-//nagrina🎼💊

Join🙏🏻🌹

🍁🍁🍁

#داستانک_طنز

پسر در پارك عاشق دختر شد ... رفت و كنارش رو نيمكت نشست..

به دختر گفت؛
عاشقتم...
دخترگفت؛خونه داري؟
پسر گفت؛نه.
دختر گفت؛پول داري؟
پسر گفت؛نه
دختر گفت؛شغل داري؟
پسر گفت؛نه
دختر گفت ؛بزن به چاك!!
...
پسر گفت؛ وقتي يه ويلاي بزرگ تو ولنجك دارم خونه ميخام چكار!!؟
وقتي راننده شخصي دارم ماشين ميخوام چكار!!؟
وقتي يه كارخونه دارم پول ميخام چكار؟؟
وقتي صاحب يه شركت بزرگم شغل ميخام چكار؟!!
دختر گفت؛عاشقتم
پسر گفت؛ بزن به چاك

🍁🍁🍁

فعالیت مردم کشورهای مختلف پس از بازنشستگی:

1) المان :اموزش دوره های نوین رانندگی وسپس خرید اخرین مدل مرسدس بنز وسفر به تمامی اروپا به همراه خانواده
2) روسیه: اموزش فضانوردی و سفر به فضا و تفریح ونشاط به همراه خانواده
3) امریکا: اموزش خوانندگی و رقاصی و سپس شرکت در کلیه کنسرت ها و جشن ها به همراه خانواده
4) کانادا: اموزش شنا و سپس تفریح و نشاط به همراه خانواده در کلیه سواحل کانادا و اروپا
5) چین: اموزش دوره های رزمی و سپس ورزش و نشاط به همراه خانواده
6) انگلیس: اموزش دوره های تیراندازی و شکار و سپس تفریح و شکار در جنگلها به همراه خانواده
7) ژاپن: اموزش خلبانی و سپس خرید هواپیمای شخصی و تفریح و نشاط بر فراز اسمان به همراه خانواده

8) ایران: خرید یک پراید قسطی با چهار ضامن معتبر و کار در یک تاکسی تلفنی به صورت تمام وقت و رو اوردن به دخانیات بخاطر مشکلات مالی و ندادن اقساط پراید و سپس سکته قلبی و مغزی با هم و رفتن به بیمارستان به همراه خانواده ...!؟

🍁🍁🍁

‍#داستانک_اموزنده

#احمد_شاملو
#کتاب_کوچه

مردی خری را دید که در گل گیر کرده و صاحب خر از بیرون كشیدنش خسته شده بود برای كمک كردن دُم خر را گرفت و زور زد اما دُم خر از جا كنده شد ، فریاد صاحب خر برخاست كه باید تاوان بدهی ، مرد برای فرار به كوچه‌ ای دوید که بن بست بود به اجبار خود را درون خانه‌ای انداخت ، زنی حامله كنار حوض نشسته بود که به خاطر آن فریاد و صدای بلند ترسید و بچه‌ سِقط شد صاحبِ آن خانه نیز با صاحب خر همراه شد ، مردِ گریزان بر روی بام خانه دوید اما راهی نیافت از بام به كوچه‌ای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت ، جوانی پدر بیمارش را در انتظار نوبت زیر سایۀ دیوار خوابانده بود که مرد چنان بر پیرمرد افتاد كه در جا مُرد ، فرزند جوان هم به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد ، مَرد به هنگام فرار در سر یک پیچ با فردی یهودی سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت کا تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد ، او نیز خون ریزان به جمع متعاقبان پیوست !!

مرد گریزان به ستوه آمده بود خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهش دهد اما ناگهان قاضی را دید که با زنی در خلوت نشسته ، پس قاضی هم از ترس رسوایی چاره را در طرفداری از آن مرد یافت ، وقتی ازحكایت او آگاه شد مدعیان را به داخل خواند نخست از یهودی پرسید چه شده ، یهودی گفت این مسلمان یک چشمم را نابینا كرده قصاص طلب میكنم ، قاضی گفت دیۀ مسلمان برای یهودی نصف است پس باید چشم دیگرت را نیز نابینا شود تا بتوان از او یک چشم گرفت وقتی یهودی سود خود را در انصراف از شكایتش دید به‌پنجاه دینار جریمه به جرم گرفتن وقت دادگاه محكوم شد ، جوان پدرمرده گفت این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد هلاكش كرد به طلب قصاص آمدم ، قاضی گفت پدرت بیمار بوده ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است حكم این است كه پدر او را زیر آن دیوار بخوابانیم که تو بر پدرش فرودآیی طوری كه جانش را بگیری اما جوان صلاح دید که گذشت کند و به سی دینار جریمه بخاطر شكایت بی‌مورد محكوم شد ، چون نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود گفت قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد حال میتوان زنت را به حلال در عقد این مرد درآورد تا كودک از دست رفته را جبران كند ، مرد خشمگین شد و داشت با قاضی جدال میكرد كه صاحب خر برخاست و رفت !!

قاضی گفت اكنون نوبت تو رسیده کجا میروی صاحب خر گفت من شكایتی ندارم شاهد هم دارم که خر من از همان کره‌گی دُم نداشت

😂😂

‍ ‍ 🍁🍁🍁


#شکنجه_خاموش

درجنگ ویتنام و آمریکا 1000 اسیر ویتنامی در اردوگاهی زندانی بودند که از استاندارد بین‌المللی برخوردار بود ، آب و غذا به وفور یافت میشد و هیچ شکنجه‌ای در آنجا استفاده نمیشد اما بیشترین آمار مرگ زندانیان از این اردوگاه گزارش میشد و عجیب‌تر اینکه زندانیان به مرگ طبیعی می‌مردند یعنی آنها شب می‌خوابیدند و صبح بیدار نمی‌شدند . دلیل این رویداد سال‌ها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد : در این اردوگاه فقط نامه هایی که حاوی خبرهای ناگوار بودند به زندانیان می‌رساندند و هر کسی که جاسوسی سایر زندانی‌ها را میکرد سیگار جایزه میگرفت اما کسی که درموردش جاسوسی شده بود تنبیه نمی‌شد و در این شرایط تقریبا همه به‌جاسوسی برای جایزه عادت کرده بودند

سربازان را دو چیز به نقطۀ مرگ میرساند اول دریافت خبرهای فقط منفی که باعث از دست رفتن امید در میان آنها شده بود و دوم جاسوسی عزت نفس آنها را تخریب میکرد و در خلوتشان خود را انسانی پست تصور می‌کردند ، به این سبک شکنجه که اولین بار در جنگ ویتنام توسط آمریکا استفاده شد شکنجۀ خاموش میگویند !!



#پی_نوشت

این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوش هم می‌رسانیم از گرانی و برجام گرفته تا نبودن کار و غیره ، جملاتی شبیه به اینکه همۀ ایرانی‌ها تنبلند ، همۀ ایرانی‌ها دزدند ، همۀ ایرانی‌ها از زیر کار درمی‌روند هم زیاد می‌شنویم و توی فضای مجازی هم خودمان به فرهنگمان توهین میکنیم و میخندیم یا برای شریعتی جک میسازیم و از همه بدتر مثل آب خوردن پنبۀ دیگران را به خاطر منافع خودمان میزنیم و همه در حال نقشه کشیدن برای بقیه هستیم ، بیاییم از شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به هم امید دهیم و اندکی بیشتر به دیگران #احترام بگذاریم و در هر شرایطی که هستیم سعی کنیم که شادتر زندگی کنیم !!

‍ ‍🍁🍁🍁



#اختلاف_طبقاتی_در_فیزیک

سوال ❓❓

اگر مدیری دولتی با وزن 75 kg را از طبقۀ 16 یک ساختمان از حال سکون رها کنیم و فاصله هرطبقه هم 5m باشد او تا زمانی که به زمین میرسد چقدر درآمد دارد ؟

حل :
هر مدیر دولتی ماهیانه 24 میلیون تومان حقوق میگیرد و او با توجه به 4 جمعه در هر ماه 26 روز را سر کار است . ( فرض میکنیم در ماه تعطیلی دیگری نداریم )

بنابراین هرمدیر روزانه
923 هزار تومان حقوق میگیرد

هر مدیر برای هر ساعت
115 هزارتومان حقوق میگیرد

هر مدیر برای هر ثانیه
32 تومان حقوق میگیرد

حال به سراغ حل سوال میرویم

16 طبقه × 5 فاصلۀ هرطبقه = 40

[ Δy= – ½ gt^2+v0t ]

با جایگذاری در فرمول فوق 4 ثانیه طول میکشد تا مدیر به زمین برسد و چون ثانیه ای 32 تومان هم حقوق میگیرد او زمانـي که به زمین میرسد 128 تومان پول دارد

سوال :
یک کارگر را باید از چه طبقه‌ای از حال سکون رها کنیم تا زمانی که به زمین می رسد به اندازۀ مدیر پول داشته باشد ؟

حل
ابتدا باید محاسبه کنیم که یک کارگر در چندثانیه 128 تومان بدست خواهد آورد

حقوق مصوب هر کارگر
812000 هزار تومان است

بنابراین هر کارگر روزانه
31 هزار تومان حقوق میگیرد

هر کارگر برای هر ساعت
3900 تومان حقوق میگیرد

یک کارگر برای هر ثانیه
1 تومان تومان حقوق میگیرد

با جایگذاری اعداد در فرمول فوق متوجه میشویم که اگر کارگر بخواهد در هنگام برخورد با زمین به همان اندازه پول داشته باشد باید از طبقۀ 16384 همان ساختمانی بیفتد که مدیر از طبقۀ 16 آن افتاده بود !!

این یعنی اختلاف طبقاتی ...