Репост из: Love
عجب حکایت تلخیست روزگارمان...!!
حاکمی در مشهد رسم بنهاد هر که از مسافران و ساکنان دزدی کند آن شخص را سوار بر الاغ به مدت یک هفته در شهر بگردانند . این گذشت تا که شخصی از دیگری حلوا بدزدید و بخورد . به جرم دزدی به محکمه اش بردند و چون محکوم شد طبق حکمِ حاکم سوار بر الاغی او را در شهر بچرخانیدند و مردم در کوچه و بازار با دیدن آن حالت بسیار هیاهو بکردند...
هنگام چرخاندن نگهبان از دزد پرسید :
بسیار سخت میگذرد؟ دزد گفت نه !
حلوا را که خوردم، الاغ را هم که سوارم مردم هم که شادی میکنند و شادند از این بهتر چه هست؟!
حکایتی است شیرین از احوال مملکت ! بیت المال را که میخورند ، بنز را هم سوارند ملت نیز خوشحال و جوک میسازند و می خندند !خداوند این شادی و آرامش را از ملت ما نگیرد...
@Razcom
حاکمی در مشهد رسم بنهاد هر که از مسافران و ساکنان دزدی کند آن شخص را سوار بر الاغ به مدت یک هفته در شهر بگردانند . این گذشت تا که شخصی از دیگری حلوا بدزدید و بخورد . به جرم دزدی به محکمه اش بردند و چون محکوم شد طبق حکمِ حاکم سوار بر الاغی او را در شهر بچرخانیدند و مردم در کوچه و بازار با دیدن آن حالت بسیار هیاهو بکردند...
هنگام چرخاندن نگهبان از دزد پرسید :
بسیار سخت میگذرد؟ دزد گفت نه !
حلوا را که خوردم، الاغ را هم که سوارم مردم هم که شادی میکنند و شادند از این بهتر چه هست؟!
حکایتی است شیرین از احوال مملکت ! بیت المال را که میخورند ، بنز را هم سوارند ملت نیز خوشحال و جوک میسازند و می خندند !خداوند این شادی و آرامش را از ملت ما نگیرد...
@Razcom