-دل، در گرو چند هنر داشتم، این شد..
ای بی سپران! من که سپر داشتم این شد
رودی که به سد خورد، ز اندوه ورم کرد
یعنی عطش سیر و سفر داشتم این شد
خاکستر گردو بُنِ پیری به چناری،
میگفت که بسیار ثمر داشتم این شد
با خاکِ سیه، جمجمهی خالی جمشید
میگفت ز افلاک خبر داشتم این شد
نی گفت که تلخ است جهان، گفتمش این نیست
نالید که من بارِ شکر داشتم این شد..
#حسین_جنتی
@MyDarkWorld