روزی پیرزن با ایمانه فقیری در رادیو صحبت میکرد
مجری رادیو ازش خواست تا پیرزن از خداوند چیزی طلب کند
پیرزن گفت :
از خدا میخواهم برای فرزندانم غذا ها و میوه های بسیاری تهیه کند ، من فقیر هستم و در خرید کردن ناتوانم
مردی بی ایمانی که داشت صدای پیرزن را با ایمان را میشنوید
به دوستان خود گفت بیاید خانه این پیرزن را پیدا کنیم و تمام چیز هایی که میخواست رو براش ببریم و بگوییم این ها از طرف شیطان برای شما فرستاده شده ، و کمی اورا دست بیاندازیم و بخندیم
مرد و دوستان بی ایمانش منزل آن پیرزن را پیدا کردند و تمام نیازهای پیرزن و حتی بیش از نیازش براش تهیه کردند
و به در منزل آن بردند
پیرزن با دیدن آن اقلام بسیار خوشحال شد و اشک شوق در چشمانش جاری شد
مرد بی ایمان به پیرزن گفت :
آیا میدانید کی این اقلام را برای شما فراهم کرده ؟؟!
پیرزن در جواب گفت :
مهم نیست , اگر خداوند اراده کند حتی شیطان هم از امر خداوند فرمان میبرد ☺️
@meditation_ajna
مجری رادیو ازش خواست تا پیرزن از خداوند چیزی طلب کند
پیرزن گفت :
از خدا میخواهم برای فرزندانم غذا ها و میوه های بسیاری تهیه کند ، من فقیر هستم و در خرید کردن ناتوانم
مردی بی ایمانی که داشت صدای پیرزن را با ایمان را میشنوید
به دوستان خود گفت بیاید خانه این پیرزن را پیدا کنیم و تمام چیز هایی که میخواست رو براش ببریم و بگوییم این ها از طرف شیطان برای شما فرستاده شده ، و کمی اورا دست بیاندازیم و بخندیم
مرد و دوستان بی ایمانش منزل آن پیرزن را پیدا کردند و تمام نیازهای پیرزن و حتی بیش از نیازش براش تهیه کردند
و به در منزل آن بردند
پیرزن با دیدن آن اقلام بسیار خوشحال شد و اشک شوق در چشمانش جاری شد
مرد بی ایمان به پیرزن گفت :
آیا میدانید کی این اقلام را برای شما فراهم کرده ؟؟!
پیرزن در جواب گفت :
مهم نیست , اگر خداوند اراده کند حتی شیطان هم از امر خداوند فرمان میبرد ☺️
@meditation_ajna