The Wrath of Achilles, by François-Léon Benouville (1847; Musée Fabre)
با من از خشم آخیلئوس بگو...ایلیاد - هومر
مترجم: سعید نفیسی
خشم آشیل نقطه اوج داستانیه که هومر در ایلیاد نقل میکنه، بعد از کشته شدن پاتروکلس دوست عزیز آشیل به دست هکتور پهلوان تروآیی آشیل دچار خشمی بیانتها میشه، شهره است که آشیل خشمگین مهارناپذیر بوده و هیچ مردی توانایی مقابله باهاش رو نداشته، اما پیشگوییها اینطور بوده که اگر آشیل هکتور رو بکشه خودش هم کشته خواهد شد، و خود آشیل هم کشته خواهد شد.
خشم آشیل گویی نوعی از خشم گرفتن بیانتهای آدمیزاد بر علیه سرنوشتیه که تغییرش از دستاناش خارجه، خشم آشیل هم نوعی شورش علیه سرنوشته، و هم نوعی از پذیرش اون.
آشیل به سراغ هکتور میره و با در کارزار بر هکتور پیروز میشه و پهلوان بزرگ رو میکشه، اما بعد از مرگ هکتور میبینه که پریام پدر هکتور و شاه تروآ در حال اشک ریختنه، آشیل این لحظه به یاد سرنوشت خودش میافته که طبق پیشگوییها اگر هکتور رو میکشت کشته خواهد شد و پلئوس پدرش هم قراره مثل پریاموس اشک بریزه، اینجا آشیل متوجه تبعاتاش خشماش میشه و اشک میریزه.