Репост из: Khabgard | خوابگرد
📚 عیارِ ناتمام
"کانال را زد روی بیبیسی. پارازیت روی تصاویر بازی میکرد. باز هم چهرهی همان دختر بود و صدای گزارشگری که او را ندا آقاسلطان معرفی میکرد. دختری که امروز در خیابانِ امیرآباد با یک گلوله کشته شده بود.
مجریِ بیبیسی که از دیدنِ تصویرِ دختر بغض کرده بود، اخبار را با صدای لرزانی ادامه داد. علی همچنان با چشمهای خیس به تلویزیون نگاه میکرد که حالا دیگر چیزی جز پارازیت نشان نمیداد.
محسن از روی میز یک فندک و نخ سیگار برداشت و رفت توی بالکن. سیگار را گذاشت گوشهی لبِ دردآلودش و آتش زد. هنوز در دهانش طعمِ خون را حس میکرد. دود را بلعید. طعمِ خون و دود پیچید توی هم. بغضش ترکید. به دیوارِ بالکن تکیه داد. پشتش از جای ضربهها تیر میکشید. به هقهق افتاد. لبش دوباره به خون افتاد و طعمِ خون در کامش نشست."
این پارهای از رمانِ #عیار_ناتمام است که چند روز پیش در نشر نیلوفر منتشر شده و "ادای دینی است به نسلی که سال ۸۸ بسیار درد کشید و آروزهایی که به ثمر نرسید و عشقهایی که از دست رفت و..."
«عیار ناتمام» از دورانِ سخنرانیهای آتشینِ دکتر علی شریعتی شروع میشود. آدمهای قصه را، از مارکسیستهای دههی چهل تا انقلابیهای دههی پنجاه، به اوجِ حوادثِ انقلابِ ۵۷ میکشاند، رشتهی زندگیهایشان را در جبهههای جنگ پارهوپوره میکند تا برسد به سالِ تلخ و تاریخیِ ۸۸ و رویارویی یک سردارِ سپاهیِ بازمانده از جنگ با جوانانی از نسلی که همهی چشمشان به انتخابات است، اما...
@KhabGard
پارههای دیگر از رمانِ «عیار ناتمام» و قصهی خودِ من با این کتاب را در خوابگرد بخوانید.👇
http://khabgard.com/3958
"کانال را زد روی بیبیسی. پارازیت روی تصاویر بازی میکرد. باز هم چهرهی همان دختر بود و صدای گزارشگری که او را ندا آقاسلطان معرفی میکرد. دختری که امروز در خیابانِ امیرآباد با یک گلوله کشته شده بود.
مجریِ بیبیسی که از دیدنِ تصویرِ دختر بغض کرده بود، اخبار را با صدای لرزانی ادامه داد. علی همچنان با چشمهای خیس به تلویزیون نگاه میکرد که حالا دیگر چیزی جز پارازیت نشان نمیداد.
محسن از روی میز یک فندک و نخ سیگار برداشت و رفت توی بالکن. سیگار را گذاشت گوشهی لبِ دردآلودش و آتش زد. هنوز در دهانش طعمِ خون را حس میکرد. دود را بلعید. طعمِ خون و دود پیچید توی هم. بغضش ترکید. به دیوارِ بالکن تکیه داد. پشتش از جای ضربهها تیر میکشید. به هقهق افتاد. لبش دوباره به خون افتاد و طعمِ خون در کامش نشست."
این پارهای از رمانِ #عیار_ناتمام است که چند روز پیش در نشر نیلوفر منتشر شده و "ادای دینی است به نسلی که سال ۸۸ بسیار درد کشید و آروزهایی که به ثمر نرسید و عشقهایی که از دست رفت و..."
«عیار ناتمام» از دورانِ سخنرانیهای آتشینِ دکتر علی شریعتی شروع میشود. آدمهای قصه را، از مارکسیستهای دههی چهل تا انقلابیهای دههی پنجاه، به اوجِ حوادثِ انقلابِ ۵۷ میکشاند، رشتهی زندگیهایشان را در جبهههای جنگ پارهوپوره میکند تا برسد به سالِ تلخ و تاریخیِ ۸۸ و رویارویی یک سردارِ سپاهیِ بازمانده از جنگ با جوانانی از نسلی که همهی چشمشان به انتخابات است، اما...
@KhabGard
پارههای دیگر از رمانِ «عیار ناتمام» و قصهی خودِ من با این کتاب را در خوابگرد بخوانید.👇
http://khabgard.com/3958