Good thinkers🤗


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


جهت تبلیغات و تبادل به ادمین مراجعه کنید..👇🏽
@Ad00min00
@shmawinter
اینستاگرام کانال:
Good__thinkers

اینجا چراغ فهم روشن است

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


۲۸ #بهمن سالروز درگذشت #بزرگ_علوی

(زاده ۱۳ بهمن ۱۲۸۲ تهران -- درگذشته ۲۸ بهمن ۱۳۷۵ آلمان) نویسنده

او در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت و پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
در ۱۳۰۷ به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد و  در همین سالها با سه تن دیگر از جمله صادق هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
شوق داستان نویسی را صادق هدایت در او بارور ساخت.
مجموعه داستان کوتاه چمدان (۱۳۱۳) نخستین اثر اوست. وی در این مجموعه، با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی‌ها و سیه روزیهای مردم، به سبک جمالزاده و هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای او به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت که "نگرشی دیگرگونه" نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند.
وی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان ماند.
یادداشتهای وی در سالهای زندان روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته می‌شد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان گونه او بود.
در شهریور ۱۳۲۰ به اتفاق یاران همفکرش  از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبی پرداخت و کتاب ورق پاره‌های زندان را در ۱۳۲۰ و ۵۳ تن را در ۱۳۲۱ منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی او را بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند و در ۱۳۲۹ از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، او نیز متاثر از سیاست روز در زمینه‌های گوناگون قلم می‌زد. وی در همین سالها برجسته‌ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی‌اش، داستان نیمه بلند چشمهایش را در ۱۳۳۱ به‌چاپ رساند.
در فروردین ۱۳۳۲ برای معالجه چشم به آلمان رفت و برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.


۲۸ #بهمن زادروز #صادق_هدایت

(زاده ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ تهران -- درگذشته ۱۹ فروردین فرانسه) نویسنده و مترجم

او از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از محققان، رمان «بوف‌کور» او را مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند. هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است اما آثاری از نویسندگانی بزرگ را نظیر ژان پل‌سارتر، فرانتس کافکا و آنتوان چخوف نیز ترجمه کرده‌است. حجم آثار و مقالات نوشته شده درباره نوشته‌ها، نوع زندگی و خودکشی صادق هدایت، بیانگر تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است.
آرامگاه وی در گورستان پرلاشز پاریس قطعه ۸۵ است..‌

تعدادی از آثار:
رباعیات خیام (۱۳۰۲)
فوائد گیاهخواری (۱۳۰۶)
زنده‌به‌گور (۱۳۰۸) (مجموعه  داستان)
پروین ساسان ِکیجا ۱۳۰۹) (نمایشامه)
سایه موغول (۱۳۱۰)
اصفهان نصف جهان (۱۳۱۱) (سفرنومه)
سه قطره خون (۱۳۱۱) (مجموعه  داستان)
نیرنگستون (۱۳۱۲)
سایه روشن (۱۳۱۲)
مازیار (۱۳۱۲) (جستار تاریخی و ات نمایشنومه) با همکاری مجتبی مینوی
وغ‌وغ ساهاب (۱۳۱۳) با همکاری مسعود فرزاد
ترانه‌‌های خیام (۱۳۱۳)
بوف کور (۱۳۱۵)
علویه خانم (۱۳۲۲)
حاجی آقا (۱۳۲۴)
افسانه آفرینش (۱۳۲۵) (خیمه‌شب‌بازی در سه پرده)
ولنگاری (۱۳۲۳)
توپ مرواری (۱۳۲۷)
سگ ولگرد (مجموعه  داستان)


.


این اتفاق می‌افتد
که پیامی را باز می‌کنی
و از آنجا کلمات
مانند پروانه‌ها پرواز می‌کنند و
صورت و موهایت را لمس می‌کنند
و تو پوشیده از گرده مینشینی،
از درون شروع به درخشیدن میکنی،
زیرا افرادی روی زمین هستند
که با آنها صحبت میکنی،
مثل اینکه خورشید را
مینوشی . . .

#گالینا_نیژنیک

شب بخیر...


افرادی که عمیقاً یکدیگر را دوست دارند، هنگام دوری از هم با یکدیگر دعوا می‌کنند و حس می‌کنند از هم ناراحتند،
اما موقعی که کنار هم هستند آن احساسات از بین می‌رود و انگار هیچ اتفاقی بین آن ها رخ نداده.
به این احساس عشق و وابستگی واقعی می‌گویند که از بین نمی‌رود.


اين‌كه بدانى در راه درستى هستى يک چيز است، و اين‌كه فكر كنى راه درست فقط همين است يک چيز ديگر...ما هرگز نمیتوانيم درباره‌ى "زندگى ديگران" قضاوت كنيم، هركس رنج‌ها و چشم پوشى‌هاى خودش را دارد.


📗: كنار رودخانه پيدرا نشستم و گريه كردم
👤:پائولو كوئليو




#تکه_کتاب


۲۷ #بهمن زادروز #غزاله_علیزاده

(زاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ مشهد – درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ رامسر) نویسنده

او در کنکور رشته ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران قبول شده بود؛ اما برای تحصیل در رشته فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت و در واقع ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ولی با زحمت زیاد رشته‌اش را به فلسفه اشراق تغییر داد.
وی پیشه ادبی‌اش را از دهه ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهایش در مشهد آغاز کرد و «سفر ناگذشتنی» نام نخستین مجموعه داستانش بود که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد. از معروفترین آثارش رمان دوجلدی «خانه ادریسی‌ها» و مجموعه داستان «چهارراه» است.
او چندماه پیش از مرگش در گفتگویی که با مجله ادبی گردون (شماره ۵۱–۲۱مهرماه ۱۳۷۴) داشت، چنین گفت:
«دوازده ساله بودم، دنیا را نمی‌شناختم؛ کی دنیا را می‌شناسد؟ این توده بی‌شکل مدام در حال تغییر را که دور خودش می‌پیچد و از یک تاریکی می‌رود به‌طرف دیگر. در این فاصله، ما بیش و کم رؤیا می‌بافیم، فکر می‌کنیم می‌شود سرشت انسان را عوض کرد، آن مایه حیرت‌انگیز از حیوانیت در خود و دیگران را. ما نسلی بودیم آرمان‌خواه. که به رستگاری اعتقاد داشتیم و هیچ تاسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤیا، حیرت می‌کنم. تا این درجه وابستگی به مادیت، اگر هم نشانه عقل معیشت باشد، باز حاکی از زوال است. ما واژه‌های مقدس داشتیم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زیبایی و تجلی. تکان هر برگ بر شاخه، معنای نهفته‌ای داشت…»
وی که از بیماری جانکاه رنج می‌برد، پس از دو بار خودکشی ناموفق، سرانجام در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵، در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلق‌آویز کرد و او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.
وی در یادداشت پیش از خودکشی چنین نوشت: «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشته‌های ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار می‌کنم. ساعت یک و نیم است. خسته‌ام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمی‌گویم بسوزانید. از هیچ‌کس متنفر نیستم. برای دوست‌داشتن نوشته‌ام، تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به‌ خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی می‌کنم. چقدر به‌ همه و به‌ من محبت کرده‌است. چقدر به او احترام می‌گذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم.»

آثار
رمان‌ها:
دو منظره ۱۳۶۳
خانه ادریسی‌ها ۱۳۷۰ (۲ جلدی)
شب‌های تهران
ملک آسیاب

مجموعه داستان‌ها:
سفر ناگذشتنی (تاریخ انتشار ۱۳۵۶ شامل داستان‌های شجره طیبه، پاندارا، با انار و با ترنج از شاخ سیب)
چهارراه (تاریخ انتشار ۱۳۷۳ شامل داستان‌های دادرسی، بعد از تابستان، جزیره، سوچ)
تالارها (تاریخ انتشار ۱۳۸۲ شامل داستان‌های نقش‌ها، اول بهار، گرد و شکنان، تالارها)
داستان‌های کوتاه همراه با داستان دو منظره در مجموعه‌ای با نام با غزاله تا ناکجا در سال ۱۳۷۸ توسط نشر توس منتشر شده‌است.
کشتی عروس
رؤیای خانه و کابوس زوال

جایزه‌ها:
جایزه قلم طلاییِ مجله ادبی گردون برای داستان کوتاه «جزیره» ۱۹۹۹
جایزه بیست سال داستان‌نویسیِ وزارت ارشاد برای رمان خانه ادریسی‌ها ۱۹۹۹.
سه‌سال پس از مرگش، در ۱۳۸۷ فیلم مستندی درباره غزاله علیزاده با عنوان محاکات غزاله علیزاده به کارگردانی پگاه آهنگرانی ساخته شده‌است؛ اما تاکنون اجازه حضور در جشنواره‌های ایران را نیافته است.


چجوری ناراحتیمو بیان کنم بدون اینکه دعوا یا ناراحتی پیش بیاد؟

برای بیان ناراحتی بدون دعوا، از جملات "من" استفاده کن و احساسات خودتو بدون قضاوت بیان کن. مثلاً بگو "من احساس کردم که..." به طرف مقابل فرصت بده تا نظرشو بگه و در نهایت، پیشنهاد راه‌حل بده تا مشکل حل بشه.



#روانشناسی


مردن
راحت‌ترین
بخش ماجراست.
چیزی برایِ ترسیدن
وجود نداره.
چیزی برایِ
از دست دادن نیست.

شب بخیر..


حال من
حال اسیریست
که هنگام فرار
یادش افتاد
کسی
منتظرش نیست
نرفت

-شهریار


۲۶ بهمن زادروز #محمد_بهمن‌_بیگی

(زاده ۲۶ #بهمن ۱۲۹۸ ایل قشقایی -- درگذشته ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ شیراز) نویسنده و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری

او دوره کارشناسی حقوق را در سال ۱۳۲۱ به‌پایان رساند و به سمت آموزش عشایر رو آورد و چادر سیاه ویژه آموزش را از سال ۱۳۳۱ برپا کرد. به این شیوه، نخستین آموزگار عشایر ایرانی می‌توانست در هشت ماه از تابستان و زمستان به‌مردم ایلش درس بدهد و آن‌ها را به روزگار خویش آگاه‌تر سازد.
وی توانست به‌کمک دوستانی که با او همراه شدند، برنامه‌ای را با پنج اصل در زمستان ۱۳۳۲ به‌تصویب برساند که طی پیام رسمی به‌ریاست آموزش و پرورش استان فارس برای اجرا ابلاغ شد. بر پایه برنامه آموزش عشایر باید برای پایه‌های اول تا چهارم مدرسه‌های سیار و برای پایه‌های پنجم تا نهم مدرسه‌های شبانه‌روزی برپا می‌شد. همچنین، باید یک مدرسه تربیت معلم ویژه عشایر برای جذب دانش‌آموزان با مدرک پایان کلاس نهم ساخته می‌شد و گروهی برای نظارت بر مدرسه‌های چادری نیز به‌وجود می‌آمد. اداره این مدرسه‌ها با بهمن‌بیگی و دو ناظر دیگر، بیژن بهادری کشکولی و نادر فرهنگ دره‌شویی، سپرده شد.
اما ازآن‌جا که در میان عشایر نتوانستند افراد باسوادی برای آموزش پیدا کنند، آموزگاران دیپلمه شهری را با وعده استخدام رسمی و فراهم کردن امکانات لازم برای آسایش آنها به سوی ایل کشاندند. اما پس از یک‌سال روشن شد که این آموزگاران نمی‌توانند در میان عشایر زندگی کنند و به‌هنگام کوچ با آنها همراه شوند.
به‌بیان بهمن‌بیگی:"بچه شهری در ایل می‌ترسید و آب می‌شد و سگ زرد را شغال می‌دید." از این رو، چاره را در آن دید که از خود ایلیاتی‌ها داوطلب بگیرد و آنها را آموزش بدهد و برای آموزگاری آماده سازد.
یکی دیگر از راهکارهایی که باعث پیشرفت کار او شد، دعوت از دولتمردان و اثرگذاران آن زمان برای سفر به آن مناطق بود.
نهادی شدن آموزش در عشایر پس از ده سال با حمایت اصل چهار ترومن و پشتیبانی دکتر کریم فاطمی به ثمر رسید.
او دانشسرای تربیت معلم عشایری را بنیان‌گذاری کرد و ۲۶ سال سرپرستی آموزش عشایر را به‌عهده داشت.
دوران بازنشستگی وی بیشتر به‌ثبت تجربه‌ها و خاطره‌ها و نظریه‌های او در زندگی و کار با عشایر و آموزش و پرورش گذشته است که حاصل آن چند کتاب در قالب داستان‌هایی گیرا و خواندنی است.



گفتمش عشق منی، خندید و گفت از دست تو
بغض کردم، بغض من را دید و گفت از دست تو

گفتم این حرف دلم بود و دلم را برده ای
با ادا و ناز خود چرخید و گفت از دست تو

گفتمش یک پنجره وا کرده بر باران، بغل
زود منظور مرا فهمید و گفت از دست تو

گفتمش بی تو زمستانم جهانم سرد و تار
در نگاهش شعله زد خورشید و گفت از دست تو

گفتمش یک جرعه مستی کاش... ، انگورانه چید
خوشه ای پروین‌تر از ناهید و گفت از دست تو

دم زدم از بی سر و سامانی خود چون نسیم
شانه زد بر گیسوان بید و گفت از دست تو

گفتم ای دریای من نقشی بزن بر ساحلم
زد رقم نقشی به مروارید و گفت از دست تو

گفتمش این باغ گل پیش تو غیر از خار نیست
خم شد و یک غنچه را بویید و گفت از دست تو

بر لبش تردید بود و عشق در آیینه اش
خط کشید آهسته بر تردید و گفت از دست تو

گفتم از دست چه کس آشفته مویی این‌چنین؟
دفتر شعر مرا بوسید و گفت از دست تو


تشکر کردن رو یاد بگیرید . . .
از اون نگهبان پارکینگ،
از راننده اسنپ،
از شریک عاطفی،
از کسی که برات کاری انجام داده،
همکاری که کمکت کرده
آدم ها برده ما نیستن !


۱۴ فوریه #روز_جهانی_اهدای_کتاب است، روزی برای ترویج کتاب‌خوانی به ویژه در بین کودکان و نوجوانان و همچنین روزی برای معرفی کتاب‌هایی که از آن لذت برده‌اید. ۱۴فوریه «روز کتاب دادن»است با این هدف که هر کسی کتابهایی را که خوانده به دیگران هدیه بدهد تا بقیه هم‌ در لذت خواندن آن کتابها سهیم باشند. کتاب هدیه بدید!




#کتاب


آن روزِ خوب امروز است 
کیفش را نکنی، از آن لذت نبری 
مواظبش نباشی، می رود
روزهایِ خوب نمی آیند می روند.

سلام صبح جمعه تون بخیر ☕️


به نام خداوند شعر و سخن
نخستین سخن در همه انجمن، آغاز
میکنیم جمعه بیست و ششم بهمن ماه را

" آدینه زمستانی تون پر از لطف خدا "


میدونی رسیدن کِی قشنگه؟
بعد از جنگیدن.
بعد از سختی.
بعد از اشک...!
اون‌وقت اون رسیدنه، طعم چایی با عطرِ هل توی بارون می‌ده یا طعم قرمه سبزی‌های جا افتاده مامان یا طعم اون تیکه آخر نون بستنی قیفی؛ دیدی چقدر لذت بخشه همه‌ش!؟
رسیدن بعد سختی هم همینه!
اونوقت که از ته دلت میگی آخیششش... ارزششو داشت اون همه جنگیدن.
الهی که نصیب هممون این آخیش دلچسب...


شب بخیر...


رشد
کن
شاخه
شاخه
تا
جایی
که
خودت
سایه
سار
خودت
شوی.

- حسین صفا




نگاه کن
خورشید با عشق می‌رقصد
دریا با امواج می‌رقصد
زمین با اجرام می‌رقصند
انسانهای عاشق با هم می‌رقصند
دنیا دارد با تو می‌رقصد .
همه چیز در تکاپوست
در تکاپوی عشق ….
تو از #رقص بدنیا آمدی
با ریتم هستی هماهنگ شدی
با ندای فرشتگان آورده شدی ….
رقص درونت را پیدا کن !
بازندگی بچرخ ….
با زندگی برقص ….
صدای هستی موسیقی زلال احساس توست.

👤:میلان_کوندرا
📗:تاثیر رقصیدن روی مغز



#تکه_کتاب


صبح
پایانِ دلتنگیِ خورشید است
برای دوباره دیدن تو...
‌‌‌‎‌‌‎ 
من هر روز برای شنیدن
صبح بخیر های تو سحرخیز می شوم‌‌
سرگردان
میان آدم‌ های که
هیچ‌کدامشان نشانه ایی از تورا
به همراه صبح برای من ندارند....

Показано 20 последних публикаций.