

#ادمین_ثانی


دشمن دشمن ما، دوستمون نیست. حمایت از فلسطین و حق پایان استعمار مساوی با حمایت از حماس نیست. علیه استعمار رژیم اسرائیل بودن مساوی با حمایت از جمهوری اسلامی و حزب الله نیست. حامی فلسطین بودن به ما حق یهودستیزی نمی‌ده. خشونت علیه زنان و جرم‌های نفرت‌محور براساس جنسیت تحت هیچ شرایطی درست نیستند. اگر حامی استقلال اوکراین هستید امّا فلسطین نه، یعنی استاندارد دوگانه دارید چون جنایت جنگی تحت هرشرایطی جنایت جنگیه. موافقت با مقاومت فلسطین نباید مساوی موافقت با کشته شدن مردم بی‌گناه باشه (چه فلسطینی، چه اسرائیلی).

این جنگ و ظلم وحشتناک هم مانند تمام جنگ‌ها و خشونت‌های دیگه در طول تاریخ در نهایت به سیاست‌های مستعمره‌داری و سرمایه‌داری می‌رسه. همونطور که بزرگ‌ترین روزنامه‌ی اسرائیل (Hayom) روز دوشنبه اعلام کرد، این جنگ نه گردن مردم فلسطینه و نه مردم اسرائیل، گردن سال‌ها استعمار و خشونت و سرکوب نتانیاهو و دیگر سیاستمدارهای راست افراطیه.

“The occupation, shut it down
The siege on Gaza, shut it down
The whole damn system, shut it down”


منابع (بخش آخر):

1- https://www.khabaronline.ir/news/1797542/%DB%8C%DA%A9-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DB%B1%DB%B0-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF


2- https://www.instagram.com/p/CyB86RqNvsz/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==


3- https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-220/899494-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF-%DA%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%85
4: https://www.instagram.com/p/CyDMQWDOYX6/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

5:
https://www.washingtonpost.com/politics/2021/08/20/trump-peace-deal-taliban/

6 :
https://www.bbc.com/persian/afghanistan-48253617.amp

7:
https://t.me/radiomarz/30


بخش سوم.

از دیگر صحبت‌های مطرح شده در این روزها؛ «نقش مهاجرین در ایجاد مشکلات اقتصادی»، «کاهش فرصت‌های شغلی برای نیروهای داخلی در رقابت با نیروی کار خارجی» و «استفاده از منابع داخلی توسط مهاجرین» بودن، که تمام‌ این صحبت‌ها رو مستقیم یا غیرمستقیم می‌شه به برنامهٔ فریبکارانهٔ اخیر ج.ا برای ایجاد موج نفرت و مهاجرستیزی ارتباط داد. برنامه‌های اقتصادی شبه‌-نئولیبرال و خصوصی‌سازی‌های فراوان ج.ا که در سال‌های اخیر با شدت بیشتری اجرایی می‌شن، امنیت شغلی و معیشتی بخش زیادی از جامعه رو به‌خطر انداخته. در همچین وضعیتی؛ فرصت‌ها و امنیت شغلی به‌سبب قراردادهای کوتاه‌مدت و موقتی کاش پیدا کرده و افزایش تورم و کاهش نرخ دستمزدها باعث گسترش هرچه بیشتر فقر در جامعه شده. همون‌طور که گفته شد، مهاجرین افغانستانی یکی از آسیب‌پذیرترین گروه‌ها نسبت به این شرایط هستند. در چنین شرایطی مقصر دونستن نیروهای کارگر مهاجر که خود تحت ستم مضاعف قرار دارند، به‌معنای نادیده‌گرفتن نقش ج.ا در ایجاد این وضعیت فاجعه‌بار اقتصادیه. نیروی کار مهاجر، در کنار نیروی کار داخل چرخ اقتصادی این کشور رو به‌گردش درمی‌آره و سود و بهرهٔ تولید حاصل از کار خودش رو وارد جریان اقتصادی کشور می‌کنه. همون‌طور که بسیاری از خانه‌های مسکونی به‌دست کارگرهای مهاجر ساخته شده. طبقهٔ کارگر ایرانی و افغانستانی [مهاجر] جزئی از پیکرهٔ طبقهٔ کارگر جهانی‌ هستند که تمام قدرت‌های دنیا از اتحادشون وحشت دارن. طبقهٔ کارگر کشورهای مختلف در کنار همدیگرن و نه روبه‌رو و دشمن هم. به‌ جای دامن زدن به رقابت بین کارگران داخلی و کارگران مهاجر، برای بهبود وضعیت طبقهٔ کارگر می‌شه به تقویت و بهبود وضعیت سندیکاها و اتحادیه‌های کارگری توجه داشت که می‌تونن قدرت بیشتری به کارگرها برای سازماندهی و مبارزه برای احقای حقوقشون در برابر صاحبان سرمایه و دولت ببخشن (هرچند که با وجود مافیای حاکم بر این تشکل‌ها و سنگ‌اندازی‌های مختلف از جانب صاحبان سرمایه و دولت، مسیر سختی رو در پیش‌رو دارن).

ازسوی دیگه، استفاده از منابع و امکانات موجود، حق برابر همهٔ افراد ساکن در یک جغرافیاست که عنوان مهاجر "غیرقانونی" نمی‌تونه مانع از دسترسی افراد به این حق طبیعی بشه. فراموش نکنیم که بسیاری از نابرابری‌ها و اعمال خشونت‌ها توسط حکومت‌ها به اسم "قانون" انجام می‌شن. از یاد نبریم که سلب آزادی از زنان با اسم "حجاب اجباری" و اعمال شدیدترین خشونت‌ها نسبت به آن‌ها توسط ج.ا تحت حمایت "قانون" انجام می‌شه و جنبش ژینا، با اعتراض به این "قانون" ظالمانه آغاز شد. قوانین می‌تونن تبدیل به سازوکاری برای اعمال انواع بی‌عدالتی‌‌ها، ظلم و خشونت توسط حکومت‌ها بشن؛ درنتیجه حکم به قانونی بودن یا نبودن یک امر توسط حکومت، نمی‌تونه معیاری برای سنجش آرمان برابری‌خواهانهٔ ما که محدود به هیچ مرز و دیوار سیاسی نیست، بسه. استفادهٔ مهاجرین و پناهجویان افغانستانی‌ از منابع و امکانات این کشور، حقی بدیهی و مسلمه. همون‌طور که در هرکجای دنیا این حق باید جدی گرفته بشه. پناهجویان و مهاجرین آواره‌ای که همه‌ساله در پشت دیوار بلند‌ مرزها زندانی و تلف شده و یا در دریای ظلم حکومت‌ها غرق می‌شن، به‌یاد بیاوریم و از ج.ا در انجام چنین جنایاتی حمایت نکنیم.
پناهجویان و مهاجرین افغانستانی، نه از طالبان‌اند و نه حامی اون‌ها. این پناهجویان به‌امید رهایی از ستم فراوان حکومت طالبان، کشور خودشون رو به‌ناچار ترک می‌کنن. یکسان پنداشتن طالبان و مردم افغانستان، تصور غلطیه که در این مدت رواج داده‌ شده. همون‌طور که ج.ا نمایندهٔ مردم ایران نیست، حکومت طالبان هم نمایندهٔ مردم افغانستان نیست. معرفی این مهاجرین به‌عنوان عضو یا حامی افکار طالبان، به‌سبب تفاوت‌های مذهبی نیز، از راهی دیگه به گسترش موج نفرت و دگرستیزانهٔ اخیر کمک می‌کنه.


بخش دوم.

این موضوع باعث شده تا این افراد غالباً به حاشیهٔ شهرها مهاجرت کرده و با فقر فزاینده‌ای روبه‌رو باشن که عاملی اصلی در ایجاد و بروز رفتارهای خشونت‌بار و مجرمانه‌ست که می‌تونه هر فردی رو صرف نظر از ملیت، قوم و یا نژاد مورد تهدید قرار بده. از طرف دیگه، این موضوع باعث می‌شه تا این مهاجرین با انجام سخت‌‌ترین مشاغل و با کمترین دسمتزدها تحت استثمار صاحبان سرمایه قرار بگیرن. این کارگران در زیر فشار سخت و سنگین این مشاغل، مستعد آسیب‌های مختلف جسمی و روحی بوده و با عنوان ظالمانهٔ "مهاجر غیرقانونی" از هیچ حمایت قانونی و حقوقی نیز برخوردار نمی‌شن. در این‌سال‌ها اخبار جسته‌وگریخته‌‌ای از کارگران مهاجری که به‌دلیل شرایط سخت شغلی کشته‌شدن منتشر شد و ج.ا همچون دیگر حکومت‌های حامی سرمایه‌داران، تلاشی در جهت بهبود وضعیت این کارگران انجام نداد و با ادامهٔ این وضعیت راه رو برای بهره‌کشی هرچه بیشتر و کشتار این کارگرها هموارتر کرده. شرایط نابه‌سامان معشیتی این مهاجرین باعث شده تا اغلب، تمام اعضای خانواده‌ مجبور به ورود به این مشاغل سخت باشن. این وضعیت زنان و کودکان مهاجر رو علاوه‌بر استثمار به‌عنوان نیروی کار ارزان‌تر، در معرض خطراتی همچون آزارهای جنسی و روحی نیز قرار داده. بخش زیادی از کودکان کار رو که مستعد بیشترین آسیب‌های اجتماعی هستن، همین کودکان مهاجر تشکیل می‌دن. با وجود چنین شرایطی، برخوردهای خشن توهین‌آمیز و نژادپرستانهٔ بخشی از شهروندان ایرانی که تحت‌تأثیر تبلغیات و سیاست‌های طولانی‌مدت و ریشه‌دار مهاجرستیزانهٔ ج.ا قرار دارن، وضعیت زندگی رو برای این پناهجویان و مهاجرینی که کشورشون رو به امید رهایی از وضعیت دشوار داخلی ترک کرده‌ان، دشوارتر می‌کنه. این برخوردها درنهایت سبب تکثیر ویروس خشم و نفرتی می‌شه که درسرتاسر جامعه گسترش پیدا کرده (مشابه اتفاقاتی که در این روزها در شهرهای مختلف اتفاق افتاد) و بار دیگه این فرصت رو به ج.ا می‌ده تا به‌اسم برقراری امنیت ملی، گفتمان امنیتی‌سازی و دگرستیزانهٔ خودش رو بیش‌ازپیش گسترش بده. حکومت‌ها و قدرت‌های مختلف در طول‌ تاریخ از شیوه‌های مختلف دگرستیزانه‌ای مثل مهاجرستیزی درجهت تغییر فضای عمومی جامعه به‌نفع خودشون بارها بهره بردن. به‌طور مثال می‌شه به انگلستان بورژوازی اشاره کرد برای سال‌ها در دههٔ ١٨۴٠ با ایجاد تفرقه و دشمنی بین طبقهٔ کارگر مهاجر ایرلند و انگلستان، بقای خودش رو در قدرت تضمین می‌کرد. در موردی دیگه، در کشور ترکیه که در اون‌جا هم مسئلهٔ مهاجرت موضوع مهمی به‌حساب می‌آد، در زمان انتخابات ٢٠٢٣، شایعه‌ای مبنی بر ورود مهاجرین و دریافت شناسنامه برای رأی‌دادن به حزب حاکم "عدالت و توسعه"، مطرح شد. همین موضوع در روزهای اخیر در ایران نیز به‌شکل نگرانی از ورود مهاجرین افغانستانی برای شرکت در انتخابات برای تغییر و یا مهندسی نتایج از سوی حکومت مطرح شد که البته بیشتر شبیه به یک شوخی مضحکه تا نگرانی‌ای جدی.
ج.ا تا جایی که در این سال‌ها نشون‌ داده برای اجرای این نمایش حتی نیاز به صف واقعی رأی‌دهندگان هم نداره و به‌سادگی از تصاویر آرشیوی و صندوق‌های ازپیش‌پر‌شده استفاده می‌کنه. پس صحبت از این نگرانی تماماً به‌معنی باور دروغ اظهرمن‌الشمس ج.ا یعنی برگزاری انتخاباتی آزاد و دموکراتیک در کشوره. همان‌طور که گفته شد، بسیاری از مهاجرین افغانستانی، از دریافت اوراق هویتی محروم بوده و امکان شرکت در انتخابات رو ندارن. از این گذشته، نگرانی از وضعیت صندوق‌های رأی، نشونه‌ای از باور به ایجاد تغییرات در کشور از طریق صندوق رأی و انتخابات نمایشیه، که بیشتر شبیه به موضعی اصطلاح‌طلبانه‌ست تا موضعی انقلابی.
برای عده‌ی زیادی این نگرانی ناشی از اینکه چه جناحی رای خواهد آورد نیست و به کلی نسبت به بزرگ شدن آمار مشارکت در رای‌گیری نگران هستند. این توجه به تمدیدِ تحریم صندوق‌ها، هرچند نشان از گذر از اصلاح‌طلبی داره، اما پایین‌ترین سطح کنش انقلابی هست. سرمایه‌گذاری بیش از حد روی این مقاومت منفعلانه (به قیمت آسیب دیدن مهاجرین)، بیشتر ازینکه منجر به تغییر بشه، برای دلداری خودمون به‌عنوان ملتی «مستاصل» هست. به دنبال قیام ژینا، افق‌های کنش‌گری گسترش بسیاری پیدا کردن و ما با پتانسیل‌های ملی‌مون برای مقاومت بیشتر آشنا شده‌ایم. متمرکز شدن روی تحریم رای‌گیری و نپرداختن به قدم‌های بعدی، عقب‌گرد به حساب میاد.


«نکاتی مختصر در رابطه‌ با موج مهاجرستیزی دوباره به‌راه افتاده در این‌روزها»

بخش اول.

در روزهای اخیر، ج.ا با همراهی رسانه‌ها، زمینه‌سازی‌ گسترده‌ای با استناد به آمارها و اخبار گمراه‌کننده‌ و فریبنده [١] [٢]، در راستای تهییج افکار عمومی و ایجاد فضایی مهاجرستیزانه نسبت مهاجرین افغانستانی انجام داد. و حالا کار به‌ جایی رسیده که در چند روز گذشته، اخبار و گزارش‌های مختلفی از حملات و آزارهای مهاجرین افغانستانی به‌دست عده‌ای از شهروندان ایرانی‌ منتشر می‌شه (به‌طور مثال؛ درگیری‌هایی که در شهرستان شهریار [٣] اقبالیه [۴] اتفاق افتادن) که نشان از تأثیرگذاری دستگاه تبلیغاتی ج.ا و بخشی از سلطنت‌طلبان هم‌راه و هم‌‌صدایی داره که در شبکه‌های اجتماعی بر شلعه‌های این آتش دمیدن. این مهاجرین در این روزها حتی برای تردد در سطح شهر با نگرانی و مشکل مواجه شدن.
سیاست‌های ظالمانه و تبعیض‌آمیز دولت‌های مختلف ج.ا نسبت به پناهجویان و مهاجرین افغانستانی مسئله‌ای تازه نیست و پرداختن به این موضوع به‌دلیل مختلف، در هر زمان از اهمیت ویژه‌ای برخورداره؛ به‌خصوص در زمان حاضر که این وضعیت می‌تونه زمینه رو برای ایجاد چرخهٔ باطل خشونتی نژادی و ملی، میان شهرواندان ایرانی و مهاجرین و پناهجویان افغانستانی فراهم کنه تا ج.ا بار دیگه با ایجاد بحرانی تازه برای مردم، بقای پیکرهٔ کم‌جان خودش رو برای مدتی دوباره تمدید کنه و فضای فکری کشور رو به‌نفع خودش تغییر بده. این برنامه در این روزها به‌قدری گسترش پیدا کرد که حتی بخشی از مخالفین هم به صف حامیان حکومت و سلطنت‌طلبان پیوسته و به اسم "نگرانی از آیندهٔ کشور" خواست‌ها و توهین‌های شدیداً دگرستیزانهٔ خودشون رو نسبت به این مهاجرین ابراز کردند، تا جایی‌که حتی به‌ جمع‌آوری امضاء در کمپین‌های مجازی برای اخراج مهاجرین افغانستانی پرداختند.
ورود پناهجویان و مهاجرین افغانستانی به ایران به دهه‌ها قبل و به‌ زمان وقوع جنگ‌های داخلی در افغانستان برمی‌گرده. بعد از روی‌کار آمدن دوبارهٔ طالبان (با همراهی دولت‌ آمریکا [۵]) این میزان افزایش پیدا کرد. نبود سازوکارهای مناسب و قوانین مشخص حمایتی از این پناهجویان و مهاجرین در این سال‌ها باعث شده تا این افراد با مشکلات زیادی مواجه باشن. در این سال‌ها، دولت‌های مختلف ج.ا با بی‌برنامگی‌ و سیاست‌های تبعیض‌آمیز به این مشکلات اضافه کردن و با گفتمان دشمن‌سازانه و دگرستیزانهٔ خودشون به ایجاد دشمنی و اختلاف بین مهاجرین و شهروندان ایرانی پرداختن. در این مدت، ج.ا با استفاده از روش‌ها و عناوین مختلفی به ایجاد و گسترش این شکاف دامن زده‌. معرفی این مهاجرین به‌عنوان مجرمین و تبهکارانی که امنیت شهروندان رو مورد تهدید قرار می‌دن، یکی از این روش‌ها بود؛ تا جایی‌که مجرم معروفی به‌اسم "خفاش شب" برای مدتی به‌غلط، به‌عنوان مهاجری افغانستانی معرفی می‌شد. همین اتفاق باعث ایجاد موج شدیدی از نفرت و خشم نسبت به مهاجرین افغانستانی شد[۶][۷].
یکی دیگر از این روش‌ها، استفاده از گفتمان مردسالارانه‌ایه که تحت عناوینی مثل "ناموس‌پرستی" به گسترش این شکاف دامن می‌زنه. در این سناریو، مهاجرین مرد افغانستانی به‌عنوان تهدیدی برای "ناموس" مرد ایرانی معرفی شده که هرآن می‌تونن امنیت آن‌ها را با تعرض و آزار جنسی و کلامی مورد تهدید قرار بدن. فراموش نکنیم که این مهاجرین از کمترین حمایت حقوقی در سیستم قضایی ایران برخوردار بوده و انجام چنین رفتارهایی به‌مراتب تبعات سنگین‌تری برای آن‌ها نسبت به یک ایرانی درپی خواهد داشت. ازاین‌گذشته این مسئله، بیش‌ از این‌که ردی از نگرانی برای امنیت و حقوق زنانی که در سطح جامعه، امنیتشان به اشکال مختلفی مثل آزار کلامی مدام به‌خطر می‌افتد، داشته باشه؛ نشان از نوعی نگرانی برای تهدید مالکیت مرد بر زن‌ در تفکر مردسالارانه داره. در این وضعیت نگرانی برای امنیت زنان صرفاً تبدیل به اهرم فشاری برای ازپیش محکوم کردن مردان مهاجری است که به صرف مهاجر بودنشون در موضع پایین‌تری از قدرت قرار دارند. این وضعیت بسیار مشابه با تفکر قالب/کلیشه‌ایه (استریوتایپ) که در کشور آمریکا وجود داره که در اون مرد سیاه‌پوست که به‌طور پیش‌فرض‌ فردی خشن و ناهنجار تقلی می‌شه، تهدیدی برای زن سفیدپوست به‌حساب آمده. این کلیشهٔ رایج زمینه را به‌سادگی برای ایجاد هراس و نفرت‌افکنی نسبت به مهاجرین فراهم می‌کنه.

مهاجرین افغانستانی‌ای که به‌دلیل محرومیت از دریافت اوراق هویتی، "مهاجرین غیرقانونی" خونده می‌شن و به‌ همین دلیل هم با مشکلات بسیاری از قبیل تهیهٔ مسکن و یافتن شغل روبه‌رو می‌شن و همچنین از دسترسی به امکانات اولیه‌ای مثل بهداشت و درمان، آموزش و تحصیل و... نیز محروم‌اند.


ده روزه دارم تلاش می‌کنم یه چیزی بنویسم برای امروز امّا نتونستم چون کلمه ندارم؛ به «بترسید، بترسید، ما همه باهم هستیم»ای که نصفه موند فکر می‌کنم و به جان‌هایی که به وحشیانه‌ترین حالت ممکن گرفته شدند، به ژیناها، نیکاها، ساریناها. به کیان‌ها، مهدی‌ها، مجیدرضاها. امّا به لحظات اولیه‌ی قیام هم فکر می‌کنم، به این‌که چقدر شگفت‌زده بودم. به جمله‌ی سارة حجازی که گفته بود «من هرگز به اندازهٔ زمان انقلاب احساس زندگی نکردم» فکر می‌کنم. به بوسه‌ی کوئیر در اراک. به این‌که فریاد «زن، زندگی، آزادی» از قلب خاورمیانه تا کجاها رفت.

انقلاب‌ها یک شبه اتفاق نمیفتند، انقلاب‌ها وقتی ما انتظارش رو داریم هم اتفاق نمیفتند. چیزی که قیام ژینا شروع کرد، تموم نشده و نمی‌شه. «ژینا گیان، تو نامری، ناوت ئه‌بیته ره‌مز».

ژن، ژیان، ئازادی.
کوئیر، ترنس، رهایی.


ژن، ژیان، ئازادی.


Репост из: ??????????
شیوا شاه‌سیاه از لاهیجان
نگین رضایی از فومن
زهرا و زهره دادرس از رشت
جلوه جواهری از رشت
یاسمین حشدری از انزلی
فروغ سمیع‌نیا از رشت
متین یزدانی از رشت

تمام نام هایی که لیست کردم، در همین دو روز اخیر در گیلان و با هجوم مامورین به خونه‌هاشون دستگیر شدن. از مکان نگهداری و حال هیچکدومشون خبر نداریم. زنان مبارز همچنان در جنگ هستن حتی اگه باقی شهر بی‌خبر زندگی کنن.


Репост из: • رایمون
جام‌جهانی که شروع شد کسانی مخالف این موضوع بودن که ما نباید از تیم‌ملی حمایت کنیم. اعتقاد داشتن حمایت از تیم‌ملی ربطی به حمایت از حکومت نداره، و هرچقدر هم که بهشون توضیح می‌دادیم متوجه نمی‌شدن. دارم کتابی می‌خونم به نام «فوتبال علیه دشمن». بخشی‌ش مربوط به آرژانتینه. دیکتاتورِ آرژانتین، اردوگاه شکنجه‌ای رو توسط نیروی دریایی‌ش راه انداخت که بعدها بهش لقب آشوویتس آرژانتین دادن. چه جنایت‌ها که توی اون اردوگاه انجام شد و چند ده هزار نفر توی این اردوگاه ناپدید شدن. توجه کنین؛ «ناپدید» شدن. کشته یا شکنجه نه. ناپدید. محو! در این کتاب می‌خونیم «در دهه‌ی هفتاد و در شرایطی که دنیا متوجه جنایت‌های آرژانتین شده بود، ژنرال‌ها بی‌رحمانه جام جهانی را برنامه‌ریزی کردند. فتحِ قاطعانه‌ی جام جهانی در خانه با توجیه آن‌ها، باعث جبران کشتار گاه‌وبی‌گاه‌شان در کشور می‌شد. این فرصت مناسبی برای متحد کردنِ مجددِ ملت بود.»


این روزها که جنگل‌های کردستان در شعله‌های آتش ج.ا. می‌سوزه، جدا از پیدا کردن علت اصلی ایجاد‌ش (که به‌دلیل نبود مدارک و شواهد کافی کار خیلی سختیه) نکته‌ای مهم‌تر وجود داره: ج‌.ا. در برخورد با این فاجعه از همون الگویی پیروی می‌کنه که برای سال‌ها و در بقیهٔ فجایع زیست‌محیطی گذشته دنبال کرده‌‌؛ فجایعی مثل جنگل‌زدایی، بیابان‌زایی، و از بین رفتن ذخایر آبی (به‌دلیل مدیریت نادرست منابع) که نقش مستقیم ج.ا. در ایجاد تک‌تکشون غیرقابل انکاره.

همچین فجایعی در نواحی مختلف کشور برای سال‌ها مردم رو با بحران‌هایی در کشاورزی، تولید مواد‌غذایی و مصرف آب مواجه کرده. این‌بار امّا شعله‌های بی‌مسئولیتی و بحران‌زایی ج.ا. دوباره به دامن مردم کردستان _که مثل بقیهٔ اقوام برای سال‌ها تحت‌ انواع ستم‌ها و سیاست‌های تبعیض‌آمیز حکومت قرار داشتند_ افتاده. مردم روستاهای اطراف مریوان (دەرەوەران، نەچێ، هەنجیران، هانە شێخان، مێرگەدرێژ و...) حالا در معرض شکلی از بوم‌کشی (اکوساید) درون‌مرزی قرار گرفتن. نباید فراموش کرد که در آینده‌ای نه‌چندان دور، آتش خاموش این فاجعه، گریبان مردم ساکن نواحی مرکزی رو هم خواهد گرفت. علی‌رغم اهمیت زیاد چنین فاجعه‌ای، رسانه‌های فارسی‌زبان ساکن خارج از کشور که در روزهای داغ قیام انقلابی ژینا از شعار «کردستان، زاهدان، چشم و چراغ ایران» برای خودشون نقابی غیر-مرکزگرا می‌ساختن، حالا در کنار رسانه‌های ج.ا. که چند روز پیش ادعا کردن که «آتش‌سوزی‌های جنگل‌های مریوان مهار شده» (!) ایستادن و بار دیگه ظاهر تبعیض‌‌گرا و مرکزگرای خودشون رو نشون داده و با بی‌توجهی بر آتش این فاجعه می‌دمن.
مردم خوزستان، بلوچستان، چهارمحال‌وبختیاری، کردستان، آذربایجان غربی و... علاوه‌بر تجربهٔ اشکال مختلف تبعیض و ستم، علی‌رغم بهره‌مندی از منابع طبیعی فراوان، با چالش‌های بسیار زیست‌محیطی (از قبیل ریزگردها، کم‌آبی و خشک‌سالی، فرسایش خاک، پسماند‌های صنعتی، آلاینده‌ها و...) درگیرن که در این بین، زنان و کودکان مناطق روستایی بیشترین آسیب رو دیده و می‌بینن. ماشین سود و سرمایه‌ساز ج.ا. هم مثل بقیهٔ دولت‌های پیرو خط‌ومشی سرمایه‌داری جهانی، نیروی محرکهٔ خودش رو از نابودی منابع طبیعی و محیط‌زیست می‌گیره. پس این طبیعیه که از تغییرات اقلیمی و مشکلات زیست‌محیطی به‌نفع خودش بهره ببره. (البته این بهره‌ همیشه اقتصادی نیست و مثلاً در این مورد (کردستان) می‌تونه از جهت جغرافیای‌نظامی (ژئومیلیتاری) هم مورد توجه قرار بگیره.)

تصاویر منتشرشده از تلاش گروه‌ها و انجمن‌‌های مردم‌نهاد بومی و محلی که با کمترین امکانات، شبانه‌روز برای حفظ این جنگل‌ها در حال تلاشن، نمایان‌گر شکلی عالی از سازمان‌دهی مردمی و داوطلبانه‌ در بحرانه و شایستهٔ بیش‌ترین تقدیرهاست. چرا‌که این نبردی برای زندگی و آینده‌ست‌‌؛ نبردی برای محیط‌زیست.


سلام، وقت به‌خیر. یکی از دوستانمون زحمت کشیده و متن زیر رو در رابطه با آتش‌سوز‌ی‌های کردستان/مریوان نوشته. متن به طور خاص روی الگوی رفتاری جمهوری‌ اسلامی در مقابله با فجایع محیط‌زیستی تمرکز داره و خوندنش خالی از لطف نیست:


Репост из: Jeqnemût/ ژەقنەمووت
رژیم اعدام و آتش و شکنجە همزمان کە جنگلهای مریوان را ماههاست بە آتش کشیدە پنج اکولوژیست اهل این شهر را هم دستگیر کردە است.
چندین اکولوژیست نیز تا کنون و در تلاش برای خاموش کردن آتش جنگلها زخمی و بە بیمارستان منتقل شدەاند.

#SaveKurdistanNature

https://twitter.com/MaryamKurdistan/status/1687873464672145410

@jeqnemut


می‌دونید یه مشکل بزرگی که متأسفانه هنوز هم در اطرافمون و حتی در نسل جوان‌تر که دسترسی بیشتری به منابع دارن هست، اینه که هنوز هم فکر می‌کنیم باید مسائل رو اولویت‌بندی کنیم و اگر تمرکزمون روی چیزی باشه که «به نظر ما» مهم نیست، دیگه نمی‌تونیم به چیزهای که «به نظر ما» مهم هستن رسیدگی کنیم.

تا قبل از قیام ژینا، حجاب اجباری مسئله‌ی مهمی نبود، مشکلات «بزرگ‌تر» داشتیم، «مردم نون ندارن بخورن به فکر حجابی؟» تا این‌که ژینا به قتل رسید و بزرگی مشکل به چشم خیلی‌ها که قبلاً تکذیبش می‌کردن اومد. پای حق زن که از «بهار آزادی» تا به امروز جاش خالی بود (اشاره به شعار «در بهار آزادی، جای حق زن خالی» که در راهپیمایی زنان -و اقلیت‌های جنسیتی که بهشون اشاره‌ای نمی‌شه- ایرانی در مارس ۱۹۷۹ مصادف با اسفند ۱۳۵۷ داده شد) به محفل «روشن‌فکری» باز شد و آگاهی عموم بالا رفت.

امّا متأسفانه حقوق افراد کوئیر و ترنس هنوز هم تقریباً همونجاییه که قبل از قیام بود، شاید آگاهی کلی بیشتر شده باشه، امّا هنوز هم «اولویت» نیست.

خیلی‌ها فکر می‌کنن این‌که افراد با چه ضمایری خطاب شن در خاورمیانه اهمیتی نداره و ما مشکلات «بزرگ‌تری» داریم. قتل ناموسی به عنوان یکی از این مشکلات بزرگ‌تر نامیده می‌شه امّا به این‌که افراد کوئیر و ترنس هم در خطر قتل ناموسی هستند اشاره نمی‌شه (همین دو سال پیش بود که علیرضا فاضلی منفرد ۲۰ ساله توسط برادر ناتنی و پسرعمویش به «جرم هم‌جنس‌گرایی» قتل رسید. علیرضاهای بیشتری هستند که ما هیچ‌وقت اسمشون رو نخواهیم دونست). حقوق افراد کوئیر و ترنس هیچ‌جای دنیا هم مسئله نباشه (که هست)، در خاورمیانه و زیر طوق جمهوری‌اسلامی قطعاً هست. سالانه تعداد خیلی زیادی از این افراد به طور مستقیم و یا غیرمستقیم توسط جمهوری‌اسلامی به قتل می‌رسن. مستقیم مثل وقتی که آبان‌ها و خورشیدها اعدام شدند و ساره همدانی‌ها و الهام چوبدارها زندانی و غیرمستقیم هم تمام دفعاتی که در خانه و در خیابان به افراد کوئیر و ترنس حمله می‌شه و کسی برای محافظت ازشون نیست و ذره‌ای حق انسانی ندارند. هرساله تعداد زیادی فرد کوئیر و ترنس جان خودشون رو می‌گیرن چون راه دیگری جلوی پاشون نیست، چون می‌دونن شانس زندگی در بدنی خودشون با هویت خودشون رو ندارن و حالا حالا نخواهند داشت. چون توسط دوستان و خانواده و جامعه طرد می‌شن. مردان ترنس و افراد نان‌باینری (دارای جنسیت غیردوگانه) که با بدن منتسب به زنان متولد شدن مجبور به تحمل حجاب اجباری هستند و اگر بدون داشتن مجوز بدون حجاب در خیابان‌ها تردد کنن جان و آزادی‌شون رو ریسک کردن (افراد نان‌باینری که اصلاً به رسمیت شناخته نمی‌شن و نمی‌تونن برای دریافت این مجوز اقدام کنن). زنان ترنس برای این‌که باور بشن و جراحی‌ها و تغییر نام و غیره‌شون توسط پزشک تأیید بشه باید به حجاب اجباری تن بدن، اگر ابراز علاقه نکنن و نپذیرنش «زن نیستند» چون زن باید حجاب داشته باشه!

خلاصه که، سرتون رو بیشتر از این درد نمی‌آرم، فقط خوبه که بدونیم خواستار حقوق اولیه‌ی انسانی بودن نه چپ‌گرایی افراطیه و نه روشن‌فکری پیش‌ازحد. تمام افراد حق امنیت دارند، خصوصاً افراد کوئیر و ترنس. اگر سرکوب‌شده‌ترین قشر جامعه (که در تمام جوامع افراد ترنس و کوئیر در این قشر قرار می‌گیرن) به حقوق اولیه خودش برسه و آزاد باشه، تمام دیگر اقشار آزاد خواهند بود. هیچ‌ مشکلی بر مشکل دیگه اولویت نداره و حقوق انسانی غرب و شرق و خاورمیانه و خاور نزدیک و خاور دور نمی‌شناسن. تا همه آزاد نباشند هیچ‌کس آزاد نخواهد بود.

«ژن، ژیان، ئازادی
کوئیر، ترنس، رهایی»




نگاهی کوتاه بر تاریخچه‌ی روز جهانی زنان (۸ مارس)

علی‌رغم تبدیل شدن روز جهانی زنان به یک چیز نمایشی در سال‌های اخیر، این روز مانند اکثر مناسبت‌هایی که در طول سال «جشن» گرفته می‌شوند تاریخچه‌ی رادیکالی دارد.

تاریخچه‌ی طولانی این روز که به واسطه‌ی نگاه لیبرال فعلی به فمنیسم و حقوق زنان گم شده، روز هشتم مارس سال ۱۸۵۷ میلادی در نیویورک، آمریکا شروع شده و بیش از نیم قرن بعد در روسیه «بزرگ‌ترین انقلاب قرن بیستم» رو جرقه زده.

روز هشتم مارس ۱۸۵۷ کارگران یک کارخانه‌ی پارچه‌بافی در نیویورک در اعتراض به شرایط خطرناک کار، روزهای طولانی و حقوق بسیار پایین دست به اعتصاب زدن؛ این اعتصاب با سرکوب پلیس مواجه شد و تعداد زیادی کارگر دستگیر شدند. ۵۲ سال بعد، در مارس سال ۱۹۰۹، ۱۴۰ کارگر جوان در یک کارخانه‌ی پارچه‌بافی در نیویورک زنده زنده سوزانده شدند چون شرایط غیرانسانی کارخانه جلوی فرار به موقعشون رو گرفت. این آتش‌سوزی منجر به اعتصاب ۳۰ هزار کارگر پارچه‌بافی در دیگر کارخانه‌های نیویورک شد و ادامه‌ی این اعتصابات علی‌رغم تمام سرکوب‌ها بود که باعث شد تا کارگران حمایت دانشجویان، سافرجت‌ها (فعالین حقوق زنان و خواستاران حق رأی)، سوسیالیست‌ها و دیگر افراد از طبقات مختلف جامعه رو به دست بیارن.

چندسال بعد (اوایل ۱۹۱۲) در شهر لارنس، ایالت ماساچوست اعتصابات «نان و رزها/Bread and Roses» شروع شدن. در طی این اعتصابات کارگران پارچه‌باف از شعار «نان و رزها» استفاده کردن تا درخواست‌هاشون برای افزایش حقوق و شرایط کاری انسانی‌تر رو به گوش سرمایه‌داران برسونن. در طول این جنبش (که حدود دو ماه به طول انجامید)، کمیته‌ی اعتصاب مهدکودک‌ها و آشپزخانه‌هایی رو برای کودکان کارگران زن تدارک دید تا زنان هم بتونن در جنبش حضور فعال داشته باشن. انجمن بین‌المللی «کارگران صنعتی/Industrial Workers of the World» جلسات آموزشی مخصوص کودکان برگزار کرد تا بهشون توضیح بده چرا مادران پدرانشون دست به اعتصاب زدن. وقتی که اعتصابات ادامه‌دار شدن، خانواده‌هایی در شهرهای دیگه برای نشون دادن حمایتشون از کارگران، سرپرستی موقت کودکان رو پذیرفتن. قطار اولی که از شهر لارنس خارج شد حامل ۱۲۰ کودک بود؛ هنگام خروج قطار دوم، پلیس به زنان و کودکان سوار قطار حمله کرد. خبر این حمله به روزنامه‌ها و کنگره در سطح کشوری راه پیدا کرد و باعث بالا رفتن توجه به اعتصابات شد.

دو سال قبل از این اتفاقات، در اوت ۱۹۱۰ در دومین کنفرانس بین‌المللی زنان سوسیالیست در کپنهاگ (دانمارک)، کلارا زتکین از آلمان پیشنهاد داد تا هرساله روز جهانی زنان به یاد کارگران زن معتصب (لازم به ذکره که این زنان اکثراً سیاه‌پوست، لاتین و یا بومی آمریکا بودند) علیه سرمایه‌داری در مارس جشن گرفته بشه.

حدفاصل ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴ روز جهانی زنان در اکثر کشورهای اروپایی در روزی از مارس (نه لزوماً هشتم) جشن گرفته می‌شد، تا این‌که در سال ۱۹۱۴ زنان سوسیالیست‌ آلمانی، روس و سوئدی توافق کردن تا هشتم مارس به عنوان روز جهانی زنان شناخته بشه. سه سال بعد، در روز هشتم مارس ۱۹۱۷، کارگران زن کارخانه‌ی پارچه‌بافی پتروگراد (سن‌پترزبورگ) با شعار «نان، صلح، آزادی» به خیابان رفتن (این شعار امروزه هم توسط زنان افغانستانی به صورت «نان، کار، آزادی» استفاده می‌شه) تا برعلیه شرایط کاری غیرانسانی خودشون اعتراض کنن. این اعتصاب و تجمع جرقه‌ی شروع انقلاب روسیه بود که در اکتبر همان سال به سرانجام رسید.

روز جهانی زنان یک مثال خوب از تقاطع مشکلاتی‌ست که طبقه‌ی اجتماعی و جنسیت به همراه دارند و نشان می‌دهد که براندازی مردسالاری و سرمایه‌داری (برخلاف تصور عموم -خصوصاً مردهای سیس‌جندر چپ‌گرا-) دو مشکل جدا از هم نیستند.

منبع اصلی: کتاب Bread and Roses: Gender and Class Under Capitalism نوشته‌ی آندریا داتاری (متأسفانه این کتاب ترجمه‌ی فارسی ندارد، فایل انگلیسی)

Показано 20 последних публикаций.

3 263

подписчиков
Статистика канала