ترک کردن تو بسیار سخت تر از ترک کردن یک ماده ی مخدر بود،
تو در میان سلول به سلول بافت های تنم رسوخ کرده بودی،
افکارم را به بودنت مزیّن کرده بودی،
قلبم را با حریر عشقت پوشانده بودی و
من شده بودی....
کنار گذاشتن تو نوعی پوست انداختن نبود، کنار گذاشتن تو نوعی جان کندن بود!
تو از من رفتی،رفتی به جایی دور دست...
انقدر دور دست که هرچه دست دراز کنم جز سرابت چیزی نصیبم نشود.
تو از من رفتی تا آن شهری که از مردمشتنها نامی باقی میماند ....
تو طوفان بودی...
آمدی، بهم ریختی، آوار ها را باز هم زیر و رو کردی و رفتی،
رفتی و به پشت سر نگاهی نکردی...
چرا که اگر نگاه کرده بودی،خرابه ای غمگین را میدیدی که آرام آرام زیر بار خاطره هایش مدفون میشود.
#یاسمن_حسینی
تو در میان سلول به سلول بافت های تنم رسوخ کرده بودی،
افکارم را به بودنت مزیّن کرده بودی،
قلبم را با حریر عشقت پوشانده بودی و
من شده بودی....
کنار گذاشتن تو نوعی پوست انداختن نبود، کنار گذاشتن تو نوعی جان کندن بود!
تو از من رفتی،رفتی به جایی دور دست...
انقدر دور دست که هرچه دست دراز کنم جز سرابت چیزی نصیبم نشود.
تو از من رفتی تا آن شهری که از مردمشتنها نامی باقی میماند ....
تو طوفان بودی...
آمدی، بهم ریختی، آوار ها را باز هم زیر و رو کردی و رفتی،
رفتی و به پشت سر نگاهی نکردی...
چرا که اگر نگاه کرده بودی،خرابه ای غمگین را میدیدی که آرام آرام زیر بار خاطره هایش مدفون میشود.
#یاسمن_حسینی