حکمت دنیویای که #شوپنهاور در گزینگویههایی #درباب_حکمت_زندگی به ما عرضه میکند ریشه در مغز نظریه ای دارد که تقریبا به شرح ذیل است. هر انسانی به ناگزیر در پوست خودش زندگی میکند و جهان خود را در سر خود حمل میکند. از این رو سعادت حقیقی تنها باید در درون جسته شود و تنها در آنچه خودمان هستیم نهفته است. به این ترتیب، سعادت شخص به استعداد شخصی او بستگی دارد. نخست و پیش از هر چیز به تندرستی او، بعد به روحیات طبیعی، شخصیت، هوش و غیرهی او. از این منظر، نخستین راه برای تعقیب سعادت این است که چیزهایی را که استعدادهای واقعیاش هستند پیدا کند، در کمال صداقت با خودش آنها را به کمال گسترش دهد، بعد با استفاده ی کامل از آنها همه را زندگی کند، گرچه همواره باید مراقب باشد که خودش را تندرست نگه دارد. «در مقابل، انسان معمولی، در خصوص لذات زندگیاش، به چیزهایی اتکا میکند که بیرون از او هستند و لذا به ثروت و طبقه و همسر و فرزند و دوستان و جامعه و غیره تکیه میکند؛ اینها پایههای سعادت زندگی او هستند - که بنابراین وقتی آنها را از دست میدهد یا از آنها سیر میشود سعادت از بین میرود»1
برایان مگی | فلسفهٔ شوپنهاور | ترجمه ی رضا ولی یاری | ص ۳۵۲
🔅پ.ن:
1)نقل از شوپنهاور
@philosophibisansoor
برایان مگی | فلسفهٔ شوپنهاور | ترجمه ی رضا ولی یاری | ص ۳۵۲
🔅پ.ن:
1)نقل از شوپنهاور
@philosophibisansoor