کژ نگریستن


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Telegram


این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید
https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ
ادمین
@rezamajidi1355555

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Telegram
Статистика
Фильтр публикаций


آن گونه هایی که زنده می مانند، نه قوی ترین ها هستند و نه باهوش ترین ها، بلکه آنهایی هستند که در برابر تغییرات بیشترین سازگاری را دارند.

👤 #چارلز_داروین




@Kajhnegaristan


Репост из: کانال همبستگی
آرامش‌بخش‌ترین موسیقی‌های بی‌کلام در
💥
@RadioRelax

‌‌‌فن‌ بیان، آداب‌‌‌معاشرت و کاریزما TED
💥
@BUSINESSTRICK

انگلیسی (تصویر+ تلفظ)
💥
@English1388

معرفی ربات‌های تلگرام
💥
@ROBOT_TELE

برنامه‌ها - سایت‌ها - ربات‌ها همه رایگان
💥
@APPZ_KAMYAB

انگلیسی سه ماهه فووول شووو
💥
@EverydayEnglishTalk

« نگاهی " سبز " به  زندگی »
💥
@majallezendegii

به وقت کتاب
💥
@DeyrBook

گلچین کتاب‌های صوتیPDF
💥
@ketabegoia

حقوق برای همه
💥
@jenab_vakill

آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
💥
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE

بيشتر بدانيم بهتر زندگى كنيم
💥
@matlabravanshenasi

جملاتی که شما رو میخکوب می‌کنه !
💥
@its_anak

تربیت فرزندان با مهارت‌های زندگی زناشویی
💥
@moraghbat

انگلیسی را اصولی و آسون یادبگیر
💥
@novinenglish_new

درس‌هایِ نویسندگی
💥
@ErnestMillerHemingway

آموزش مکالمه محور ترکی استانبولی
💥
@turkce_ogretmenimiz

کتابخانه انجمن نویسندگان ایران
💥
@anjomanenevisandegan_ir

روان درمانی، طرحواره، یونگ‌شناسی
💥
@hamsafarbamah

آموزش انگلیسی۴ مهارت در آیلتس۱ساله
💥
@dr_eftekhari_english

آموزش یوگا، مدیتیشن، پاکسازی چاکراها
💥
@yogaamag

انگلیسی آسان و سریع
💥
@Englishwithmima

سفر به دنیای خیال و رویا
💥
@mehrandousti

نظریه‌های جامعه‌شناسی
💥
@sociologyat1glance

تمرکز روی خودم!!!
💥
@shine41

پاسخ بسوالات حقوقی شما در کانال حقوقی ما
💥
@mehdihemmati59

‌‌《اشعار ناب و ماندگار》
💥
@delaviztarin_sher_jahan

متن دلنشین
💥
@aram380

آشپزی آسان با تلگرام
💥
@telefoodgram

یادگیری لغات با اخبار انگلیسی
💥
@english_ielts_garden

رازهای درون
💥
@razhaye_darun

ترکی ‌استانبولی متفاوت و آسان
💥
@Turkish_Nazli

کتاب 𝐏𝐃𝐅 رایگان
💥
@PARSHANGBOOK_PDF

"رادیو نبض"، صدای تپش قلب فیلم و کتاب
💥
@Radioo_Nabz

موسیقی بی‌کلام آتن تا سمرقند
💥
@LoveSilentMelodies

لایف استایلتو تغییر بده
💥
@MaryamTeam

شعر و ادب معاصر
💥
@sheradabemoaser

بک‌گراند کارتونی | تِم فانتزی مود
💥
@ThemeMood

آرامش + دلخوشی‌های کوچک + نوستالژی
💥
@RangiRangitel

ادبیات و هنر
💥
@selmuly

دانلود یکجا فایل فشرده رمان‌های صوتی
💥
@colberoman

مهاجرت تحصیلی تمام مقاطع و کشورها
💥
@apply_undergraduated

حافظ - خیام // صوتی //
💥
@GHAZALAK1

《کمیاب/ نایاب/ممنوعه》
💥
@KETAB_MAMNUE

((( سرزمین  پیانو )))
💥
@pianolandhk50

// داستان‌های کوتاه //
💥
@FICTION_12

زبان‌شناسی
💥
@linguiran

کتابخانه‌ی رایگان | PDF |
💥
@MOTIVATION_BUCH

لطفا گوسفند نباشید....
💥
@zehnpooya

آموزش سواد مالی و اقتصادی به زبان ساده
💥
@ECONVIEWS

زبان انگلیسی (تست، نکته، موسیقی و...)
💥
@smileyenglish

هماهنگ‌کنندۀ لیست؛
@TlTANIOM


در کنار اعتقاد داستایفسکی به اینکه ما به‌معنای اختیارگرایانه‌اش آزاد و مختار هستیم، این فرض اساسی و حیاتی در موضع فلسفی کلّی داستایفسکی جای دارد که فقط خدا می‌تواند پشتوانه‌ی ارزش‌های مطلق باشد. بنابراین، از نظر او، چه خدا باشد چه نباشد، ما احتیاج داریم که باور کنیم خدایی وجود دارد، وگرنه «همه چیز مجاز خواهد بود»: «اگر خدایی نبود، ضروری بود خدایی اختراع کنیم... من از سال‌ها پیش تصمیم گرفته‌ام که به این مسئله فکر نکنم که آیا خدا انسان را خلق کرد، یا انسان خدا را.»

فلسفه‌ی داستایفسکی
#سوزان_لی_اندرسون


@Kajhnegaristan


‍ دوره‌ای که بارِ سطحِ عمومیِ به اصطلاح بالایی از آموزش‌‌و‌پرورشِ لیبرال را بر دوشِ خود حمل می‌کند، اما از فرهنگ به معنایِ وحدتِ سبک، که کلِ زندگیِ او را مشخص سازد، تهی و بی‌بهره است، به درستی نمی‌داند و نخواهد دانست با فلسفه چه کند، اگر «نابغه‌ی حقیقت»، خود، قرار باشد که آن را بر سرِ هر کوی و بازار جار زند. طیِ چنین دوره‌هایی، فلسفه تک‌گوییِ فرهیخته‌ی پرسه‌زنِ تنها، صیدِ تصادفیِ فرد، اسکلتِ مخفیِ در گنجه، یا ورّاجیِ بی‌زیان میانِ دانشورانِ خرفت و سالخورده و کودکان باقی می‌ماند. ممکن است هیچ‌کس به این امر مبادرت نورزد که فلسفه را با شخصِ خود تحقق بخشد و به انجام رساند؛ ممکن است هیچ‌کس به گونه‌ای فلسفی زندگی نکند، با آن وفاداریِ ساده‌ای که یک فردِ دورانِ کهن را، صرفِ نظر از این‌که، که بود و چه می‌کرد، وادار می‌نمود که به محضِ تعهد و اعلامِ ایمان به مکتب رواقی، خود را به‌سانِ یک رواقی از معرکه‌ی اجتماع بیرون کشد.

تمامیِ فلسفه‌بافیِ مدرن، سیاسی است و توسطِ حکومت‌ها، کلیساها، آکادمی‌ها، آداب و رسوم، ذوق و سلیقه، و جُبن و ترسِ انسانی، که آن را به یک دانش‌آموختگیِ جعلی محدود می‌سازند، هدایت می‌شود. فلسفه‌ی ما با این آه و اَسَف که «کاش با این همه...» و این درون‌نگری که «روزی بود و روزگاری...» متوقف می‌گردد. فلسفه در زمانه‌ی ما هیچ حقی ندارد، و انسانِ نوین، اگر تنها از شهامت یا شعور برخوردار بود، به واقع آن را طرد می‌کرد. او می‌باید که آن را با واژه‌هایی مشابهِ آن‌چه افلاطون برایِ اخراجِ شاعرانِ تراژیک از دولتِ‌ خود به کار می‌برد، طرد و تحریم نماید؛ گرچه ممکن بود پاسخی درست مشابه آنچه شاعرانِ تراژیک به افلاطون توانستند داد در کار باشد. فلسفه، اگر یک بار هم وادار می‌شد که دادِ سخن دهد، ممکن بود که بی‌درنگ بگوید:

«مردمِ بیچاره! آیا تقصیرِ من است که در میانِ شما همچون فالگیرِ پیشِ پاافتاده‌ای گردِ شهر می‌گردم؟ که می‌باید خود را پنهان کنم و جامه‌ی مبدل بپوشانم. انگار فاحشه‌ای هستم و شما قاضیانِ من؟ به خواهرِ من، هنر، خوب بنگرید! او نیز، همچون من، در میانِ بربرها به تبعید است. ما دیگر نمی‌دانیم که برای نجاتِ خویش چه کنیم. راست است که ما، در اینجا، در میانِ همه‌ی شما، همه‌ی حقوقِ خود را از دست داده‌ایم، اما داورانی که این حقوق را به ما باز خواهند گردانید درباره‌ی شما نیز به داوری خواهند نشست. آنان به شما خواهند گفت:‌ بروید برایِ خود فرهنگی دست‌و‌پا کنید. تنها آن زمان درخواهید یافت که فلسفه چه تواند و چه خواهد کرد.»

▪️فلسفه در عصر تراژیک یونانیان-
#فردریش_نیچه- ترجمه‌: مجید شریف

@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥ویدیو:پایان فلسفه در تفکر هایدگر!
ترجمه و زیرنویس: مسعود شایگان



@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥 ویدیو:میشل فوکو، نویسنده‌ تاریخ جنون در این گفت‌وگو توضیح می‌دهد.


چرا درباره‌ جنون/دیوانگی نوشته و روش برخورد او با این مفهوم در کتابش به چه طریق بوده است
.


@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥ویدیو:نیچه هایدگر و تاریخ نهیلیسم!
ترجمه و زیرنویس: مسعود شایگان


@Kajhnegaristan


الان تعداد شرکت کننده گان دوره ی روانکاوی 19 نفرند و تعدادی که از قبل برای این دوره تعیین شده بود 20نفر بود حالا تا جمعه وقت است یک نفر ثبت نام کرد عالی می شه ثبت نامم نکنه باز چیزی تغییر نمی کنه و دوره با همان روالی که تعیین شده پیش خواهد رفت😀


#اطلاعیهٔ_فوری

‼️سلام دوستان بخاطر انصراف یکی از دوستان شرکت کننده در دوره ی خوانش روانکاوی فرویدی و لاکان، به علت عدم امکان از بر آمدن توانایی واریزی شهریه ی دوره، الان جای یک نفر در دوره ی روانکاوی فرویدی لاکانی خالیست خبر خوش هم اینه که بدلیل پاره ای مشکلات هنوز استارت جلسات به صورت رسمی از شنبه زده می شه پس در واقع هنوز می شود گفت جلسات دوره از شنبه رسما شروع می شود. چون به یک نفر نیاز است هرکس زود بجنبد نه تنها رقابت رو برده بلکه از تخفیفی منصفانه و جانانه نصیب خواهد برد، برای گرفتن اطلاعات بیشتر و چکونگی ثبت نام به آی دی بنده رضا مجد رجوع کنند. ⁉️


@rezamajidi1355555


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
.#فلسفه_بدیو

🎥 ویدیو:ارتباط ریاضیات و فلسفه چگونه است؟

#آلن_بدیو پاسخ می‌دهد.


@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#فلسفه_بدیو

نظریات آلن بدیو فیلسوف مطرح معاصر، درباره‌ی "عشق"



@Kajhnegaristan


فیزیک و فلسفه ترجمه علیقلی بیانی.pdf
12.9Мб
فیزیک و فلسفه
جی. اچ. جینز
مهندس علیقلی بیانی

@Kajhnegaristan


ویرانی_عقل.PDF
296.1Кб
ویرانی عقل

جورج لوکاچ

@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
فلسفه اسپینوزا

آن‌چه انسان را عقل‌گریز می‌کند، هراس است. ترس آن ریشه‌ای است که خرافات از آن بر می‌رویَد، می‌پاید، و تغذیّه می‌شود... مردم تا آن‌جا که مغلوبِ ترس باشند، آماده‌یِ زودباوری‌اند.

توده‌یِ مردم هرآن‌چه زیرِ نفوذِ ادیانِ جعلی می‌پرستند چیزی جز اوهام و خیالاتِ ذهن‌هایِ افسرده و ترسیده نیست؛ هر زمان که مملکتی بیشتر دستخوشِ بزرگترین پریشانی‌ها بوده است، خرافاتی‌ها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشته‌اند... هیچ‌چیز به اندازه‌یِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست... همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین باشد چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیره‌کننده‌تر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدید‌ترین درجه‌ای از وفاداری تبعیت کند.

رساله‌ الهی‌سیاسی
باروخ اسپینوزا

@Kajhnegaristan


‼️"یک درس سیزیفی/لاکانی"⁉️
✍رضا مجد



📕خدایان سیزیف را محکوم کردند که یک سنگ گران را از یک کوه بالا ببرد، و این سنگ هنوز به میانه ی کوه نرسیده به پایین بغلتد و باز روز از نو و روزی از نو، اگر صرفا در سطح و معنای ظاهری این اسطوره بمانیم، نتیجه خواهیم گرفت که خدایان سیزیف را به یک کار تکراری کسالت بار بی معنی واداشته اند، کاری یک شکل و تکراری و شاق، ولی این تمام ماجرا نیست، آیا این اسطوره چیزی بیش از این برای ارائه به ما ندارد؟ آیا می توان یک درس لاکانی از این اسطوره گرفت؟ درس درک مفهوم و سازوکار رانه، یا سائق؟ چرا که نه، این اسطوره چیزی بیش از اسطوره است، و می تواند در رابطه با ما و به ما اطلاعات دقیق بدهد، چگونه؟:
مگر نه این است که لاکان بین هدف رانه و مقصد رانه تمایز قائل است؟ و ارجحیت را به هدف رانه می دهد تا مقصد؟ بنای میل به نرسیدن است، عین بنای سنگ سیزیف که به نرسیدن به قله ی کوه است، مقصد میل همان سرمنزل نهایی است همان قله ی کوه، یا همان ارضاء غایی یکبار برای همیشه، در حالی که هدف میل، قصد و نیت کاریست که در حال انجام آنیم، کار غلطاندن سنگ، یا در واقع بازآفریدن خود از نو و دوباره است، یک مسیر دورانی به سوی مقصد و دوباره پی گرفتن راه از مقصد به سوی مقصد،( چرا که هر مقصدی نقطه ی آغاز رانه، و تکرار چرخه ی آن است) و این مقصد همیشه مقصدی موقت است نه دائمی و برای همیشه، چرا که بنای میل به نرسیدن است، اصلا قرار نیست این میل ارضاء بشه، آنهم برای همیشه، بلکه قرار است تداوم داشته باشد، و هی از نو خود را بازتولید بکند، اگر میل بنا به آنچه وعده داده شده، به مقصد برسد و ارضاء غایی صورت بگیرد، سوژه تمام می شود، حرکت تمام می شود، و تخیل و فانتزی از کار می افتد و نظم نمادین ازهم می پاشد، و ممکن شدن تمام اینها به علت ناممکنی ذاتی ارضاء میل و بن بست آن است.
اگر از منظر لاکان به کار سیزیف و پارادکس نهفته در این کار او نگاه بکنیم متوجه می شویم  که برای سیزیف مقصد مهم نیست، بلکه این خود راه است که مهم است، و درک آن سیزیف را رستگار می کند و برخلاف چیدمان ظاهری این اسطوره که از رنج سیزیف و بیهودگی کارش حکایت می کند، سیزیف به این کار بیهوده و پوچ و بی معنی معنایی درخور حوالت می دهد، و کار بی معنی خود را حامل معنایی می داند، هدف از زندگی برای سیزیف همین صعود و سقوط و عشق ورزیدن به همین صعود و سقوط است، پس سیزیف محکوم نیست، چرا که به نفس کار خود آگاه است و با عشق تن به این کار می دهد، و از دور بسته محکومیت و جبر خارج می شود.
درسی که از این اسطوره می توان گرفت، همان درسی است که بارها در زندگی هم آن را تجربه کرده ایم، مگر ما هم دقیقا همین کار را نمی کنیم، و مدام سنگ میل مان را به سوی مقصد آن هل نمی دهیم و هی سنگ میل لیز خورده و به پایین سر می خورد؟ مگر ما هم محکوم بن بست میلمان نیستیم؟ درسی که لاکان از این اسطوره می تواند به ما بدهد این است که مقصود و مقصد واقعی رانه، نه مقصد آن ( که ارضاء شدن نهایی یکبار برای همیشه است) بلکه هدف آن است، همان کار غلطاندن سنگ میل و بازتولید آن در قالب سامانه ی میل ورزی ابدی. پس باید به میل خویش وفادار ماند. سیزیف یک نیچه ای تمام عیار است، خواست زندگی و بازگشت جاودان همان، یک آری گوی تمام عیار به اشتیاق  و زندگی.📕


@Kajhnegaristan


♦️آیا این سوالِ «انسان چیست؟» امروزه روز، پاسخی درخور یافته است؟ ♦️
✍رضا مجد



📙در دوران دستاوردهای عظیم و پیشرفت های اعجاب آور در زمینه علم و علوم مختلف انسانی و طبیعی، باز به نظر من پاسخ دادن به سوال  «انسان چیست؟» از قبل هم نامکن تر می نماید، یکی از دلایل این ناممکنی باز و گسترده و نامتعین بودن   خصوصیات انسانی است طوری که به هیچ رو نمی توان او را با دایره ی معینی از افعال و خصوصیات عینی و ابژکتیو تعریف نمود،  از دلایل دیگر و مهمتر، چیستی و کیستی انسانی به شدت در بند ساحت نمادین(به زبان لاکانی) یا در بیان عامیانه در بند زبان بودنش است و همچنین گیر کردن مفهوم انسانی لابلای زنجیره های دلالتی دال و مدلول بطوری که هر دالی به قول لاکان سوژه ی انسانی را نزد دال دیگر معرفی می کند،و این معرفی از آنجا که در زبان، ما هیچ موقع با دال نهایی مواجه نخواهیم شد،این بی انتهایی زنجیره ی دال یا دلالت یکی دیگر و از مهمترین دلایلی است که باعث می شود ما به تعریف نهایی و سرراست از انسان نرسیم.  به قول آدورنو چیزی که دراین باره مهم است نه نقش انسان بودن، بلکه نقش اساسی ای است که مفهوم «ناانسان بودن» همچنان می تواند امروز و در آینده همچنان بازی کند📙


@Kajhnegaristan


ادامه متن بالایی

♦️چالش‌های خواندن دلوز ♦️


چالش‌های متعددی در تعامل با متن دلوز وجود دارد. اولین مورد از اینها خود نوشته دلوز است. با کمال تعجب، نثر تفاوت و تکرار ساده تر از بسیاری از متون دلوز است. با این وجود، هنوز هم با نوئولوژی‌ها، اشارات به متون دیگر، عبارات شاعرانه و واژگان فنی از انواع گفتمان‌ها همراه است. یکی از دلایل این امر، عشق دلوز به طبقه بندی است که به تکثیر تمایزات منجر می شود، که هر یک نقش ظریفی در توسعه استدلال به عنوان یک کل ایفا می کند. با این حال، بنیادی‌تر، همانطور که خواهیم دید، دلوز یک بی‌اعتمادی فلسفی به آن دسته از اشکال نوشتاری دارد که ایده‌های خود را خیلی راحت به ما منتقل می‌کنند، زیرا آنها امکان تقویت ساده باورهای عقل سلیم را به جای اجازه دادن به ما برای مشارکت دارند. در تحقیق فلسفی مناسب اگر قرار است فلسفه عقل سلیم را به چالش بکشد، باید به گونه ای نوشته شود که ما را وادار به مبارزه، مکث و تفکر کند. چالش دوم تنوع ارجاعات به متفکران دیگر است که در سرتاسر تفاوت و تکرار یافت می شود. از یک سو، دلوز نقد گسترده‌ای بر بسیاری از سنت‌های فلسفی ارائه می‌کند و استدلال می‌کند که درک تفاوت‌ها تنها بر اساس هویت، ما را به تفسیر اشتباهی از ماهیت جهان و تلاش فلسفی سوق داده است. این نقد تعدادی از متفکران از افلاطون، ارسطو، دکارت، لایب نیتس و کانت تا هایدگر و سنت پدیدارشناسی قرن بیستم را در بر می گیرد. از سوی دیگر، دلوز برداشت بدیل خود از فلسفه را هم در تقابل با این فیلسوفان و هم در رابطه با سنت جایگزین متفکرانی که توانسته اند حداقل تا حدی خود را از ساختارهایی که او بازنمایی می نامد رها کنند، توسعه می دهد. دلوز چه در حال انتقاد از پیشینیان خود باشد و چه در حال ایجاد لحظات فرار، روایت های او از این فیلسوفان دیگر اغلب کنایه آمیز است. به این ترتیب، بدون آشنایی گسترده با تاریخ فلسفه، تفاوت و تکرار تبدیل به متنی می‌شود که با جهش‌ها، گسست‌ها و ناپیوستگی‌ها اداره می‌شود و بر اساس یک سری استدلال‌های مرجع ساخته شده است. اغلب، حتی یک آشنایی گسترده هم کافی نیست، زیرا علاقه دلوز به یک فیلسوف ممکن است بر یک یا دو مفهوم گاهی حاشیه ای متمرکز شود. در نهایت، همیشه مشخص نیست که ساختار خود متن چیست. دلوز روشن نمی کند که هدف او در هر یک از فصل های تفاوت و تکرار چیست و تعدادی خوانش مختلف از پروژه او به عنوان یک کل پدید آمده است.

@Kajhnegaristan


♦️ژیل دلوز♦️


📒ژیل دلوز یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان فرانسوی پس از جنگ است. در حالی که تأثیر او در جهان انگلیسی-آمریکایی با ترجمه و همکاری هایش با فلیکس گتاری آغاز شد، تفاوت و تکرار ادعای خوبی دارد که شاهکار فلسفی او است. قرار دادن تفاوت و تکرار در سنت فلسفی دشوار است. دلوز پروژه خود را به عنوان یک «تجربه گرایی استعلایی» توصیف می کند که نشان دهنده پیوندهایی با اندیشه ایده آلیست آلمانی قرن هجدهم و نوزدهم است. با این وجود، دلوز گزارشی در انتقاد از توصیف ایده‌آلیستی استعلایی تجربه و روایت آن از دانش ارائه می‌کند. به همین ترتیب، ما رشته‌های پروژه پدیدارشناختی اوایل قرن بیستم را هم در سراسر تفاوت و تکرار تأیید و هم مورد نقد قرار دادیم. ما همچنین می‌توانیم یک رابطه دوسوگرا با سنت ساختارگرایانه را ببینیم که در سراسر متن ترسیم شده است، و یک درگیری اساسی با فلسفه‌های علم و ریاضیات.  اما تأکید بر توصیف خود دلوز از خود به عنوان یک «متافیزیکدان ناب» است. این است که، من دلوز را به عنوان توضیحی از ماهیت جهان، به طور گسترده، به ما می‌دانم. چیزی که باعث می شود پروژه او در مقایسه با رویکردهای متافیزیکی سنتی تقریباً غیرقابل تشخیص به نظر برسد این است که او در تلاش است تا متافیزیکی از تفاوت ارائه دهد. همانطور که خواهیم دید، ادعای او این است که وقتی هویت را مقدم بر تفاوت در نظر می گیریم، که نمونه آن در اعتقاد به قضاوت به عنوان مبنای تحقیق فلسفی است، مجبوریم ادعاهایی درباره ماهیت جهان و ماهیت داشته باشیم. از دانش این ادعاها با هم تصویر سنتی متافیزیک را تشکیل می دهند. در تفاوت و تکرار، دلوز اولویت هویت را کنار می‌گذارد، که به نوع بسیار متفاوتی از تحقیق متافیزیکی منجر می‌شود.
ادامه در پی می آید...

@Kajhnegaristan


◻️«فرد خوب یا قوی کسی است که چنان به نحوی سرشار یا شدید می‌زید که ابدیت را طی دوران زندگی‌اش به دست آورده است، به نحوی که مرگ، که همواره امتدادی و بیرونی است، از اهمیت بسیار کمی نزد او برخودار است.»◻️

@Kajhnegaristan

🔺ژیل دلوز، اسپینوزا: فلسفه عملی🔻


📒تفکراتی که در مواجهه با «خدا مرده است» نیچه، با ایده ی خدا برحسب شکلش برخورد می کنند: خدا وجود دارد، یا وجود ندارد، و اینکه این ایده چقدر ایجاد تناقض می کند یا نه، اما فرمول «خدا مرده است» نیچه، ماهیتی کاملا دیگرگونه دارد، این فرمول ایده ی خدا را به بخشی از یک ترکیب تبدیل می کند، این فرمول ایده ی خدا را با زمان، شدن، با تاریخ، با انسان  ترکیب می کند. این فرمول همزمان می گوید: خدا وجود داشته است و مرده است و از نو برخواهد خواست، خدا انسان شده است و انسان خدا،«خدا مرده است» نه قضیه ای نظری، بلکه قضیه ی درماتیک تمام عیار، از نظر دلوز و نیچه خدا را بدون تعبیه ی مرگ در او  نمی توان به ابژه ی شناختی ترکیبی تبدیل کرد.[با تبدیل کردن خدا به ابژه ی شناختی] دیگر موجودیت یا ناموجودیت تعیناتی مطلق نیستند که [به گونه ای تحلیلی] از ایده ی خدا نتیجه شوند، بلکه زندگی و مرگ به تعیناتی نسبی تبدیل می شوند که در تناظرند با نیروهایی که با ایده ی خدا، یا در ایده ی خدا وارد ترکیب می شوند. قضیه ی دراماتیک قضیه ای ترکیبی ست و هم از این رو ذاتا کثرت گرا، سنخ شناختی و تفاوت مند. چه کسی می میرد،  و چه کسی خدا را می کشد؟ وقتی خدایان می میرند به گونه های کثیر می میرند.📒


@Kajhnegaristan

Показано 20 последних публикаций.