چخوف، داستانی داره، دختر و پسری سوار سورتمه هستند. دختر میترسد، درست سر پیچی سخت، پسر آهسته در گوش دختر زمزمه میکند: من شما رو دوست دارم. به پایین که میرسند، پسر نه ادامه میدهد و نه واکنشی متناسب با ابراز عشق دارد.
دختر چندین بار خواهش میکند که دوباره سوار شوند،
با وجود آنکه میترسد، پسر هر بار در اوج ترس دختر و در پیچ، جمله را تکرار میکند.
آخر هم دختر واقعا نمیفهمد که آیا ابراز عشق از پسر شنیده است یا نه.
داستان بسیار موذیانهای است.
|
@itGallery