🔶 «دردها و درمانها» (احمد کسروی) ـ بخش ششم
🔸 خودسری (تکهی نه از یازده)
چهارم : اینان راستیها را پایمال میکنند و رنجها را هدر میگردانند. زیرا بسیاری از ایشان بدرد خودنمایی نیز گرفتارند و اینست سخنی را که میشنوند چنانکه گفتیم آن را نمیپذیرند و از در خردهگیری میآیند و تا زمانی بیگانگی مینمایند ، ولی پس از دیری آن را گرفته و برنگ دیگری انداخته و بنام خود در اینجا و آنجا بزبان میآورند و یا برشتهی نوشتن میکشند. بدینسان هیچ سخنی نیک یا بد و سودمند یا بیسود ، از دستبرد اینان ایمن نتواند بود و همینکه یک گفتهای بیرون میآید پس از زمانی چند رنگ بخود گرفته و گوهر خود را از دست میدهد. ببینید اندازهی گرفتاری چیست؟!.. از همه چیز چشم پوشیدهاند و تنها باین خرسندند که خودسرانه جنبشهایی میکنند و در این نشست و آن نشست گردن میکشند و با سخنانی خود را مینمایند. بدینسان همه چیز را پایمال میکنند و همیشه هم از حال توده گله میدارند و پایان سخنشان آنست که «ما نمیشویم» و بیخردانه میپندارند جهان همواره چنین بوده است و چنین باید بود و لذت زندگانی جز خودسری و خودنمایی نبوده است.
در این چند ساله که پیمان را مینگاریم یکی از رنجهای ما همین بوده که نگزاریم با گفتههای ما همان رفتار را کنند و بارها در این باره گفتار نوشتهایم ، و بااینهمه بسیاری چندان آزمندند که جلوگیری نتوانستهایم. (1) بارها میبینیم یکی سخنی را که نوشتهایم با چیزهایی از خود درآمیخته و برنگ دیگری انداخته و گفتاری نوشته و در جایی بچاپ رسانیده ، و دیگری همان را با رنگ دیگری در بالای منبر سروده. ما همه برآن میکوشیم که اندیشههای پراکنده را از میان برداریم و اینهمه پافشاری مینماییم آنان میکوشند گفتههای خود ما را بچند گونه میان مردم پراکنده گردانند.
در ده سال پیش هنگامی که ما از پیراستن زبان فارسی و درست گردانیدن آن سخن میراندیم کمتر کسی بما یاری مینمود. دیگران یا از در ایستادگی و کارشکنی میآمدند و یا چون خودشان پیشگام نشده بودند بیگانگی نشان میدادند و سپس که کوشش بنتیجه رسیده و اکنون گامهایی در آن راه برداشته میشود بیشتر کسان برآنند که هرچه میکنند خود کنند و هر یکی بیش از همه بخودنمایی میکوشد ، و در نتیجهی همینست که راههایی را که ما مینماییم همه میخواهند برنگ دیگری اندازند و چنان کنند که گفته نشود از پیمان برداشته شده. (2)
ببینید کار به چه سختی است. زبانی ناتوان و درمانده که باید هرچه زود درستش گردانید ، ولی هر دستوری که میدهیم پس از دیری میبینیم رنگهای گوناگون بخود گرفته و با رویههای (3) نادرستی بکار میرود و بجای آنکه سودمند افتد زیان از آن برمیخیزد. (4) کدام کس است بچنین نامردیهایی تاب آورد و نومیدانه از میدان درنرود؟!.. آخر ای درماندگان چه میخواهید و درپی چه هستید؟!.. آخر با همه چیز هم بازی میکنند؟!.. آخر همه چیز را دستاویز خودفروشی میگیرند؟!.. یک کس در یک راهی یا باید پیش افتد و رنج برد و بدیگران راه نماید و یا چون کسی پیش افتاد و رنج کشید مردانه بهمراهی برخیزد و یاری دریغ نگوید. این رفتاری که شما پیش گرفتهاید چیزیست که ما نمیدانیم چه نامی بآن دهیم و با چه زبانی بنکوهش پردازیم. آخر چه شده که پیروی از دانش بشما برمیخورد و آن را کمی خود میپندارید ولی چنین ننگینکاری را کمی خویش نمیشمارید؟!.. بیش از این دنبال نمیکنم و بیش از این نمینویسم.
آنان را این بس که زشتی این کار را نمیدانند و زیان آن را درنمییابند ، و با چنین درماندگی خود را بینیاز از راه و راهنما میشناسند. کودکانی را میمانند که نه معنی زندگی را میفهمند و نه از راه پیشرفت آن آگاهند و جز درپی بازیگوشی نیستند.
👇
🔸 خودسری (تکهی نه از یازده)
چهارم : اینان راستیها را پایمال میکنند و رنجها را هدر میگردانند. زیرا بسیاری از ایشان بدرد خودنمایی نیز گرفتارند و اینست سخنی را که میشنوند چنانکه گفتیم آن را نمیپذیرند و از در خردهگیری میآیند و تا زمانی بیگانگی مینمایند ، ولی پس از دیری آن را گرفته و برنگ دیگری انداخته و بنام خود در اینجا و آنجا بزبان میآورند و یا برشتهی نوشتن میکشند. بدینسان هیچ سخنی نیک یا بد و سودمند یا بیسود ، از دستبرد اینان ایمن نتواند بود و همینکه یک گفتهای بیرون میآید پس از زمانی چند رنگ بخود گرفته و گوهر خود را از دست میدهد. ببینید اندازهی گرفتاری چیست؟!.. از همه چیز چشم پوشیدهاند و تنها باین خرسندند که خودسرانه جنبشهایی میکنند و در این نشست و آن نشست گردن میکشند و با سخنانی خود را مینمایند. بدینسان همه چیز را پایمال میکنند و همیشه هم از حال توده گله میدارند و پایان سخنشان آنست که «ما نمیشویم» و بیخردانه میپندارند جهان همواره چنین بوده است و چنین باید بود و لذت زندگانی جز خودسری و خودنمایی نبوده است.
در این چند ساله که پیمان را مینگاریم یکی از رنجهای ما همین بوده که نگزاریم با گفتههای ما همان رفتار را کنند و بارها در این باره گفتار نوشتهایم ، و بااینهمه بسیاری چندان آزمندند که جلوگیری نتوانستهایم. (1) بارها میبینیم یکی سخنی را که نوشتهایم با چیزهایی از خود درآمیخته و برنگ دیگری انداخته و گفتاری نوشته و در جایی بچاپ رسانیده ، و دیگری همان را با رنگ دیگری در بالای منبر سروده. ما همه برآن میکوشیم که اندیشههای پراکنده را از میان برداریم و اینهمه پافشاری مینماییم آنان میکوشند گفتههای خود ما را بچند گونه میان مردم پراکنده گردانند.
در ده سال پیش هنگامی که ما از پیراستن زبان فارسی و درست گردانیدن آن سخن میراندیم کمتر کسی بما یاری مینمود. دیگران یا از در ایستادگی و کارشکنی میآمدند و یا چون خودشان پیشگام نشده بودند بیگانگی نشان میدادند و سپس که کوشش بنتیجه رسیده و اکنون گامهایی در آن راه برداشته میشود بیشتر کسان برآنند که هرچه میکنند خود کنند و هر یکی بیش از همه بخودنمایی میکوشد ، و در نتیجهی همینست که راههایی را که ما مینماییم همه میخواهند برنگ دیگری اندازند و چنان کنند که گفته نشود از پیمان برداشته شده. (2)
ببینید کار به چه سختی است. زبانی ناتوان و درمانده که باید هرچه زود درستش گردانید ، ولی هر دستوری که میدهیم پس از دیری میبینیم رنگهای گوناگون بخود گرفته و با رویههای (3) نادرستی بکار میرود و بجای آنکه سودمند افتد زیان از آن برمیخیزد. (4) کدام کس است بچنین نامردیهایی تاب آورد و نومیدانه از میدان درنرود؟!.. آخر ای درماندگان چه میخواهید و درپی چه هستید؟!.. آخر با همه چیز هم بازی میکنند؟!.. آخر همه چیز را دستاویز خودفروشی میگیرند؟!.. یک کس در یک راهی یا باید پیش افتد و رنج برد و بدیگران راه نماید و یا چون کسی پیش افتاد و رنج کشید مردانه بهمراهی برخیزد و یاری دریغ نگوید. این رفتاری که شما پیش گرفتهاید چیزیست که ما نمیدانیم چه نامی بآن دهیم و با چه زبانی بنکوهش پردازیم. آخر چه شده که پیروی از دانش بشما برمیخورد و آن را کمی خود میپندارید ولی چنین ننگینکاری را کمی خویش نمیشمارید؟!.. بیش از این دنبال نمیکنم و بیش از این نمینویسم.
آنان را این بس که زشتی این کار را نمیدانند و زیان آن را درنمییابند ، و با چنین درماندگی خود را بینیاز از راه و راهنما میشناسند. کودکانی را میمانند که نه معنی زندگی را میفهمند و نه از راه پیشرفت آن آگاهند و جز درپی بازیگوشی نیستند.
👇