✅روایتی از خودکشی وکیل پس از جنایت کشتن همسر و فرزندش در تهران
وکیل دادگستری پس از ورشکستگی دست به جنایتی هولناک زد و دیروز پس از قتل همسر و فرزندش به زندگی خودش نیز پایان داد. دختر ۱۸ ساله خانواده که از این جنایت جان سالم بهدر برده بود، درباره این حادثه گفت: پدرم وکیل بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت. ما زندگی آرامی داشتیم، اما از مدتها قبل همه چیز خراب شد. پدرم بدهی میلیاردی بالا آورد و ورشکست شد و این موضوع تأثیر بسیار بدی بر روح و روان او گذاشت. مشکلات مالی فراوان موجب شد پدرم داراییهایش را بفروشد. در این خانه (اشاره به محل حادثه که آپارتمانی در ولنجک بود) هم مستأجر بودیم.
چند روز قبل پدرم گفت که با مادرم صحبت کرده و هردو تصمیم گرفتهاند که دستهجمعی به زندگیمان پایان بدهیم. پدرم میگفت مادرم قبول کرده و برادرم هم که کوچک بود و درک درستی از زندگی نداشت. من قبول نکردم؛ اما پدرم تصمیمش را گرفته بود. او حتی قبلاز حادثه به پلیس ۱۱۰ زنگ زد و مأموران را در جریان تصمیمش قرار داد. من شنیدم که به اپراتور گفت که من و خانوادهام با رضایت کامل میخواهیم خودکشی کنیم. سپس در غذای برادرم قرص خواب ریخت که او بیهوش شد. پدرم به من گفت در اتاقت بمان. تا قبل از اینکه مأموران برسند، صدای ۲ یا ۳ تیر شنیدم و وحشت کردم. پدرم به سمت مادر و برادرم شلیک کرده بود. من فورا از خانه فرار کردم و بعد از آن بود که پدرم به زندگی خودش هم پایان داد.
وکیل دادگستری پس از ورشکستگی دست به جنایتی هولناک زد و دیروز پس از قتل همسر و فرزندش به زندگی خودش نیز پایان داد. دختر ۱۸ ساله خانواده که از این جنایت جان سالم بهدر برده بود، درباره این حادثه گفت: پدرم وکیل بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت. ما زندگی آرامی داشتیم، اما از مدتها قبل همه چیز خراب شد. پدرم بدهی میلیاردی بالا آورد و ورشکست شد و این موضوع تأثیر بسیار بدی بر روح و روان او گذاشت. مشکلات مالی فراوان موجب شد پدرم داراییهایش را بفروشد. در این خانه (اشاره به محل حادثه که آپارتمانی در ولنجک بود) هم مستأجر بودیم.
چند روز قبل پدرم گفت که با مادرم صحبت کرده و هردو تصمیم گرفتهاند که دستهجمعی به زندگیمان پایان بدهیم. پدرم میگفت مادرم قبول کرده و برادرم هم که کوچک بود و درک درستی از زندگی نداشت. من قبول نکردم؛ اما پدرم تصمیمش را گرفته بود. او حتی قبلاز حادثه به پلیس ۱۱۰ زنگ زد و مأموران را در جریان تصمیمش قرار داد. من شنیدم که به اپراتور گفت که من و خانوادهام با رضایت کامل میخواهیم خودکشی کنیم. سپس در غذای برادرم قرص خواب ریخت که او بیهوش شد. پدرم به من گفت در اتاقت بمان. تا قبل از اینکه مأموران برسند، صدای ۲ یا ۳ تیر شنیدم و وحشت کردم. پدرم به سمت مادر و برادرم شلیک کرده بود. من فورا از خانه فرار کردم و بعد از آن بود که پدرم به زندگی خودش هم پایان داد.