🟢Donkey and Well
👉 A farmer had an old donkey, which fell in to a dry well accidentally. The farmer tried hard but he could not pull the donkey out. Therefore he and other villagers decided to load the well with dust, so that the poor beast would die quicker and be released.
People poured dust on his head by buckets. But each time the donkey shook the dust off his body and piled it up beneath his feet and placed himself above that. The villagers continued burying the poor donkey alive and the donkey continued climbing up the dust pile. finally it reached the entrance of the well and exited.
life's problems are poured on our head like a pile of dust and we usually have only two options: either we can let the problems bury us alive, or we can use them as a platform to ascent.
🟢 الاغ و چاه
👈 کشاورزی الاغ پیری داشت، که یک روز اتفاقی در یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از چاه بیرون بکشد. کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و خلاص شود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند. الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، روی آن قرار می گرفت. روستایی ها همچنان به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه می داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
مشکلات زندگی مثل تَلّی از خاک روی سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: یا اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند، یا از مشکلات سکویی برای صعود بسازیم.
@nicestory1344
👉 A farmer had an old donkey, which fell in to a dry well accidentally. The farmer tried hard but he could not pull the donkey out. Therefore he and other villagers decided to load the well with dust, so that the poor beast would die quicker and be released.
People poured dust on his head by buckets. But each time the donkey shook the dust off his body and piled it up beneath his feet and placed himself above that. The villagers continued burying the poor donkey alive and the donkey continued climbing up the dust pile. finally it reached the entrance of the well and exited.
life's problems are poured on our head like a pile of dust and we usually have only two options: either we can let the problems bury us alive, or we can use them as a platform to ascent.
🟢 الاغ و چاه
👈 کشاورزی الاغ پیری داشت، که یک روز اتفاقی در یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از چاه بیرون بکشد. کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و خلاص شود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند. الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، روی آن قرار می گرفت. روستایی ها همچنان به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه می داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
مشکلات زندگی مثل تَلّی از خاک روی سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: یا اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند، یا از مشکلات سکویی برای صعود بسازیم.
@nicestory1344