Репост из: @AxNegarBot
🔴سفرنامه کیش
🖌عیسی نظری
🔹مهمان بر چند نوع است ، به شهری می روی ونمی توانی هتل پیدا کنی ،اینهم خود از عجایب روزگار است ، در سرزمینی که توریست ندارد ، نتوانی هتل پیدا کنی وخانه دوست کجاست ؟
خانه را یافتی ، چند روز می مانی و سپس بای بای کم الله !
این نوع مهمان ، حبیب خدا هم باشد ، مهمان نا خوانده است اگر باب طبع میزبان باشد !
و اگر باب طبع نباشد ، آجی ،ماجی ! --دودو
بودو -- نه وریم ، باید زود شر وجودش را کم کند که هر نفس هلاکت جان است که می رود وفلاکت روح است که می آید .
مرحومه حمایل بی بی همیشه ورد دهان اش بود :
قوناق گلر قوش کیمین !
قوناق گئدر قوش کیمین !
زهلم او قوناق دان گئدر
ایله شه بایقوش کیمین !
اما دسته ما ، السابقون بود ، اولئک المقربون بودیم !
🔹آقای کاظم کاظم زاده ، سابق از این بابا !و همسرشان خانم سیما سربخش ، همواره گفته ام :
از سایه سر پدر مرحوم شان ، همواره شهر خوی برای ما ، یک هتل پنج ستاره بود ، که دم به دم ، در می زدیم و بدون اذن ، ورود می کردیم !
خدای اش بیامرزد و اجر ، حاتم طائی بودن در این دنیای فانی را ، در آن دنیای باقی بدهد .و من بودم که مرا می شناسید ، چندین نام داشته و حتی دارم !
عیسی مسیح شهر اورمیه ، حاکم ، خاطرات و خطرات وهمسرم مهین ثریای منیر و دخترم آیناز نظری !
ما مهمانان بودیم و میزبان آقای علی کاظم زاده برادر کوچک کاظم و همسر شان خانم طاهره سید اسماعیلی، 🔹روزگاری ما یعنی من و
کاظم خان قاضی بودیم ، علی هم اول پاسدار در ثانی قاضی بود ، کمی تند و تیز تر ، ما او را و او ما را نمی پسندید !
عادل خان هم منتقد همیشه ما و روزگار سپری شده و همسر شان ، آرامش بخش هر
جمعی و دخترانی که یکی وکیل دعاوی و دیگری شغلی دیگر دارند .
مقصد دیار قدس هم پای جلودار
ما درست و حسابی مهمان با خوانده بودیم
یعنی در واتساب کپی بلیط های خود را
دیدیم که دعوت کیش هستیم !
رقم ذیل صورتحساب بلیط های ایر تور را که دیدم ، تازه به ارزش خودم پی بردم !
🔹روزی روز گاری من از اورمیه سوار ایران ایر شدم و اورمیه -- تهران-- لندن -- آمستردام --لندن -- تهران -- اورمیه ، رفت و برگشت سی و دو هزارتومان پول بلیط من شد ، چه
عظمتی یافته ام الان تنها پول بلیط رفت
تبریز -- کیش ، یکسره سر به میلیونها تومان می زند ! زنده باد ایران ایر ! و
بگذریم !
🔹بعد از ظهر روز سه شنبه به کیش رسیدیم ،و یکسر به خانه میزبان فرود آمدیم !
قبل از این که علی کاظم زاده ، خانه ای در کیش خریداری کند ، میزبان همیشگی ما جناب علیارزاد و همسرشان زری خانم بودند ،
این بار بازهم به دفعات از ما میزبانی نمودند !
من یک تئوری داشتم و دارم ، می خواستم ببینم ، می شود که تئوری عملی شود ، این را به دفعات نوشته بودم که آقایان از تاثیر گذاری دست بر دارید ، عقاید هر کس به قول
ظریفی مسواک خاص هر کس است ، سعینکنید که آن را در دهان دیگری فرو کنید !
سعی نکنید ، سنی را شیعه و یا شیعه را سنی
کنید ! سعی کنید ، شیعه و سنی در یک اتاق (بخوانید مملکت ) زندگی بکنید !
کمونیست ها سعی نکنند که مرا کمونیست سازند و نباید سعی کنم که کمونیستی را به مسلمان تبدیل کنم !
باید ما بتوانیم باهم زندگی کنیم ، بدون اینکه سعی در تفاوت زدائی کنیم ، چون غیر از نفرت و کین کاری نمی کنیم !
باید سعی کنیم آنچنان باهم یکدل و جان زندگی کنیم که به همدیگر رای بدهیم ، باهم یک گروه تشکیل بدهیم !
اجتماع ما در آن کیش خوشگوار ، آنچنان بود که مثال زدنی است !
ما باهم زندگی کردیم و چقدر خوش گذشت ،
از نماز خوان شب تا نماز به قضا مانده ، از هوادار حکومت اسلامی تا منتقد و حتی تا مخالف ،
🔹ما بدون ایدئولوژی سازی افکار و عقاید مان از طرح و بیان آنها، از خاطرات هم ، از زمان هائی گفتیم از دیگران از تفاوت هایمان و چقدر لذت بردیم!
کیش خوشگوار هم کمک مان می کرد ، ما
با حجاب و بی حجابمان در ردیف هم طراز هم راه می سپردند و از راه لذت می بردند ،
کیش خوشگوار هم همکاری و همراهی می کرد !
ما بندگان خدا بودیم و کد خدای ده ، جز
خوش آمدید ، حرفی نزد ، تذکر نداد ، مزاحم نشد ، نیش نزد ، ریشخند نزد ، خدای من !
تمام تئوری عدم خشونت ، تحمل یکدیگر ،
چقدر آسان به دست می آید ، اگر عقلی در انسان مانده باشد !
خدای من ! زندگی چقدر زیباست ، اگر دولتیان و حکومتیان ، عقلی نرمال و معمولی داشته باشند !
اگر هموطن عقلی داشته باشد ، همزیستی و همراهی چقدر پر شور و زیباست !
( این سفرنامه ادامه دارد )
@navidazerbaijan
🖌عیسی نظری
🔹مهمان بر چند نوع است ، به شهری می روی ونمی توانی هتل پیدا کنی ،اینهم خود از عجایب روزگار است ، در سرزمینی که توریست ندارد ، نتوانی هتل پیدا کنی وخانه دوست کجاست ؟
خانه را یافتی ، چند روز می مانی و سپس بای بای کم الله !
این نوع مهمان ، حبیب خدا هم باشد ، مهمان نا خوانده است اگر باب طبع میزبان باشد !
و اگر باب طبع نباشد ، آجی ،ماجی ! --دودو
بودو -- نه وریم ، باید زود شر وجودش را کم کند که هر نفس هلاکت جان است که می رود وفلاکت روح است که می آید .
مرحومه حمایل بی بی همیشه ورد دهان اش بود :
قوناق گلر قوش کیمین !
قوناق گئدر قوش کیمین !
زهلم او قوناق دان گئدر
ایله شه بایقوش کیمین !
اما دسته ما ، السابقون بود ، اولئک المقربون بودیم !
🔹آقای کاظم کاظم زاده ، سابق از این بابا !و همسرشان خانم سیما سربخش ، همواره گفته ام :
از سایه سر پدر مرحوم شان ، همواره شهر خوی برای ما ، یک هتل پنج ستاره بود ، که دم به دم ، در می زدیم و بدون اذن ، ورود می کردیم !
خدای اش بیامرزد و اجر ، حاتم طائی بودن در این دنیای فانی را ، در آن دنیای باقی بدهد .و من بودم که مرا می شناسید ، چندین نام داشته و حتی دارم !
عیسی مسیح شهر اورمیه ، حاکم ، خاطرات و خطرات وهمسرم مهین ثریای منیر و دخترم آیناز نظری !
ما مهمانان بودیم و میزبان آقای علی کاظم زاده برادر کوچک کاظم و همسر شان خانم طاهره سید اسماعیلی، 🔹روزگاری ما یعنی من و
کاظم خان قاضی بودیم ، علی هم اول پاسدار در ثانی قاضی بود ، کمی تند و تیز تر ، ما او را و او ما را نمی پسندید !
عادل خان هم منتقد همیشه ما و روزگار سپری شده و همسر شان ، آرامش بخش هر
جمعی و دخترانی که یکی وکیل دعاوی و دیگری شغلی دیگر دارند .
مقصد دیار قدس هم پای جلودار
ما درست و حسابی مهمان با خوانده بودیم
یعنی در واتساب کپی بلیط های خود را
دیدیم که دعوت کیش هستیم !
رقم ذیل صورتحساب بلیط های ایر تور را که دیدم ، تازه به ارزش خودم پی بردم !
🔹روزی روز گاری من از اورمیه سوار ایران ایر شدم و اورمیه -- تهران-- لندن -- آمستردام --لندن -- تهران -- اورمیه ، رفت و برگشت سی و دو هزارتومان پول بلیط من شد ، چه
عظمتی یافته ام الان تنها پول بلیط رفت
تبریز -- کیش ، یکسره سر به میلیونها تومان می زند ! زنده باد ایران ایر ! و
بگذریم !
🔹بعد از ظهر روز سه شنبه به کیش رسیدیم ،و یکسر به خانه میزبان فرود آمدیم !
قبل از این که علی کاظم زاده ، خانه ای در کیش خریداری کند ، میزبان همیشگی ما جناب علیارزاد و همسرشان زری خانم بودند ،
این بار بازهم به دفعات از ما میزبانی نمودند !
من یک تئوری داشتم و دارم ، می خواستم ببینم ، می شود که تئوری عملی شود ، این را به دفعات نوشته بودم که آقایان از تاثیر گذاری دست بر دارید ، عقاید هر کس به قول
ظریفی مسواک خاص هر کس است ، سعینکنید که آن را در دهان دیگری فرو کنید !
سعی نکنید ، سنی را شیعه و یا شیعه را سنی
کنید ! سعی کنید ، شیعه و سنی در یک اتاق (بخوانید مملکت ) زندگی بکنید !
کمونیست ها سعی نکنند که مرا کمونیست سازند و نباید سعی کنم که کمونیستی را به مسلمان تبدیل کنم !
باید ما بتوانیم باهم زندگی کنیم ، بدون اینکه سعی در تفاوت زدائی کنیم ، چون غیر از نفرت و کین کاری نمی کنیم !
باید سعی کنیم آنچنان باهم یکدل و جان زندگی کنیم که به همدیگر رای بدهیم ، باهم یک گروه تشکیل بدهیم !
اجتماع ما در آن کیش خوشگوار ، آنچنان بود که مثال زدنی است !
ما باهم زندگی کردیم و چقدر خوش گذشت ،
از نماز خوان شب تا نماز به قضا مانده ، از هوادار حکومت اسلامی تا منتقد و حتی تا مخالف ،
🔹ما بدون ایدئولوژی سازی افکار و عقاید مان از طرح و بیان آنها، از خاطرات هم ، از زمان هائی گفتیم از دیگران از تفاوت هایمان و چقدر لذت بردیم!
کیش خوشگوار هم کمک مان می کرد ، ما
با حجاب و بی حجابمان در ردیف هم طراز هم راه می سپردند و از راه لذت می بردند ،
کیش خوشگوار هم همکاری و همراهی می کرد !
ما بندگان خدا بودیم و کد خدای ده ، جز
خوش آمدید ، حرفی نزد ، تذکر نداد ، مزاحم نشد ، نیش نزد ، ریشخند نزد ، خدای من !
تمام تئوری عدم خشونت ، تحمل یکدیگر ،
چقدر آسان به دست می آید ، اگر عقلی در انسان مانده باشد !
خدای من ! زندگی چقدر زیباست ، اگر دولتیان و حکومتیان ، عقلی نرمال و معمولی داشته باشند !
اگر هموطن عقلی داشته باشد ، همزیستی و همراهی چقدر پر شور و زیباست !
( این سفرنامه ادامه دارد )
@navidazerbaijan