هشت درسی که میشه از انیمیشن inside out گرفت.
درس اول؛ گریزی از هیجانات نیست.
از غم و خشم و ترست هرچی بیشتر فرار کنی، بدهیت بیشتر میشه و بهای سنگینتری باید بپردازی.
درس دوم؛ عیبی نداره که گاهی وقتها حالت خوش نیست.
+ غم واکنش طبیعی روان به از دست دادنهاست، ترس واکنش طبیعی روان به تهدیدهاست، خشم احساس درونی و طبیعی در برابر ناکامیهاست و خشم مساوی با پرخاشگری نیست
درس سوم؛ تنها اصل ثابت تو این دنیا، تغییره.
+ هیجانات تغییر میکنن و قرار نیست همیشه فرمون دست هیجانات منفی باشه و تا ابد غمگین، خشمگین یا ترسیده باشی.
درس چهارم؛ بلندتر حرف بزن.
+ حرف زدن از شدت هیجانها کم میکنه. اگر روان امن و بدون قضاوتگری نیست که پای صحبتهات بشینه، با قلم و کاغذ خودت برون ریزی رو تجربه کن. رایلی زمانی آروم گرفت که شروع کرد به حرف زدن.
درس پنجم؛ احساساتت رو ببین و تصدیق کن.
+ آره من عصبانیم. آره من غمگینم. آره من ترسیدم. آره خجالت کشیدم. آره من آدمم و احساس دارم.
درس ششم؛ هیجانات بخش مهمی از چیزی که هستیم رو تشکیل میدن و جذابیت زندگی به لمس همه هیجاناتش گره خورده.
+ درست مثل خنده بعد از گریه، بغل بعد از آشتی و آغوش بعد از ترس...
درس هفتم؛ شبکه حمایتی خودتون رو درست کنید.
درست همونطور که به یه گروه دوستهای اهل پیشرفت نیاز داریم، یه گروه از دوستهای حال خوب کن هم لازمه زندگیه.
آدمهایی که حال خوبی بهشون میدی و حال خوبی ازشون میگیری.
و ۸؛ با هیجاناتت مهربون باش، فکر کن بچههاتن.
+ اگه یه روز بچهت بهت بگه ترسیده، بهش میگی غلط کردی!، ترسو!، یا در آغوشش میگیری!
+ اگه بگه از این که حق من رو ضایع کردن عصبیم!، میگی؛ بیخود کردی که عصبانی هستی!، یا میگی حق داری که عصبانی باشی، منم جای تو بودم عصبانی میشدم!
خلاصه که یکی از رفقا حرف قشنگی میزد. میگفت؛
بیشتر مشکلات من از زمانی به وجود اومد که احساساتم رو نپذیرفتم و به درستی ابراز نکردم؛ به جای اشک ریختن، خشمگین شدم، به جای خشمگین شدن، سکوت کردم و زمانی که باید احساس ضعیف بودن رو میپذیرفتم، مغرور شدم.
دکتر امید امانی
@merigaj