LilyPad


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Блоги


برگی کوچک، بر آب برکه‌ای دور دست، که دوست داشت جهان‌گرد نویسنده و نقاش شود. اما طبیب شد؛ تا مرهمی باشد بر زخم‌های کوچک قورباغه‌ها.
هرچیزی که از من انتظار دارید؛ من اون نیستم!
@Medusozoa

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Блоги
Статистика
Фильтр публикаций




تا حالا چقدر مراقب خودت بودی؟
چقدر به خودت اهمیت دادی؟
آیا انتظار داری کاری که خودت برای خودت نکردی رو بقیه برات انجام بدن؟
خب عزیزم غیر ممکنه، مادامی که خودت حواست به خودت نباشه هیچکس دیگه هم این‌کار رو انجام نمی‌ده.
احترام خودت رو نگه‌دار و مراقب خودت باش اون‌وقت می‌بینی که نه جهان جای بدیه و نه بقیه آدم‌ها واقعا می‌تونن بهت آسیب برسونن.
شاید کلیشه‌ای باشه اما باید بگم تنها کسی که می‌تونه نجاتت بده فقط خودتی.
اگر حال خوبی نداری و روزای خوبی نیست لطفا بیشتر مراقب خودت باش.
تا حالا هیچ‌وقت کسی بهت یاد نداده که چجوری مراقب خودت باشی؟
خب یادش بگیر عزیزکم تو لیاقتش رو داری.


Репост из: jellyfish in wonderland
از خواب بیدار میشی هوا گرگ و میشه. بوی مرگ میاد.‌ تخم مرغ نیمرو مزه مرگ میده. چایی مزه مرگ میده. میری تو خیابون بوی مرگ از آسفالت میزنه تو بینیت. از رادیوِ تاکسی تا خودِ بیمارستان صدای مرگ پخش میشه.
تو بیمارستان پر زامبی‌های زنده و آدمای مرده‌س.
زامبیا تو اتاق مورنینگ داد میزنن. زامبیا تو استیشن پرستاری داد میزنن. زامبیا روی تختاشون داد میزنن. زامبیا تو خیابون داد میزنن.
آدمای زنده‌ تو حیاط دانشگاه شعار میدن. زامبیا سرشون داد میزنن. اینقدر داد میزنن که مغزت میخواد از گوشات بزنه بیرون.
میری قبرستون بلکه یکم سکوت بشنوی. مرده‌ها خیلی خوبن. مرده‌ها ساکتن. همه آروم و منظم نشستن سر قبراشون. میری تا قبر دایی، بهت نقل تعارف میکنه. میگی ممنون دایی شکر بی‌قرارم میکنه. تا قبر باباجون همراهت میاد، آروم راه میرید و دایی برای همه مرده‌ها سر تکون میده، دایی آخه، همه رو میشناسه. همه هم دایی رو میشناسن. بابا بزرگ وایستاده و داره به جاوید نگاه میکنه یجوری که انگار تازه مسابقه‌ی دو رو ازش باخته. بابا بزرگ وقتی زامبی بود نمیتونست راه بره، الان که آدم شده همیشه با بقیه مرده‌ها مسابقه دو میذاره. برنده نمیشه‌ها ولی خیلی دوست داره بدوعه.
جاوید غمشه. میپرسی جاوید چیشده؟ به درختا نگاه میکنه. درختا سبز نیستن قرمزن، ازشون داره خون میچکه. وقتی جاوید مرد از درختا خون میچکید، آخه جاوید همش ۱۸ سالش بود که مرد. هنوز زامبی نشده بود. وقتی آدمای زنده میمیرن از درختا خون میچکه. به ازای هر‌ کلمه‌ای که‌ نگفتن یه قطره. زامبیا ولی حرف نمیزنن؛ فقط داد میزنن، واسه همین اگر بمیرن درختا خون نمیچکن. درختا قرمزِ قرمزن. همه درختا. رو زمین پر خونه. تو جوبا پر خونه. قبرا همه خیس ِخیس، قرمزِ قرمزن. جاوید خیلی غمشه. باباجون راه میره و گریه می‌کنه. اشکاش‌ که میریزن زمین و قاطی خون‌ها میشن گریه‌ش بیشتر میشه. دایی دیگه واسه کسی سر تکون نمیده. مرده‌ها دهناشونو وا میکنن که داد بزنن. صداشون در نمیاد ولی. از بیرون قبرستون صدای عروسی میاد.


Репост из: Anarchonomy
بعد از کتلت‌پزان در فرودگاه بغداد، یک ابزار روشنایی به دست آماتورها افتاد که بدون نیاز به تجربه‌ای که امثال من داریم، نخاله را از غیر تشخیص بدهند، و اسمش را گذاشتند قاسم‌چک. طرز کار این است که وقتی فردی حرفی زد که به نظر به حق نزدیک بود، یا خودش را به مردم می‌چسباند، چک می‌کنی که قبلا حرفی در تأیید قاسم گروگانگیر زده یا نه. اگر چیزی در آرشیوش بود، یعنی نخاله‌ای بیش نیست و حرف ظاهرا موجه امروزش فقط یک تغییر تاکتیک است. به جد می‌توان گفت همین ابزار ساده تا به امروز، بخش بزرگی از برنامه دستگاه پروپاگاندا در فضای نت را به باد داده. اما برای دقیق‌تر کردن این ابزار دقیق، و تشخیص مواردی که نیاز به ایکس‌ری دارد، باید ماژول ۹۸ چک هم به آن اضافه کرد. این ماژول ارتقاء، آرشیو و سابقه را چک کرده، و هرکس که در برابر کشتار نود و هشت ساکت بوده، و یا آن را سبک انگاشته، و یا بعد از آن به اعتماد به خلافت شیعه ادامه داده، تشخیص می‌دهد و جدا می‌کند.
حال با این ابزار ارتقاء یافته می‌توان اعتبار واعظ سنی‌مذهبی که «الان» خواستار رفراندوم است را سنجید. من با نتایج اسکن کاری ندارم. فقط یادآوری می‌کنم که همه آپگرید را انجام دهند.


برای من بودن ربط خاصی به فاصله نداشته.


Репост из: یادداشت‌های یک روانپزشک
چیزی کم نداشتم و با این حال هوسی شدید همیشه درونم را می‌خورد، و آن این‌که تا نمرده‌ام هر چه ممکن است بیشتر خشکی‌ها و دریاها را ببینم و لمس کنم...

(زُربای یونای، کازانتزاکیس، قاضی)
پ.ن: جوهره‌ی فلسفه‌ی اگزیستانسیال همینه.
@hafezbajoghli


Репост из: That's all folks!
ای همه‌ی کسانی که دیگر نیستید، کاش شاعر بودم و دلتنگی‌ام برای هر کدام‌تان را شعر کوچکی می‌کردم!
یک دفتر کوچک شعر پر از دلتنگی!
مثل یک دفترچه‌ی تلفن:
جلوی هر اسم جای شماره‌ی تلفن، یک شعر کوچک.


-چرا نمی‌نویسی دیگه؟
+نوشتن اگر دردی از کسی درمون می‌کرد؛ همه نویسنده‌ها دیوونه نبودن.
-از یه جایی به بعد نمیشه ننوشت، میشه؟ حالا چه درد باشه چه درمون.
+نه نمیشه، ننویسی رسوب میکنه ته روحت. سنگین میشی. بعدش مجبوری خودتو بکشی رو زمین. اینا هم که از همه انتظار دارن بدوان.
-واسه انتظار اونا زندگی میکنی مگه؟
+نه، واسه همینه که دیگه نمی‌نویسم. از کشیدن بیشتر خوشم میاد.


همکلاسی گلیه از گل‌های جهنم :(




Репост из: نومسآ
خیلی حرف دارم. خیلی خیلی زیاد. ولی کلمه هام رو اشک کردم.


از دست دادن دوست این شکلیه که میای یه چیزی که بهش گفته بودی پلنشو داری و الان بهش رسیدی بهش بگی و دوتایی ذوق کنید، که یهو متوجه میشی نمیتونی حتی یه سلام ساده بهش بکنی. اونوقت همه ذوقت که میپره هیچ، غم‌هات‌ هم گین میشن. :"


از من رَمَقی به سعی ساقی مانده‌است،

وَزْ صحبتِ خلق، بی‌وفایی مانده‌است؛

از بادهٔ دوشین قَدَحی بیش نماند.

از عمر ندانم که چه باقی مانده‌است.

#خیام


غم، کم بودن، احساس درد و فشار تو قفسه‌ی سینه، سرمای هوا، نامرتبی اتاق، میگرن، کمبود بغل، خستگی مفرط، هجوم خاطرات


اگر این دوهفته‌ی بهمن اونجوری که میخوام پیش بره قول میدم تا آخر سال غر نزنم :)


آخیش


کاشکی رحم پونزده سانت بالاتر بود، آدم وقت پریودش جای اینکه مثانه‌ش کوچیک بشه دم به دقیقه بره جیش کنه، معده‌ش کوچیک میشد :(


به یکی هم که پرسید کجاست گفتم‌ قبرستون ناراحت شد رفت، شوخی ندارم باهاتون که، لیترالی یه کاخه وسط دنیای مردگان :")




And really I could fall in love with anybody
Who don't want me =)

Показано 20 последних публикаций.