(ادامه👆🏻)
چپ یک عشق است؛ یک کینه است؛ یک ایدئولوژی است؛ یک دین است. چقدر محتمل است بتوان به کمک استدلال کسی را از عشق، کینه یا دین و ایمان جدا کرد؟ به این مثال توجه کنید: عموم دینداران معتقدند خداوند رزاق است و روزیرسان. فرض کنید کسی بگوید: «ولی بسیاری از انسانها، حتی مؤمنان، از گرسنگی تلف شدهاند». با وجود چنین دیتای مسلم و نقضکنندهای، آیا ممکن است فرد مؤمن اعتراف کند که در ایدهٔ او خللی وجود دارد؟ هرگز.
او بلافاصله خواهد گفت: «شاید گناهکار بودهاند و این جزای آنان بوده، یا شاید مصلحتی در این کار بوده که ما قدرت درک آن را نداریم»؛ باهوشترینشان شاید بگوید: «اصلاً معنای رزاقیت الهی پیچیدهتر از کارسازی نانی برای گرسنهای است». مهم نیست به چه چیزی متوسل میشوند، هرچه باشد چیزی است که کانتراِگزامپل شما را از بیخ و بن بیخاصیت میکند. بحث و جدل علمی و تجربی با کسانی، که بر اساس ایمان کمونیستی هم، یکبار برای همیشه تصمیم خود را گرفتهاند، کاری روحفرسا است.
در پی گفتن این نیستم که هرکس چنین پیشنهادی را پذیرفت، حتماً کاری اشتباه کرده است. این به میزان خونسردی و اهل بازی بودن افراد هم بستگی دارد. این هم البته هست که با توجه با ماهیت معرکهگیرانهٔ سخنپراکنیهای اهل چپ، چون بعضاً مشتریگیر هستند، از نوادری از عقلا و نجبا هم بعید نیست پیش خود بگویند: «چرا بر دوش این جماعت سوار نشویم و سخن خود را از این طریق هم به بعضی گوشها نرسانیم!» تقریباً همان کاری که خود اینها با مذهبیها در پنجاهوهفت کردند.
در این میان، رفتار رسانه و اهالی آن در این زمینه قابل فهم است. اصحاب رسانه، مثل تقریباً هر کس دیگری، در پی مقاصد و منافع خود (مشتری بیشتر، شهرت افروزونتر و احتمالاً درآمد) هستند. گفتن ندارد که در پی مقاصد و منافع خود بودن، مادامی که اصول عام اخلاق را نقض نکند، کمترین اشکالی ندارد و کاری است که عموم ما انجام میدهیم. هر چند بر سر اینکه چه چیزهایی را میتوان اصول عام اخلاقی یا مصداقی از آن شمرد، ممکن است اختلاف نظر باشد. از جمله اینکه رسانهای به این موضوع بیاعتنا باشد که برنامههایش ممکن است در واقع نوعی معرکهگیری با ظاهر فرهیختهٔ گفتوشنود باشد که در عمل، بعضی موجودات بیمارِ زیانبار را نفسِ مصنوعی میدهد.
@mardihamorteza
چپ یک عشق است؛ یک کینه است؛ یک ایدئولوژی است؛ یک دین است. چقدر محتمل است بتوان به کمک استدلال کسی را از عشق، کینه یا دین و ایمان جدا کرد؟ به این مثال توجه کنید: عموم دینداران معتقدند خداوند رزاق است و روزیرسان. فرض کنید کسی بگوید: «ولی بسیاری از انسانها، حتی مؤمنان، از گرسنگی تلف شدهاند». با وجود چنین دیتای مسلم و نقضکنندهای، آیا ممکن است فرد مؤمن اعتراف کند که در ایدهٔ او خللی وجود دارد؟ هرگز.
او بلافاصله خواهد گفت: «شاید گناهکار بودهاند و این جزای آنان بوده، یا شاید مصلحتی در این کار بوده که ما قدرت درک آن را نداریم»؛ باهوشترینشان شاید بگوید: «اصلاً معنای رزاقیت الهی پیچیدهتر از کارسازی نانی برای گرسنهای است». مهم نیست به چه چیزی متوسل میشوند، هرچه باشد چیزی است که کانتراِگزامپل شما را از بیخ و بن بیخاصیت میکند. بحث و جدل علمی و تجربی با کسانی، که بر اساس ایمان کمونیستی هم، یکبار برای همیشه تصمیم خود را گرفتهاند، کاری روحفرسا است.
در پی گفتن این نیستم که هرکس چنین پیشنهادی را پذیرفت، حتماً کاری اشتباه کرده است. این به میزان خونسردی و اهل بازی بودن افراد هم بستگی دارد. این هم البته هست که با توجه با ماهیت معرکهگیرانهٔ سخنپراکنیهای اهل چپ، چون بعضاً مشتریگیر هستند، از نوادری از عقلا و نجبا هم بعید نیست پیش خود بگویند: «چرا بر دوش این جماعت سوار نشویم و سخن خود را از این طریق هم به بعضی گوشها نرسانیم!» تقریباً همان کاری که خود اینها با مذهبیها در پنجاهوهفت کردند.
در این میان، رفتار رسانه و اهالی آن در این زمینه قابل فهم است. اصحاب رسانه، مثل تقریباً هر کس دیگری، در پی مقاصد و منافع خود (مشتری بیشتر، شهرت افروزونتر و احتمالاً درآمد) هستند. گفتن ندارد که در پی مقاصد و منافع خود بودن، مادامی که اصول عام اخلاق را نقض نکند، کمترین اشکالی ندارد و کاری است که عموم ما انجام میدهیم. هر چند بر سر اینکه چه چیزهایی را میتوان اصول عام اخلاقی یا مصداقی از آن شمرد، ممکن است اختلاف نظر باشد. از جمله اینکه رسانهای به این موضوع بیاعتنا باشد که برنامههایش ممکن است در واقع نوعی معرکهگیری با ظاهر فرهیختهٔ گفتوشنود باشد که در عمل، بعضی موجودات بیمارِ زیانبار را نفسِ مصنوعی میدهد.
@mardihamorteza