جناب گاو


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Другое


افاضات شخص شخیص جناب گاو در باب اقتصاد و فرهنگ (و شاید کمی سیاست)
می توانید نظرات خود را به آدرس ایمیل jenabegav@gmail.com برایم بفرستید. با سپاس!

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Другое
Статистика
Фильтр публикаций


محمد خاتمی از مردم خواست در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنند!

مردم هم گفتند: چشم، هر چی شوما بفرمایین!


اصل پایستاری انقلابی‌گری: انقلابیون ۵۷ از یک آشغال به یک آشغال دیگر تبدیل می‌شوند، ولی حاشا و کلا که تا زنده‌اند یک ذره آدم شوند.
#پست_موقت


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
این احمدی‌نژاد آخر پدرسوختگی و شارلاتانیسم و عوامفریبی است. در زمان ریاست‌جمهوریش، ایران بیشترین درآمد نفتی در طول همه تاریخش را داشت، که تقریباً همه‌اش دود شد رفت هوا! در زمان دولت او هم بود که با سردمداری آدم دیوانه‌ای چون جلیلی (که همین احمدی‌نژاد نصبش کرده بود)، ایران وارد بازی بسیار ابلهانه تحریم‌ها شد و ذیل فصل هفتم منشور سازمان قرار گرفت (وضعیتی به غایت بغرنج!).

حالا این آقا هرجا که به نفعش باشد خودش را عامل کارها می‌داند، و هرجا به ضررش باشد وانمود می‌کند که کاره‌ای نبوده است. مسلماً برجام معاهده خوبی برای ایران نبود، ولی با گندی که جلیلی در دوران همین شخص زد، مگر بهتر از آن امکانپذیر بود؟ مگر بهتر از آن را کنگره آمریکا اجازه می‌داد؟ به عبارت دیگر، شکست برای ج‌.ا. حتمی بود و ظریف و تیمش مجبور بودند قمار بدی کنند. کار دیگری نمی‌شد کرد.

حالا من که از همه جناح‌های نظام حاکم بدم می‌آید، ولی به خصوص حالم از این شارلاتان عوامفریب حقه‌باز به هم می‌خورد. این فرزند واقعی عنقلاب۵۷.
@jenabegav


توطئه
بخش۲: کارتر به گوادلوپ و هایزر به تهران می‌رود!

اوائل سال ۱۹۷۹ میلادی، در جزیره گوادلوپ نشستی بین سران کشورهای غربی، یعنی آمریکا، انگلیس، آلمان غربی و فرانسه برگزار شد. در این نشست در مورد موضوعات مختلف بین‌المللی گفتگو شد. بنابر گفته‌هایی که بعداً بعضی شرکت‌کنندگان از مذاکرات فاش کردند، کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا در این نشست به همگان گفت که وقتش است که شاه ایران از ایران برود و حکومت ایران عوض شود. در همان زمان بود که ژنرال چهارستاره آمریکایی، ژنرال هایزر، به ایران آمد. او با سران ارتش شاه و نیز بعضی از سران انقلاب مثل بازرگان ملاقات‌هایی کرد. کمی قبل از انقلاب ارتش ایران اعلام بی‌طرفی کرد و به این ترتیب انقلاب ۵۷ پیروز شد.

این حوادث معمولاً دلایل ملموسی است که عمدتاً توسط طرفداران پهلوی ارائه می‌شود تا نشان دهند که انقلاب ۵۷ یک توطئه از طرف آمریکایی‌ها بود یا اینکه لااقل آمریکایی‌ها و یا کارتر از آن استقبال کرده‌اند. ولی اگر به جزئیات وقایع و زمان‌بندی آنها نگاه کنیم، اگر به وقایع قبل از اینها نگاه کنیم، و اگر ده‌ها داستان ساخته شده و بی‌سند و بی‌اساس را دور بیندازیم خواهیم دید که این‌ها و موارد دیگر (مثل میزبانی فرانسه از خمینی یا نقش بی‌بی‌سی که به آنها خواهیم پرداخت) اصلاً و ابداً هیچ توطئه‌ای را نشان نمی‌دهند. نه تنها این، بلکه حتی نشانی از رضایت دولت‌های غربی از آنچه آن زمان در ایران می‌گذشت ندارند. به این‌ها با جزئیات بیشتر خواهیم پرداخت
➖➖➖➖➖➖➖➖
این مطلب مهمی است: این ذهنیت متمایل به نظریات توطئه در ایرانیان چند جنبه دارد. اولاً، ریشه در نشناختن ساز و کارهای قدرت و سیاست در دنیا، و در روابط بین‌الملل، دارد. ثانیاً، قدرت و هماهنگی و آینده‌بینی برای برنامه‌ریزی و کنترل در دست دولت‌ها یا اشخاص تصور می‌کند که غیر ممکن است. و ثالثاً، و مهمتر از همه، ریشه در نوعی عجیب از خودمرکزبینی در دنیا از یک طرف، و نیز نوعی پارانویا از طرف دیگر دارد که همه را دشمن می‌پندارد؛ و درست مثل یک شخص پارانوید انواع و اقسام امور ساده روزانه را هم این گونه تفسیر می‌کند. این جنبه سوم به خصوص در بین ایرانیان بسیار قوی‌تر است. معلوم نیست به چه دلیل بسیاری از ایرانیان می‌پندارند که در کل دنیا همه نشسته‌اند و دارند برای کشورشان توطئه و برنامه‌ریزی می‌کنند.

این نوع دید نسبت به دنیا بسیار مسموم است. فرقی نمی‌کند که همه چیز را زیر سر انگلیسی‌ها بدانیم، یا در دست "صهیونیست‌ها" یا تقصیر رفسنجانی (چیزی که زمانی در ایران خیلی مُد بود!)، یا آنطور که خیلی بچه‌بسیجی‌ها باور دارند کار یک انجمن مخفی فراماسونری با یک ماسون اعظم در رأس آن!

در میان ایرانیان، حتی در افرادی که دید روشن‌تری نسبت به مسائل دارند، این کشش به سوی توهمات توطئه وجود دارد، حتی اگر به صورت چنان زمخت آن (میسون بزرگ.... ) نباشد. این دیدگاه مسمومی است که خوا‌ه‌ناخواه در روابط بین‌المللی مشکل‌ساز و حتی بحران‌آفرین است. همین دیدگاه است که قریب ۵۰ سال است که روابط خارجی جمهوری اسلامی را با دنیا شکل داده است. باید بر آن غلبه کرد و باید آن را به زباله‌دانی انداخت!
➖➖➖➖➖➖
برگردیم به داستان کارتر و هایزر، و کمی به زمان وقایع نگاه کنیم.
کارتر درست یک سال قبل از پیروزی انقلاب، یعنی در دی‌ماه ۱۳۵۶، سفری به ایران کرد و با شاه دیدار کرد. این سفر بسیار دوستانه بود. کارتر رژیم شاه را بسیار ستود و از آن به عنوان جزیره ثبات یاد کرد. کارتر در ماه‌های بعد هم بسیار شدید از شاه حمایت می‌کرد (یعنی درست همان زمانی که انقلاب داشت آرام‌آرام اوج می‌گرفت). در خرداد سال ۵۷، یعنی فقط چند ماه قبل از سرنگونی شاه، دولت کارتر در کنگره امریکا به شدت از فروش تسلیحات به شاه حمایت کرد. برعکس آنچه ادعا می‌شود، کارتر و دولت او هیچگاه هیچ فشاری بر شاه و رژیم او برای مماشات با مخالفان یا "رعایت حقوق بشر" وارد نکرد! سیاست کارتر بعد از رئیس‌جمهور شدنش کلاً با شعارهای انتخاباتیش در مورد "تجدید نظر در روابط با دیکتاتورها" متفاوت بود و ادامه همان سیاست‌های آمریکایی در دوران جنگ سرد با شوروی بود.

حالا یادتان باشد: تا قبل از شهریور ۱۳۵۷، هنوز کسی به صورت جدی به رفتن شاه فکر نمی‌کرد (مگر دو نفر: خود شاه و احتمالا خمینی!). حتی در میان انقلابیون مطمئن نبودند که دقیقاً چه می‌خواهند. مطهری جایی گفته بود که تا چند ماه قبل از پیروزی انقلاب، خواسته خیلی از انقلابیون نخست‌وزیر شدن شخص معتدل‌تری چون امینی و محدود شدن قدرت شاه به قانون اساسی مشروطه بود. کسی که زودتر از همه دلش لرزید و در ماندن شک کرد خود شخص شاه بود! (حالا این را بعضی به حساب ضعف شخصیتی شاه می‌گذارند و بعضی به حساب نفرتش از کشتار وسیع! احتمالا هر دو طرف درست می‌گویند). به هر حال، تا  قبل از شهریور ۵۷، هرچه بود حمایت محکم کارتر از شاه بود.

ادامه دارد...
@jenabegav


در این مملکت از شعار آزادی هم باید ترسید.

شیراز یک سال قبل از به توپ بستن "مجلس مشروطه" (مجلس اول):

«طلاب و تجار و سایر طبقات مردم به عده پانصد نفر متحد شده انجمنی موسوم به انجمن اسلام منعقد ساخته و قسم یاد کرده اند که در حفظ مجلس شوری و اساس مشروطیت از فداکاری جان دریغ ننمایند. چندی گذشته يك نفر سید از کوچه عبور نموده فریاد میکرد: پاینده باد آزادی اتفاقاً یکی از شاگردان مدرسهٔ یهودیان از پهلوی او میگذشت، سید صدای خود را قطع کرده طفل یهود را به ضرب کارد از پا درآورد


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
چرا مردم هر بار سراغ ایدئولوژی‌های مختلف (ملی‌گرایی، سوسیالیسم، اسلام‌گرایی، فمینیسم.....) می‌روند و محکم به آنها می‌چسبند؟ آن هم بعد از آنکه بارها زهر آنهارا در زندگی‌شان دیده‌اند و چشیده‌اند؟

به همان دلیلی که سراغ انواع مخدر چون هروئين و حشیش و شیشه و مجیک ماشروم می‌روند! چون که زندگی روزمره کسالت‌بار و پر دغدغه است و هر روز نمی‌توان فقط با واقعیات برهنه و بی‌معنا زندگی کرد. زندگی که از معنا تهی شد، چیزی باید جایش را بگیرد.

ایدئولوژی‌ها از مواد مخدر قوی‌ترند. با استفاده از شیشه یا مجیک ماشروم، شخص ممکن است پدر سخت‌گیر یا محتاط خود را گرگی یا الاغی ببیند، یا مرد دیوصفتی را فرشته‌ای با بال‌های آسمانی تصور کند. معمولاً نصیحت هم اینجور جاها به کار نمی‌آید. اصلاً مواد استفاده می‌شوند تا چنین توهماتی تولید کنند.
@jenabegav


Репост из: توییتر دانشگاه تهرانی ها
انجام مشابه این کار در ایران رویای من هست! واقعا بیشتر از ۹۰ درصد نیروهای سیستم دولتی هیچ کار خاصی انجام نمی‌دهند.




-Aliasghar Honarmand-

@uttweet


توطئه
بخش ۱، احمدی‌نژاد به دور دوم می‌رود.

زمانی بود که خیلی‌ها همه کارها و همه مسائل کشور را "کار رفسنجانی" می‌دانستند. این طور تلقی می‌شد که هر چه هست زیر سر جناب رفسنجانی است. همه فسادهای مملکت هم به او و پسرانش نسبت داده می‌شد. به هر بنگاهی که در هر جا در شمال کشور می‌رفتی، می‌بردت و یک خانه شیک را از دور نشانت می‌داد و ادعا می‌کرد که آن خانه متعلق به فلان پسر رفسنجانی است و نتیجه می‌گرفت که اوضاع ملک در آن ناحیه خیلی خوب خواهد شد! همه می‌دانستند که از واردات ماشین‌های خارجی گرفته تا هر چیز دیگری در دست خانواده رفسنجانی است.

اواخر دوران خاتمی بود که اکبر گنجی کتابی نوشت و در آن شخصیت "عالیجناب سرخپوش" را مطرح کرد که دست پنهان پشت خیلی از وقایع بود. همه آن شخصیت را رفسنجانی پنداشتند، و گنجی هم این را رد نکرد.

مشکل افرادی که به "دست‌های قدرتمند پشت صحنه" معتقدند آن است که با هیچ شواهدی نمی‌شود آنها را قانع کرد که اشتباه می‌کنند. وقتی در انتخابات ۸۴، در میان تحیر همگان، رفسنجانی و احمدی‌نژاد به دور دوم راه یافتند، خیلی‌ها این را نقشه خود رفسنجانی دانستند تا مردم از ترس احمدی‌نژاد به او رای دهند. حتی بعد از اینکه رفسنجانی شکست خورد، بعضی باز هم خود این شکست را ترفند رفسنجانی دانستند! هیچ چیزی در عالم نبود که بتواند ثابت کند که رفسنجانی خیلی قدرتی هم ندارد!

اما واقعیت امر این بود که رفسنجانی حتی در قدرتمندترین وضعیت خود که در سال‌های ابتدایی ریاست جمهوریش بود، حتی یک‌دهم آن قدرتی را نداشت که مردم می‌پنداشتند! این نبود که قدرتمند نباشد، ولی قدرتش از یک سیستم مخفی پشت پرده نبود. این نبود که همه چیز را از آن پشت و در طی یک سیستم مخوف مافیایی کنترل می‌کند! قدرت رفسنجانی از توانش در دوستی با جناح‌ها و افراد مختلف، ریش‌سفیدی‌اش در منازعه‌ها، و رابطه‌ی ابتداءاً خوبش با خامنه‌ای می‌آمد. مسلماً او شخصیت باهوشی بود، و یکی از معدود کسانی در ج.ا. که، علیرغم ایدئولوژی‌زدگی تند اولیه‌اش، واقعاً سیاست‌ورز بود. ولی به هیچ وجه چهره‌ای نبود که مردم تصور می‌کردند. قدرتش هر چه بود آشکار بود و آن پشت‌ها حتی نمی‌توانست کسانی که در حال توطئه علیهش بودند را از میدان به در کند.
➖➖➖➖➖➖
شطرنج‌باز اعظم

اغلب، سیاستمداران کیاس و باهوش همچون شطرنج‌بازانی ماهر تصور می‌شوند که برای حرکات اکنون و آینده خود نقشه می‌کشند. واقعیت آن است که عرصه سیاست بیشتر به تخته نرد می‌ماند تا به شطرنج، و نقش شانس و بخت در آن بسیار زیادتر از نقشه‌کشی و طراحی است!

ولی حتی تخته‌نرد هم برای توصیف عرصه سیاست مثال خوبی نیست. مثال بهتر برای نقش افراد مختلف (اگرچه نه ایدئولوژی‌های مختلف!) بازار است! با انواع آدم‌ها و گروه‌های ذینفع و آشفتگی‌های ذاتی آن و نقش بسیار زیاد بخت و اقبال، و دوستی‌ها و دشمنی‌ها و دوستی‌ها، نقش ریش‌سفیدها و .... سیاستمدار، هر چند باهوش، در این میانه مقداری بر اساس دانشش عمل می‌کند، مقداری بر اساس قضاوت اطرافیانش، و مقدار زیادی بر اساس غریزه‌اش. تفاوت دنیای سیاست با بازار مکاره در آن است که در عالم سیاست ایدئولوژی هم وارد می‌شود که پیش‌بینی امور را بسیار سخت‌تر می‌کند. تفاوت دیگرش هم در این است که در بازار معمولاً افراد هزینه تصمیمات بدشان را خیلی سریع‌ می‌گیرند.
➖➖➖➖➖➖
داستان توطئه‌اندیشی ایرانیان را با رفسنجانی آغاز کردم، چون مثال ملموس‌تری است. الان دیگر خیلی افراد حتی یادشان هم نیست که چگونه رفسنجانی را پشت همه چیز می‌دیدند و چگونه او را چون شطرنج‌بازی تصور می‌کردند که از پشت صحنه مهره‌های خود را یکی یکی راهنمایی می‌کند. اکبر گنجی هم بالاخره بعد از سال‌ها اذعان کرد که رفسنجانی شخصیت عالیجناب سرخپوش کتابش نبوده (ولی نگفت که چرا تمام سال‌های قبل در مورد این بدفهمی بزرگ سکوت کرده بود! تیپیکال روشنفکرجماعت که هیچگاه مسؤولیت‌پذیر نیستند).

توطئه‌اندیشی بیماری ملی ایرانیان است که به انحاء مختلف خود را بروز می‌دهد. ولی بدترین و مضرترین انواعش در مورد روابط با کشورهای خارجی است. در بخش‌های آینده درباره آن صحبت خواهیم کرد.

@jenabegav


مردانی که زیاد می‌دانند
بخش سوم
(بخش اول، اینجا)

۶- اتاق‌های فکر و "متخصصان و کارشناسان" حتی بدترند!

هر چقدر که سازمان‌های اطلاعاتی ممکن است دچار تصلب یا فشل بودن شوند، باز عملکردشان تا حد زیادی قابل ارزیابی است و وقتی دچار شکست می‌شوند، باید جوابگو باشند. ولی اتاق‌های فکر (thinktanks) از افرادی تشکیل شده که معمولاً به دنبال ایدئولوژی خاصی‌اند، و در ثانی، هیچگاه در مقابل اشتباهات سهمگین‌شان جوابگو نیستند. وضعیت "کارشناسان و متخصصان" هم از این بهتر نیست! اگر بخواهیم اقتصاددانان نامدار آمریکایی را فهرست کنیم که در اوج جنگ سرد معتقد بودند که مدل اقتصادی شوروی مدلی کارآمد است، یا در اوج خرابکاری‌های چاوز سیاست‌های اقتصادی او را می‌ستودند، یا بلاهت‌هایی از این‌نوع، فهرست خیلی کوتاهی نخواهد بود! (مثال‌های مشهورش، ساموئلسون یکی از بزرگ‌ترین اقتصاددانان آمریکایی که همواره معتقد بود که سیستم اقتصادی شوروی از اقتصاد آمریکا جلو خواهد زد، و دیگری برنده نوبل اقتصاد و مشاور کلینتون که چاوز را برای سیاست‌های اقتصادیش ستود). یا مثلاً یازده برنده حایزه نوبل اقتصاد در بیانیه‌ای در نیویورک‌تایمز در سال ۲۰۲۱ فتوا دادند که ریخت و پاش دولت بایدن به تورم منتهی نخواهد شد.
ولی شد!

اوضاع رشته‌های دیگر (مثل جامعه‌شناسی) و "تخصص"‌های دیگر (مثلا کارشناس امور خاور میانه!) از این هم بدتر است‌. خیلی از این "متخصصین" و "کارشناسان" هنرشان در بازی با واژه‌ها، جمله‌بافی و تظاهر به دانش است. اینها خود بحث مفصلی می‌طلبد که شاید بعداً به آن بپردازم.

۷- تاریخ‌خوانی ما برعکس است!

وقتی حزب‌الله لبنان در سال گذشته شکست‌های متعددی را متحمل شد، خیلی‌ها انتظار داشتند که نیروهای مخالفین اسد دوباره تحرکاتی را شروع کنند. ولی پیروزی برق‌آسای آنان و فتح دمشق در کمتر از ۱۰ روز در مخیله هیچ کس نمی‌گنجید! هیچ‌کس! نه روس‌ها، نه مقامات ایرانی، نه اسرائیلی‌ها، نه ترک‌ها، نه حتی خود جولانی انتظار چنین پیروزی برق‌آسایی را نداشتند. اما همین الان که هنوز دو ماه از آن واقعه نگذشته، تحلیل‌گران چنان از "علت‌های" شکست سریع اسد می‌گویند، انگار که همه اینها قابل پیش‌بینی بود.

تاریخ‌نگاری همیشه همین‌طور بوده. با نگاه به عقب، برای "علل" فلان واقعه تاریخی چنان صحبت می‌شود که انگار این علل در همان زمان وقوع حادثه هم کاملاً عیان بوده است.

حالا مشکلی که پیش می‌آید این است که ما این عیان و بدیهی به نظر رسیدن علت‌های واقعه‌ای برای خودمان را به گذشته و هنگامی که آن واقعه هنوز اتفاق نیفتاده بود یا در حین اتفاق بود فراافکنی می‌کنیم! مثلا، الان بدیهی است که رژیم اسد باید آن گونه متلاشی می‌شد، و ما دلائل آن را به روشنی می‌بینیم (ارتشی که حقوق ماهیانه‌اش کمتر از ۳۰ دلار بود، ضعیف شدن محور مقاومت، فساد رژیم اسد....)، و گمان می‌کنیم که در زمان حادثه هم بالاخره این دلائل بدیهی بایستی برای افرادی قابل درک بوده باشد! می‌گوییم که لااقل نیروهای سپاه پاسداران (یا اعضای سیا، یا روس‌ها، یا اسرائیلی‌ها) که باید می‌دانستند! پس نتیجه می‌گیریم که توطئه‌ای دانسته‌شده در کار بوده است!

پایان.
@jenabegav
بخش اول، اینجا
بخش دوم، اینجا


اقتصاد آزاد را گروهی نابغه با تحصیلات درخشان (!) و بر پایه عقلانیت نمی‌سازند. بلکه اقتصاد و بازار، چه در حالت آزاد یا غیرآزاد آن، حاصل کنش و واکنش هزاران فرد است که، نه برحسب عقلانیت، بلکه بیشتر بر حسب غریزه ریسک‌پذیری می‌کنند، شکست می‌خورند یا برنده می‌شوند. در حقیقت، خیلی اوقات در اقتصادِ آزاد، این "نابغه‌ها"یند که ممکن است شکست بخورند، و در مقابل معمولی‌ترها پیروز شوند. اصلاً فاکتور شانس فاکتوری بسیار بزرگ در بازار است. آنچه اقتصاد آزاد را آزاد می‌کند این است که این اقتصاد اجازه می‌دهد که این کُنشگران، با کمترین تحمیل هزینه از طرف دولت، ریسک کنند، ببرند، یا ببازند و نابود شوند. مجموعه این ریسک‌پذیریهاست، و نه تفوق یافتن تعدادی نخبه و نابغه فرضی یا حقیقی، که بازار آزاد را این گونه موفق می کند. به عبارت دیگر، بازار می‌دهد و می‌گیرد، ولی در این دادن و گرفتن، هوش و غریزه و شانس و شخصیت و هزار و یک فاکتور دیگر نقش دارند، ولی "عقلانیت" نه چندان، و تحصیلات به طور جزیی و فقط اگر مربوط به فنی مورد استفاده در کار باشد، (مثلا برنامه نویس کامپیوتر). در حقیقت، یک راه خوب برای کُشتن روحیه کسب و کار در یک جوان آن است که بفرستیش دکترا بگیرد.

@jenabegav


کوئیز تاریخی در کدام کشورهای منطقه، داشتن حجاب در اماکن عمومی (مثل خیابان‌ها) در برهه‌ای از تاریخ‌شان ممنوع اعلام شد (دستور کشف حجاب اجباری)؟
Опрос
  •   فقط ایران
  •   ایران و ترکیه
  •   ایران و مصر
  •   ایران و افغانستان
  •   ایران و ترکیه و مصر
  •   ایران و ترکیه و افغانستان
  •   ایران و ترکیه و عراق
565 голосов


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
مشکل اساسی که با جماعت پهلوی‌چی دارم این است که، به همان شدت و حدّت جماعت موسوم به انقلابی-ارزشی، دروغگو و دروغ‌ساز و ایدئولوژیک و شخصیت‌پرستند. البته این دروغ‌هایی که این شخص اینجا تکرار می‌کند قبلاً توسط پهلوی‌چی‌های دیگر ساخته و پرداخته شده و ایشان فقط تکرارش می‌کند. ولی بروید به او ثابت کنید که اینها همه دروغ‌پردازی است! فکر می کنید می‌آید و معذرت‌خواهی می‌کند؟! اگر جماعت ارزشی یکبار معذرت‌خواهی کرد، اینها هم می‌کنند!

تقریباً هفته‌ای نیست که دروغی در مورد قاجار دریافت نکنم. بعضی از آنها قدیمی است و بعضیش تازه از تنور درآمده. مثلاً یکی را اخیراً دریافت کردم که (به دروغ) از قول میلانی نوشته بود که احمدشاه قاجار در اروپا قماربازی می‌کرده و از وزیر امور خارجه انگلیس درخواست داشته که خسارت باخت‌هایش را بدهد! حالا شما بگردید ببینید اصلاً میلانی چنین چیزی گفته یا نه، و اینکه اصلا مدرکی بر چنین چیزی وجود دارد یا نه.

وقتی این تعداد از هموطنان از هر عقیده‌ای اینگونه به ایدئولوژی و دروغ علاقه نشان می‌دهند، آیا نباید نتیجه بگیریم که روان ما ایرانی‌ها واقعاً مشکل دارد؟

@jenabegav


Репост из: LiberTorch
سر در میدان مشق، طهران قاجاری
بخشی از محوطه ی ایلخانیِ بسطام
مسجد نوساز چهار راه ولی عصرِ تهران
کتابخانه ی تازه سازِ دانشگاه سمنان

روح هر زمان، در معماری آن دوران متجلی ست.


مردانی که زیاد می‌دانند
بخش دوم
(بخش اول، اینجا)

۳- هیچ کس و هیچ نظام سیاسی نمی‌تواند نتایج تصمیمات و اعمال خود را پیش‌بینی یا آنها را کنترل کند.

اگر موارد قبلی را لحاظ کنیم، این نکته فهمیدنش ابداً مشکل نیست. اوائل سال ۲۰۰۳ در آمریکا بودم، و با بعضی دوستان آمریکایی‌ام به شدت بحث داشتم در مورد جنگ با عراق، که معلوم بود دولت بوش در صدد وارد شدن در آن بود. آنها غالباً خواستار ورود به این جنگ بودند (به خاطر جو روانی بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱)، و فقط نگران این بودند که چقدر طول می‌کشد که بغداد را بگیرند و چقدر تلفات خواهند داد! به آنها می‌گفتم: "برعکس خیلی از پیش‌بینی‌ها، من فکر می‌کنم ارتش آمریکا خیلی سریع بغداد را خواهد گرفت! ولی چیزی که نه شما می‌دانید و نه کس دیگر، نتایج چنین جنگی خواهد بود. آخرالامر من و خانواده من است که باید در آن نقطه از جهان زندگی کنند، و ماییم که باید عواقب این جنگ را متحمل شویم."

هیچ کسی نمی‌توانست آنچه بعد از آن جنگ اتفاق افتاد را محاسبه کند. اسرائیلی‌ها که عموماً پشتیبان این جنگ بودند (چون از شر صدام راحت شدند)، نمی‌توانستند پیش‌بینی کنند که ایران در خلا به وجود آمده دامنه نفوذ خود را بسیار گسترده‌تر از قبل خواهد کرد. دولت بوش نمی‌توانست پیش‌بینی کند که حکومت ایران، در عوض عقب‌نشینی از مواضعش، به برنامه اتمی خود سرعت بخشد و سعی کند آمریکایی را در منطقه به زانو درآورد. نئوکان‌های جنگ‌طلب گمان نمی‌بردند که از عوارض آن جنگ این خواهد شد که آنها از سیاست آمریکا و حتی از حزب جمهوری‌خواه تا حد زیادی کنار زده خواهند شد....

این نمونه یکی از هزاران، بلکه میلیون‌ها، مواردی است که هر روز و هر جا اتفاق می‌افتد. دولت شاه اصلاً به خواب هم نمی‌دید که، در بحبوحه اغتشاشات ۱۳۵۷، با فشار بر عراق برای بیرون کردن خمینی و امتناع کویت از پذیرفتن او، او از پاریس سر درآورد و مرکز توجه مطبوعات غربی شود. ساواک زمانی که برای شکست دادن گروه‌های مارکسیستی به اشاعه چپ اسلامی و افکار شریعتی کمک می‌کرد، گمان نمی‌کرد که خیلی زود همین چپ اسلامی بزرگ‌ترین خطر برایش خواهد شد. وقتی ریگان به "مجاهدین" در افغانستان کمک می‌کرد تا شوروی را در آنجا زمین‌گیر کند، هیچکس در دورترین کابوس‌های خود هم نمی‌دید که بیست سال بعد دو هواپیما دو برج تجارت جهانی را فرو ریزند.

۴- کله‌گنده‌ها خیلی اوقات خیلی بیشتر از ما نمی‌دانند!
تصور می‌شود که افراد در مراتب بالاتر سیاسی (یا علمی یا اقتصادی) اِشراف بیشتری بر اوضاع و احوال دارند.
ولی در حقیقت اینگونه نیست. سقوط یکباره حکومت شوروی همانقدر برای یک روسی یا یک ایرانی یا یک آمریکایی معمولی سورپرایزی ناگهانی و غیرمنتظره بود که برای گورباچوف یا برای سیا (CIA) یا برای رئیس جمهور آمریکا. با تمام اشراف اطلاعاتی سیا و تمام جاسوس‌های آنها و دیگر سازمان‌های اطلاعاتی، این فروپاشی ناگهانی برایشان یک شوک بود.

سؤالی که ممکن است پیش بیاید این است که سازمان‌های عریض و طویل اطلاعاتی مثل سیا چگونه در موارد اساسی و مهم می‌توانند اینقدر فشل عمل کنند. جواب این سؤال همان عریض و طویل بودن آنهاست! هر سازمانی کم‌کم به بوروکراتیک شدن میل می‌کند، و مسائل بوروکراتیک شدن بر همه مسائلی که در مورد اطلاعات و دانش گفتیم اضافه می‌شود: کارمندسالاری، روندهای کُند اداری، انجماد سیستمی، قدرت یافتن کسانی که بلدند چگونه از نردبان قدرت در سیستم بالا روند....

تمام نکات فوق در مورد سرمایه‌داران یا شرکت‌های بزرگ هم صحیح است! اینکه فکر کنیم پرده‌گردان حوادث سیاسی شرکت‌های بزرگند به همان اندازه اشتباه است. بله، آنها اعمال نفوذ می‌کنند و در خیلی از تصمیم‌گیری‌ها موثرند، ولی آنها هم در درازمدت نه می‌‌توانند چیزی را پیش‌بینی کنند و نه چیزی را کنترل!

۵- سازمان‌های اطلاعاتی و نهادهای مشابه خیلی اوقات حکومت‌هایشان را دچار خطا می‌کنند.

نیروهای سازمان‌های اطلاعاتی دقیقاً به خاطر حجم اطلاعاتی که گاه از جزئیات دارند، گمان می‌کنند که دانش‌شان از بقیه، و به خصوص از سیاستمداران، بیشتر است. در حالی‌که اکثراً این جزئیات یا نویزند، یا کثرت آنها موجب غفلت از کلیت می‌شود (همان دیدن درختان و ندیدن جنگل!). به علاوه، در هر کدام از این سازمان‌ها به تدریج دچار نوعی انجماد سازمانی می‌شوند: در مواجهه با سیل اطلاعات (راست و دروغ، مهم و نامهم، نویز و سیگنال) و در دنیای پرفریب جاسوسی و اطلاعاتی، به ناچار نوعی "ارتدکسی" اتخاذ می‌کنند، به این معنا که خط مشی مشخص فکری در مواجهه با اطلاعات اتخاذ می‌شود، این خط مشی کم‌کم به ستون ثابت تبدیل می‌شود و همه چیز بر اساس آن معیار سنجیده می‌شود. نمونه‌اش در مواجهه ساواک با مخالفین فکری، که همه خطر را گروه‌های چپ افراطی می‌دید و بنابراین به گروه‌ها یا شخصیت‌هایی چپ مسلمان آزادی و قدرت عمل دادند.

ادامه دارد....
@jenabegav


مردانی که زیاد می‌دانند
بخش اول

در اوج خبرهای پیشروی مخالفان بشار اسد در سوریه، شبی برای دوستم نوشتم: "اینطور که از اوضاع بر می‌آید، گمان نکنم حکومت اسد تا پس فردا بیشتر دوام آورد." همان شب جواد لاریجانی مصاحبه‌ای در تلویزیون داشت و در آن گفت که رژیم اسد، حتی اگر سقوط هم کند، سقوطش به این زودی‌ها نخواهد بود.

فردای آن شب اسد سقوط کرد!

چه باعث شد که من خیلی درست‌تر از جواد لاریجانی اوضاع را بفهمم؟ آیا جواد لاریجانی آدم باهوشی نیست؟ آیا اطلاعات او کمتر از من بود؟ آیا من خیلی باهوشم؟ خیر! هیچ کدام از این‌ها.

مسئله اطلاعات و دانش مهمترین مسئله در فهم سیاست است. تا این مسئله را (که برایتان شرح خواهم داد) نفهمید، سیاست را (و اقتصاد را) نخواهید فهمید. اگر فهمیدید، دیگر نه خیلی جزئیات اخبار را دنبال خواهید کرد، نه خیلی وقعی به تحلیل‌گران سیاسی (از هر نوعی!) خواهید نهاد، و نه به انواع و اقسام تئوری‌های توطئه دل خواهید بست.
➖➖➖➖➖➖➖
در مورد اطلاعات و دانش چند نکته اساسی وجود دارد که اینجا مطرح می‌کنیم:
۱- اخبار و اطلاعاتِ بیشتر خیلی اوقات از دانش ما می‌کاهد!
تصور می‌شود که همیشه اطلاعات بیشتر یعنی داده‌های بیشتر به دانش بهتر و دقیق‌تر می‌انجامد.
این مسلماً جاهایی درست است، ولی اغلب این گونه است که اطلاعاتِ بیشتر به نویز بیشتر می‌انجامد و تشخیص نویز از سیگنال واقعی را دشوارتر می‌کند. بسیاری از اخبار نویزند ولی افراد آنها را به عنوان سیگنال واقعی در نظر می‌گیرند.

در آن شب سرنوشت‌ساز، شاید لاریجانی خیلی بیشتر از کسی مثل من اطلاعات صحیح و درست داشت. شاید، مثلاً، حتی می‌دانست که بشار اسد آن روز چه گفته، زنش اسما کجاست، فلان ژنرال سوری چه پیامی ابلاغ کرده، فلان فرمانده روسی چه عکس‌العملی نشان داده.... ولی وقتی این همه اطلاعات داشته باشی، احتمال سیگنال شمردن نویز بالاتر می‌رود.

نه تنها جدا کردن نویز از سیگنال بسیار مشکل است، شاید مشکل‌تر باشد این تشخیص که کدام قسمت اطلاعاتی که می‌گیرید واقعاً برای هدفی که دارید سودمند است. بعضی‌ها باور ندارند که عملیات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ برای اسرائیلی‌ها یک غافلگیری بود. علتش را هم اِشراف وسیع اطلاعاتی اسرائیل می‌نامند و نیز اخباری که حاوی از آن بود که اسرائیلی‌ها گزارش‌هایی قبل از آن در مورد قریب‌الوقوع بودن یک عملیات دریافت کرده بودند. ولی آیا همین اِشراف اطلاعاتی موجب غافلگیری نشد؟ وقتی شما مرتب اطلاعاتی در مورد عملیات‌هایی که در موردش در میان دشمن‌تان بحث شده دریافت می‌کنید، کم‌کم حساسیت خود را نسبت به هر گزارشی از دست می‌دهید! این چیزی است که بارها و بارها در جاهای مختلف دنیا اتفاق افتاده است. فرقی نمی‌کند که یک سازمان اطلاعاتی بسیار فشل باشید، یا سازمان بسیار کارآمدی چون موساد! مشکل غربالگری اطلاعات مشکلی است که هر چقدر هم که کارآمد باشید باز از بین نخواهد رفت.

۲- سیستم‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آشوب‌ناکند!
اشوب‌ناک، نه به معنایی که معمولا از آن برداشت می‌شود، بلکه به معنای ریاضی آن. سیستمی آشوبناک است که هر چقدر در مورد وضعیت فعلی دانش‌تان کامل باشد، آینده (به خصوص آینده نسبتاً دور) را نمی‌توانید حتی با تقریب پیش‌بینی کنید! نمونه یک سیستم آشوبناک، وضعیت آب و هواست. اینکه آب و هوا را نمی‌توان با هیچ دقتی (که بهتر از شیر و خط کردن باشد) برای زمانی طولانی (حداکثر ۱۰ روز) پیش‌بینی کرد، به همین علت است. شما اگر حتی تصاویر ماهواره‌ای‌ بهتری به دست آورید، مدل آب و هوای بهتری به کار گیرید، کامپیوترهای خیلی بهتری در اختیار گیرید، ممکن است (در خوش‌بینانه‌ترین حالت) فقط دو سه روزی به آن ۱۰ روز بیفزایید! سیستم‌های اجتماعی-سیاسی-اقتصادی از این هم حتی آشوب‌ناک‌ترند، به خصوص در مواقع بحران. آب و هوا فقط کمیت‌های فیزیکی‌اند، ولی سیستم‌های اجتماعی از بسیاری از اراده‌های آزاد تشکیل شده که به هیچ وجه قابل محاسبه نیستند.

این ققط در مورد مسائل سیاسی هم‌ نیست. سیستم‌های اقتصادی هم دقیقاً همین غیرمحاسبه و غیرپیش‌بینی بودن را دارند. فقط انواع بحران‌های اقتصادی که در چند دهه گذشته اتفاق افتاده را ببینید. معمولاً تا یک هفته قبل از هر بحران همه چیز عادی به نظر می‌رسد و نه سیاستمداران، نه بوروکرات‌ها، نه بانکدارها، نه غول‌های فایننس و به خصوص نه اقتصاددانان مشهور و مطرح هیچکدام گمان نمی‌کنند که یک هفته بعد همه چیز درگیر طوفانی دیگر خواهد بود.

ادامه دارد....

@jenabegav


Репост из: دغلکاری نخبگان
مسابقه طراحی بت: تجسم کفر خانگی و‌ نهادینه شده

متن مسابقه: اگر ایرانیان کاملا رودربایستی را کنار می گذاشتند، هرکدام در خانه خود یک بت خانگی داشتند که این بت آرزوها و‌ مرکز وجود و هدف زندگی و پرستش را منعکس می کرد و نفس آنها را نشان می داد.

تخیل و تصور شما از این بت چیست؟ لطفا به دقت و با جزییات شرح دهید که سازنده چینی بتواند آن را بسازد. توجه داشته باشید که باید گروه کثیری از ایرانیان مشتری طراحی شما شوند. همانطور که قبلا بیان شده هزینه بت اصلا برای ایرانی ها مطرح نیست.


بماند یادگار!

@jenabegav


کدام را ترجیح می‌دهید؟ @jenabegav
Опрос
  •   رئیس‌جمهورهای مردمی، مانند دکتر پزشکیان و دکتر احمدی‌نژاد
  •   شاه اشرافی با خلق و خوی اشرافی، مانند ناصرالدین‌شاه
176 голосов


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
پزشکیان در کار گِل!

لطفا نظرسنجی بعدی را جواب دهید!

@jenabegav


Репост из: دغلکاری نخبگان
اگر یک‌زمانی احساس کردید خیلی ساده و گول و پخمه هستید، یادتون باشه که آخوندها دین و دنیا و ایران و مذهب شیعه و احترام و عزت و آزادی و جایگاه و آبروی خودشان را دو دست تقدیم رژیم مارکسیستی-سلفی-اخوانی-روسی کردند. البته طرف معامله عمامه داشت‌و لذا اصلا نمی شد تشخیص داد!!!!!

پی نوشت: با این سطح از عقل و بصیرت و تعهد دنبال مقلد هم هستند.
😆😆😆

Показано 20 последних публикаций.