Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
«مقاومت مدنی خشونت پرهیز بدنبال تغییر تدریجی است که شاید دفعتا اتفاق نیفتد اما ما را به سمت گذار به دموکراسی میبرد که احتمالا پایدار است نه مثل انقلاب که فقط بدنبال عبور از استبداد است بدون ارائه هیچ چشم‌اندازی!»


مصاحبه حسین رزاق با بی‌بی‌سی فارسی درباره پاسخ دکتر سعید مدنی از زندان دماوند به یادداشت دکتر آصف بیات در نقد نظرات او در گفت‌وگوهای زندان



@hoseinrazzagh


نامه‌ی سعید مدنی از زندان دماوند 🔻

🔸 این نامه از سعید مدنی پاسخ به یادداشتی‌ست که آصف بیات در اردیبهشت‌ماه امسال در نقد نظرات او نوشته بود و در آسو منتشر شده است.

✍️ آقای دکتر آصف بیات عزیز

با سلام و احترام بسیار،

نقد و ارزیابی شما درباره‌ی نکات مطرح‌شده در گفت‌وگو با دوست و هم‌بند، آقای حسین رزاق را دریافت کردم و از این‌که به‌رغم انبوه گرفتاری و مشغله‌های علمی وقت خود را مصروف نگارش آن کردید، سپاسگزارم.
نخست مایلم تأکید کنم که از این نقد نیز مانند دیگر آثار شما بسیار آموختم و با بسیاری از نکات آن همدلی دارم. لذا اگرچه من نیز مانند شما آرزو دارم روزی روی نیمکت پارکی یا در محیط امنی بنشینیم و از نزدیک و چهره‌به‌چهره درباره‌ی مسائل ایران و جنبش دموکراتیک گفت‌وگو کنیم، اما از آنجا که بحث درباره‌ی مسائل درون جنبش دموکراتیک مردم ایران را نمی‌توان به آینده موکول کرد و تلاش برای پاسخ به مسائل کنونی را وظیفه‌ای ملی و اخلاقی در برابر همه‌ی علاقه‌مندان به ایران فردا می‌دانم، فرصت را مغتنم شمرده و به‌رغم محدودیت‌های زندان در تبعید و همین‌طور به قصد بهره‌مندی بیشتر از نظرات شما نکاتی را به عرض می‌رسانم...

✍️ حاملان هر دو استراتژیِ انقلاب و گذار وضعیت نامطلوبِ موجود را محصول ساختار اقتدارگرا و غیردموکراتیک می‌دانند و درباره‌ی ساختاری بودن بحران‌ها و نابسامانی‌های موجود توافق دارند و در تحلیل نهایی فقر، نابرابری، تبعیض و آپارتاید، فساد، توسعه‌نیافتگی و امثال آن را ساختاری می‌دانند و راهی جز تحول و تغییرات ساختاری برای آن سراغ ندارند؛ اما درباره‌ی مسیر تغییر، مشی تغییر، اصول حاکم بر تغییر، شتاب تغییر، هدف و چگونگی و سازوکار تغییر اختلافات جدی دارند.

✍️ در واکنش به انتخاباتْ گذارطلبان در حد فاصل انتخابات‌گراییِ رفرمیست‌ها و ضد انتخابات‌گرایی انقلابی‌ها قرار دارند. رفورمیست‌ها طرفداران پروپاقرص انتخابات با هر استانداردی هستند که البته مبتنی بر نوعی مغالطه است: مغالطه‌ی انتخابات‌گرایی رفرمیست‌ها در پی راست‌نمایی استدلال و استنتاج غلط آن‌ها است. مقدمه‌ی صحیح رفرمیست‌ها برای انتخابات‌گرایی عبارت است از این‌که «انتخابات شیوه‌ی پیشبرد مسالمت‌آمیز روند دموکراسی‌سازی است»، و نتیجه‌گیری غلطشان این است که: «هر مناسک انتخاباتی به دموکراسی می‌انجامد». به عبارت دیگر آن‌ها فراموش می‌کنند که فقط انتخابات آزاد، عادلانه و منصفانه (اگرچه نسبی) می‌تواند نویددهنده‌ی دموکراسی باشد و لذا فقط انتخاباتی به دموکراسی ختم می‌شود که متضمن سه مشخصه‌ی اصلی یعنی ۱) برابری در مشارکت سیاسی، ۲) رقابت آزاد و عادلانه‌ی سیاسی و ۳) مشروعیت ایده‌ی حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی خود باشد.

@NashrAasoo
@hoseinrazzagh



📝از جسد تک‌تک مردم هم میترسند!

🔴خاکسپاری کیانوش سنجری
🖋️حسین رزاق



امروز از ۸:۴۵ صبح با چند تن از دوستان برای خاکسپاری ⁧#كيانوش_سنجرى⁩ به بهشت زهرا رفتیم اما نامش در میان اجساد غسالخانه نبود. حدس میزدیم که سریع و مخفی خاکش کرده‌اند. محوطه بسیار شلوغ بود و احوال‌پرسی عده زیادی از مردم با ما نشان از کثرت جمعیتی داشت که برای تشییع کیانوش آمده بودند.

‏پس از مدتی بی‌خبری از پیکر، بسمت قطعه ۲۵۰ حرکت کردیم شاید آنجا خبری باشد اما به محض حرکت، تازه تعدد ماموران امنیتی مشهود شد که گله به گله هم را خبر میکردند. اولین دستور از خودرویی با آرم «فراجا» صادر شد که تیم‌های پراکنده را صدا میکرد و با نشان دادن ما میخواست «همه بیایند»

‏لحظه به لحظه حلقه نیروهای امنیتی انتظامی، یگان ویژه و لباس شخصی‌های ماسک‌دار گسترده‌تر میشد که گویی کریدوری میساختند برای ممانعت از ورود ما به داخل قطعه. در همان فضای ملتهب یکی از دوستانمان هم غیب شد، اما بعد از ۲ ساعت خبر از دستگیری ساعتی و مشاعیتش تا سمت ماشینش بشرط خروج داد.

‏با نیشخند به مامورانی که چشم در چشم و قدم به قدم ما را می‌پاییدند و مدام در بیسیم و موبایل میپرسیدند «دستور چیست» دنبال مسیری برای ورود به قطعه ۲۵۰ از قطعات اطراف رفتیم اما از سر هر گوری که میگذشتیم دو مامور سر برمی‌آورد! چنان که انگار تمام قبرستان را مامور امنیتی کاشته‌اند!

‏ساعت ۱۰ شد که دوستان تازه رسیده‌ای خبر از انتشار تصویر خاکسپاری زودهنگام کیانوش را در سایتی امنیتی دادند! حدس ما درست بود. آنها حتی از جنازه تک تک این مردم هم با تمام رعب‌آفرینی‌ها‌ میترسند.
‏برای شکل نگرفتن تجمع از صبح بسیاری دیگر از مردم را هم بصورت ساعتی دستگیر کرده بودند.

‏آنها مثل همیشه خاکسپاری را سراسیمه انجام داده بودند تا مبادا یکی زیر تابوتِ این رعنای عاشق وطن فریاد مرگ بر دیکتاتور سر دهد و بنیان‌های سست‌شان بلرزد.
‏گرچه مدتهاست دیگر نیازی به هیچ فریادی نیست! همین خوف آنها حتی از جسد تک‌تک مردم بلندترین فریاد و اعتراف است به لخت بودن پادشاه!



@hoseinrazzagh


📝خاطرات زندان ۴

🔴 بعدازظهر سگی!
برای کیانوش سنجری

🖋️ حسین رزاق


یک بعداز ظهری از آن بعداز ظهرهای سگی اوین که دلت هوای ندیدن‌هایت را میکند، خمیده و دست بر جای تزریق کترولاک برای تسکین لاعلاج این گردن شکسته، داشتم از بهداری برمیگشتم که زیر هشت و جلوی کانتر افسر نگهبانی، دستی از پشت زد روی شانه‌ام و صدایی آشنا گفت "چطوری حسین رزاق"

روی که برگرداندم قامت رعنای کیانوش سنجری پیشم ایستاده بود و در آغوشم کشید. تازه از ۲۰۹ به بند عمومی منتقل شده بود تا وثیقه‌ای که بازپرس برایش تعیین کرده بود را جور کند.
اواسط جنبش «زن، زندگی، آزادی» که هر روز عده‌ای جدید از فعالان سیاسی را بازداشت میکردند.

ایستادم‌ تا سالن و اتاقش مشخص شود و با هم برویم بالا به بند. سالن ما پر بود و بعضی اتاق‌ها کف‌خواب هم داشتند. برای همین کیانوش را دادند سالن ۲ چون حضورش هم موقت بود و حکم قطعی نداشت. یاد چند سال قبل افتادم که دوستانی دنبال او میگشتند و خبر نداشتند کجاست! و بی‌خبر از بازداشتش در خانه امن منتقلش کرده بودند به بیمارستان و هرکه دستش میرسید دنبالش میگشت.

آن ۸۳ پله‌ لعنتی را که بالا می‌آمدیم از دوستانی پرسید که در بند عمومی بودند و من آمار هم‌بندی‌ها را دادم.
از کم و‌ کسری‌اش، از هوله و لباس زیر و گرم و ... پرسیدم و همان ابتدا از عدم تحویل داروهایش گفت! گفتم رابط بهداری را معرفی میکنم تا نسخه‌ات‌ را بگیرد اما داروهای اصلی‌ات که با من مشترک است را خودم برایت می‌آورم تا خواهش از این نانجیب‌ها کمتر بکنی.

دم اتاقش، معرفی‌اش کردم به هم‌‌اتاقی‌ها. مسئول سالن هم که پرسید آقا سیاسی هستند، جواب دادم از سابقون سیاسی!
بالاخره از سابقون بود و از همان ۷۸ و کوی دانشگاه طعم زندان و حبس و تبعید را بارها چشیده بود.
هوله و شامپو رساندم و رفت دوش بگیرد و بیاید تر تمیز و ترگل و خوش‌بو هم را بینیم.

صبح فردا که هواخوری باز شد او هم پشت پنجره اتاق صدایم کرد تا قدم بزنیم. گوش شنوا و شانه‌ای میخواست برای درد دل از یک زندگی پر فراز و نشیب و گوشه هواخوری، دوتایی روی یکی از معدود سکوها نشستیم و بساط و چای و سیگار و خاطرات راه افتاد و من گوش شدم و او زبان.

همان اول که به تک و تا بود مبادا با زیاده حرافی، آزارم دهد گفتم کیانوش، با من نه تعارف کن نه دریغ از گفتن. تصور هم نکن خیلی‌ها را که حسین میداند و چرا بگویم! پس از اول هرچه دل تنگت میخواهد بگو...
و شروع کرد از روز به روز زندگی‌اش، از همان بازداشت ۱۸ تیر ۷۸ تا پاییز ۴۰۱، از رفتن، از غربت، از غم وطن، از برگشت، از دوباره بازداشت و باز بازداشت و باز بازداشتش...

اما در آن به آنِ حرفهایش، غمی بزرگ توی صورتت میخورد که فریاد میزد اث عاشق این وطن است! وقتی وسط ینگه دنیا و در اوج جوانی و با کار و‌ درآمد و آینده‌ای خوب، ناگهان جنون وطن تو را به این ویران‌سرا می‌کشاند، یعنی فقط عاشقی!

یک عمر در حسرت وطنی زیسته بود که دوست داشت چنان که میخواهد باشد اما نبود!
حرفهای پر از بغضش که تمام شد پرسید "نمیپرسی چرا از وسط آمریکا برگشتم‌ ایران؟" گفتم چه پاسخی داری بزرگتر از این عشقت به وطن که همه عمر دنبال وطن شدنش بودی!

فردا که شد دوباره از هواخوری زد به پنجره اتاقمان. گفتم وایسا دوتا چی بریزم که گفت "نه، چای نمیخورم! آزادی‌ام‌ را خوانده‌اند. آمده‌ام تشکر و خدافظی!
و باز آغوش او و بدرقه‌اش تا زیر هشت و خدافظی همان جایی که سلام کرده بودیم...

سر شبی که مهدی خبر مرگ خودخواسته کیانوش ‌از بالای پل حافظ را داد، فقط سکوت کردم. اما با آه و افسوس‌های او داشتم به خودم تلنگر میزدم که چقدر بی‌عاطفه‌ای نسبت به مرگ دیگران که ناگهان پرتاب شدم به خاطرات آن روزهای اوین...
به واژه واژه از حرفهای کیانوش که سرریز از عشق وطن بود. از عشق ایران.

عشقی که کیانوش را، کیانوش‌ها را، همه ما را حاصلی جز آزار نبود و زندگی‌‌هایمان را پر از رنج کرد و همه چیزمان را ستاند.
هر روزمان را چنان به آتش کشید که هر دم در آرزوی مرگی چنین میانه‌ی میدان بگذرد و هیچ عزیز شده‌ای برای از دست دادن نداشته باشیم...

تا شاید به بهای این جان‌ها، این از دست دادن‌ها، این وطن‌ وطن شد، تا هیچ عشقی، هیچ پاره‌ی تنی، هیچ لحظه‌ای را به بیم از استبداد و هراس از سرکوب نگذراند و هیچ چشمی از ترس پر از اشک نشود...
در همین زندگی لعنتی که یک وطن برای عاشقی کردن‌هایمان به ما بدهکار است، یک وطن برای زندگی...




@hoseinrazzagh


کیانوش سنجری روزنامه نگار امروز به زندگی خود پایان داد...


@hoseinrazzagh


Репост из: خبرانه‌ها(مهدی محمودیان)
موانع و‌ راهکارهای گذار به دموکراسی در ایران

مهدی محمودیان

مردم ایران نگرانند که گذار به دموکراسی منجر به ناآرامی‌های گسترده،بی‌ثباتی، یا حتی جنگ داخلی شود. تجربه‌های تلخ کشورهای دیگر که در آن‌ها گذار به دموکراسی با بی‌ثباتی همراه بود،باعث ایجاد ترس و تردید در میان مردم نسبت به تغییرات بنیادین شده است.
در این مقاله سعی شده تا در کنار بررسی موانع گذار به دموکراسی راه‌حلهایی ممکن نیز ارائه شود.
B2n.ir/f98500


🔴 هنوز مانده دو دانگی

درباره دولت وفاق ملی و پزشکیان


✍️ سعید مدنی
زندان دماوند
 
در جریان انتخابات ریاست جمهوری و پس از آنکه دکتر مسعود پزشکیان با حدود ۱۶ میلیون و ۳۰۰ هزار رای یا حدود ۲۷ درصد آرای واجدان شرایط به پیروزی رسید، بخشی از فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران حامی او تلاش کردند با برجسته کردن، بزرگنمایی و حتی وارونه‌سازی فرآیند انتخابات و حوادث پس از آن وعده ورود دولت و ملت به عصر جدید دهند و از آنجا که آرای کسب شده پزشکیان چنگی به دل نمی‌زند و چیزی برای ذوق‌زدگی نداشت، از تایید صلاحیت او از سوی شورای نگهبان به وجد آمده و آن را نشانه گشایش میدان جدید سیاست و فصل تازه‌ای از تحول و تغییر دورانی قلمداد کردند.

اگرچه این مهم است که رسیدن پزشکیان به ریاست قوه مجریه چه آثار و تبعاتی برای مردم و سیاست در جامعه ایران دارد، اما مسئله مهمتر این است که این قسم توصیفات اغراق آمیز، بزرگنمایی‌های غیر واقع و ارزیابی‌های غیر قابل انطباق با واقعیت‌های جاری نه تنها کمکی به تحولات کنونی نمی‌کند، بلکه وضعیتی به مراتب بغرنج‌تر را در برابر نیروها و فعالان سیاسی به ویژه جامعه مدنی قرار می‌دهد...

 📎متن کامل در پیوست


@hoseinrazzagh


#مقاومت_مدنی یعنی ایستادگی برابر تحقیر. یعنی مقاومت با تن خود برابر آنها که از آزادی فقط چهارچوب‌های بسته‌ای را در ساختارهای ایدئولوژیک خود میپسندند که مبادا به موهومات ذهن‌های افیون‌زده خدشه‌ای وارد کند.

‏امروز او فریاد میزد عصیان این جامعه را؛
‏که من زنم، زندگی‌ام، آزادی‌ام

‏⁧ #دختر_علوم_تحقیقات⁩



@hoseinrazzagh


یکسال پس از بقول آنها «حماسه طوفان الاقصی» هیچ از غزه باقی نمانده، جز مشتی خاک و خون و ویرانه و نابودی…


@hoseinrazzagh


📝 دربند
#خاطرات_زندان ۳


🔴 فرقه ضاله بهایی!
▫️به بهانه بیماری آقا قدم




خبر آمده بود سه نفر بهایی را پس از مدتها بازداشت و بازجویی در ۲۰۹ به قرنطینه آورده‌اند. طبق روالی که پرونده‌بازها (زندانیان فاقد محکومیت قطعی) را به بند ۴ می‌آوردند، ما هم منتظر بودیم تا از راه برسند. جدای از رابطه خوبمان با بهایی جماعت، چه قبل از زندان که حتی بابت همین حمایت و ارتباط حکم هم گرفتیم چه در زندان که نزدیکترین دوستانشان ماها بودیم، شوخی همیشه من این بود که در آدم حسابی بودن فلانی همین بس که بهایی‌ست نه اهل دیانتی پر از نیرنگ و ریا!

عصر بود که بعداز یک جیم چند ساعته از دست افسر نگهبانها، داشتم به اتاق خودمان که ورودی‌اش از زیر هشت و کنار میز افسرنگهبانی بود برمی‌گشتم که با ۳ مرد مسن مواجه شدم. یکی از آنها آقای ظفر بود که قبل‌تر هم چند وقتی را با هم گذرانده بودیم و بعداز دو سکته ناقص بصورت موقت آزاد شده بود. با دو دیگر هم آشنا شدم؛ قدمیان و امینی!

رسم سیاسی‌ها این بود که دوستانِ زندانیان تازه وارد به استقبالشان میرفتند و آنها را به اتاق خود میبردند. اگر جا (تخت خالی) در اتاق داشتند از وکیل بند میخواستند اقامت آنها را در همان اتاق ثبت کند و اگر نه هم برایشان اتاق با تخت خالی پیدا میکردند و کسری‌های زندگی‌شان‌ را تامین و آنها را به اتاق جدید معرفی میکردند تا دیگر دوستان هوایشان‌ را داشته باشند.

وقت استقبال از آقای ظفر و قدمیان و امینی، آقا سپهر ضیایی هم که نزدیک یکسال با هم همسفره بودیم رسیده بود و دوتایی آنها را بردیم به اتاق ۱ سالن ۳ بند ۴ که قبل از جدا کردن من و دکتر مدنی و انتقال به اتاق آقا مصطفی تاجزاده، اتاق ما در بند عمومی بود. به دکتر مدنی هم که زحمت تدارک شام ما با تمام مشغله‌هایش بر عهده او بود خبر دادم برای مهمانان جدید هم غذا درست کند تا شام اول را با هم باشیم و بیشتر آشنا شویم.

اما آشنایی‌ای بود برای خودش!! سر شام که حرف از علت بازداشت و زندان آن سه شد ما مدام به پشت دست میزدیم که عجب مملکتی ساخته‌اند برایمان این بچه شیعه‌ها!!! اگر ته دلتان نخندید، که البته گریه دارد، علت بازداشت آقایان ظفر و قدمیان و امینی، تمهید شرایط کفن و دفن هم‌کیشان بهایی خودشان‌بود! آدمهایی که نه سیاسی بودند، نه اکت و کنش سیاسی در زندگی خود داشتند و گناهشان کار داوطلبانه برای خاکسپاری اقوام و خویشان خود بود!

بالاخره مملکت بچه شیعه‌هاست دیگر! هر مذهبی را خرق عادت بدانند، آنهم آیینی که ادعای ظهور پیش از موعد مهدی را دارد که هزار سال است اینها هر جمعه برای ظهورش دعای فرج میخوانند، از هستی ساقط میکنند! چه از تحصیل و دانشگاه باشد، چه از کار و زندگی. تازه اینها برایشان مکفی نبوده که حتی حق مردن را هم از آنها سلب کرده‌اند و کفن و دفنشان را همانجور که آنها می‌پسندند تدارک دیده‌اند نه به رسم و رسوم خود!

خلاصه که شما باور کنید یا نه؛ دهان حیرت از این ماجرا باز بماند و جل‌الخالق بگویید یا نه، نه در اصل ماجرای اهالی این آیین توفیری میکند نه در حکم ۵ سال حبسی که برای این سه نفر بریدند! گرچه سالهاست دهان حیرت از شیرین کاری‌های این قبیله‌ی حاکم باز مانده که شاید این فقره‌ی قوم‌ بهایی با تمام تحیر در پیش باقی ماجراها هیچ باشد!

تمام اینها که گفتم بکنار، اکثر دوستان بهایی در حبس نه فقط بهترین دوستان ما بودند که اکثر زندانیان سیاسی و غیر سیاسی از آنها به نیکی یاد میکردند که چقدر شریف و نجیب حبس خود را میکشند و از هر فرصتی برای دانش‌اندوزی خود، آموزش علم به دیگران یا کمک به هم‌بندیان بهره میگیرند. حتی خود زندانبان‌ها هم نمیتوانستند لال بمانند که بی‌آزار و بی حاشیه‌ترین زندانیان، بهایی‌ها هستند.

روز دادگاهم با ایمان افشاری وقتی درباره دفاع من از اهالی این آیین پرسید و گفت چرا از این بقول خودش «فرقه ضاله» حمایت کرده‌ام و من جواب دادم جز انسانیت از آنها و جز ظلم‌ از شما ندیده‌ام، عصبانی شد که آنها خودشان را به انسان‌نمایی میزنند تا برای مذهب الحادی خود تبلیغ کنند!
راستش را بخواهید حتی اگر حرفهای آن قاضی بی سواد و مقدس‌نمای متعصب هم درست باشد باز هم دنیا را همین ادای انسانیت‌ها جای بهتری میکند تا …




@hoseinrazzagh


اینروزها هر بار صدایی از این دو بزرگ میشنوم
دلم هُرری میریزد…
من آزاد و آن دو، آزادگانی در بند؛
یکی تنها در اوین و‌ دیگری در دماوند!
های آنهایی که مدام دم از وفاق ملی‌ می‌زنید؛
آزاد کنید این دو نجیب را نانجیب‌ها…


#سعید_مدنی
#مصطفی_تاجزاده



@hoseinrazzagh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
آیت‌الله خمینی:
وقتی که یک شخصی، یک سلطانی، یک قدرتمندی، پشتوانه ملت را ندارد، این است که وقتی می‌برندش، ملت شادی میکند که خوب شد رفت.


وقتی که سه مملکت، یعنی لشکر سه مملکت، ارتش سه مملکت دشمن، به ایران حمله کرد و همه چیز در معرض خطر بود، وقتی که رضا شاه را اطلاع دادند که بردن، مردم شادی میکردند! کأنه به مقدم اینها شادی میکردند که اینها ولو دشمن‌اند ولیکن بدتر از این نمیکنند.



@hoseinrazzagh


صداقت داشته باشید بگویید “برای جمهوری اسلامی” نگویید “برای ایران”



@hoseinrazzagh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
«ما نمیتوانیم راجع به عزت مردم غزه و حزب‌الله و لبنان حرف بزنیم اما عزت مردم خودمان را زیر پا بگذاریم.»


این سخنان میرحسین موسوی پیش از ثبت‌نام او در انتخابات سال ۸۸ است. چند ماه بعد از این هشدارها، مردم ایران در کف خیابان‌ها سرکوب شدند و طی سال‌های بعد نیز بارها و بارها در پس هر اعتراض مردمی، سرکوب و کشتار و حبس و حصر و اعدام‌ها ادامه پیدا کرد و صاحب همین سخنان نزدیک ۵ هزار روز است که در حصر و زندان خانگی بسر میبرد. اما تنها چیزی که هرگز هیچ ارزشی برای جمهوری اسلامی نداشت عزت مردم ایران بود!
هیچوقت هیچ مسئولی پس‌از تمام وقایع تلخ و سخت حتی هیچ دلجویی هم از این مردم نکرد و هیچ عزای عمومی اعلام نشد! نه فقط پس از سرکوب‌ها که حتی بعداز هر بلای طبیعی هم امکانات درستی برای این مردم در نظر گرفته نشد اما سیل پول‌های این کشور از جیب همین مردم مدام به غزه و لبنان و محور مقاومت سرازیر شد و معنای «عزت» مشارکت در ماجراجوئی‌های آنها شد و حتی این مردم را وادار به مشارکت در عزا و خوشی آنها کردند. تا جائی که امروز سایه‌ی شوم جنگ بخاطر همین حمایت‌ها و ماجراجوئی‌های بی‌حاصل بر سر این سرزمین گسترده‌ شده است.



@hoseinrazzagh


ابوالفضل قدیانی؛ پایایی همیشگی در صف مردم ستم‌دیده
 
✍️علی رضا رجایی
دستگاه قضایی ایران و کارگزاران و ضابطانش هم‌چون بازوهای یک حکومت نظامی عمل می‌کنند. وقت و بی‌وقت با مستمسک قرار دادن پیکرهٔ نیمه‌جان و فرسوده‌ای به نام قانون، بر شهروندان هوار می‌شوند تا انتقام شکست‌های مهلکِ حاصل از بی‌خردی وبلند‌پروازی‌های بی‌سرانجامِ  یک سیاست افلیج و سترون را از آزاده‌ترین شهروندانی بگیرد که چشم‌اندازهای ناکام این چرخهٔ خودکامگی و تباهی را هشدار می‌دهند.
 
اکنون ابوالفضل قدیانی، سند موجّه تاریخ مبارزات آزادی‌خواهانهٔ ایران، به جرم ایستادن و پایاییِ همیشگی در صف مردم ستم‌دیده، طعمه خام‌اندیشانهٔ این حکوت شبه‌نظامی فرسوده شده‌است. آنها نمی‌دانند که قربانی، طعمه‌ای گلوگیر خواهدبود و حبس او بر درماندگی این تاریخی که دیگر به انتهای خود رسیده و زنجیرهای آن از هم گسسته، خواهدافزود.
  قدیانیِ ۸۰ساله را بیش از همه ساکِ سبکِ کوچک و همیشه آماده و انباشته از دارویی می‌شناسد که برای پشتیبانی از یک دورهٔ زندان بلندمدّت دیگر تجهیز شده‌است؛ این، همهٔ سهمی است که او از زندگی خواسته‌است -بی منّتی یا تمنّای خاصی از هرکس دگری. قدیانی هرباره که تهدید به حبس و زندان شده، آغوش گشوده و آن را غنیمتی شمرده تا در کنار یاران محبوسش، مسیری را که از ابتدای جوانی دنبال کرده به انجام رساند. آزادی‌خواه بزرگی که هرگز فریفتهٔ کاخ‌های برافراشته از رنج مظلومان و معدن‌کاران، و مقهور درشت‌گویی‌های خفّت‌بار جبّاران نشده و جز در صراط مستقیمِ رهاییِ مردم، راهی نپیموده‌است. او هرگز مبارزه را به تجارتی کاسب‌کارانه برای شهرت، و نمایشِ خودپرستانه‌‌ای انباشته از حنجره‌خراشیدن و فریادهای کور نیالوده و طرحی از یک چشم‌انداز درست، در پیوند با جنبش‌های متوالی و متراکم ایران ترسیم کرده‌است.
 
قدیانی را تن رنجور و محصور در حصار حبس بازگویه نمی‌کند. او اکنون بیش از هر زمانه دیگری با سرشت جان آزاد خویش تعریف می‌گردد.
ریشه در تاریکی زمین
استخوان‌های سنگ را از هم می‌گسلد
به غرور و صلابت آن تَسخَرزنان



@hoseinrazzagh


‏⁧#ابوالفضل_قدیانی⁩ دقایقی پیش در منزل خود بازداشت شد.


‏ج‌ا انتقام سخت ضرباتی که نمیفهمد چطور چپ و راست میخورد را از نجیب‌ترین انسان‌های ایران میگیرد.


@hoseinrazzagh


قرار بود «وعده صادق» معادلات منطقه را تغییر دهد که تغییر داد.


@hoseinrazzagh


خانه عنکبوت هم انقدر سست نیست که وجود حشرات تبلیغ علیه‌اش باشد!



@hoseinrazzagh


🔴 ۸ ماه حبس برای افشای ساس در اوین!

✍️‏ مهدی محمودیان

توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و قاضی ایمان افشاری بطوری غیابی به اتهام فعالیت تبلیغ علیه نظام به ۸ ماه زندان، دو سال منع عضویت در احزاب و دسته‌جات، دو سال منع استفاده از تلفن هوشمند و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده‌ام.
تمام این مجازات صرفا بخاطر این است که در واکنش به دروغ ق.ق در مورد انقراض ساس در زندان نوشته بودم "به دروغ معتاد شده‌اند"
قاضی کینه‌ورز دادگاه صرفا به استناد همین یک جمله و همینطور اعتراف من در حضور بازپرس که گفته‌ام رفتارهای جمهوری اسلامی بهترین تبلیغ علیه نظام است این حکم رارونویسی و ابلاغ کرده است.
واقعا دروغ‌گو گفتن من در یک توییت و یا اعتراف من نزد بازپرس، تبلیغ علیه نظام است یادروغ‌گویی خبرگزاری رسمی قوه قضاییه درانکار بدیهیات و یا متن حکم صادرشده توسط قاضی بیسواد شعبه ۲۶؟
لازم است یادآوری کنم همانطور که قبلا گفته بودم با آنکه در دفتر شعبه ۲۶ حضور داشتم اما از حضور در نزد این قاضی بیسواد امتناع کردم لذا حکم غیابی صادر شد و با آنکه از حق واخواهی استفاده کردم اما بازهم در جلسه دادگاه دوم شرکت نکردم.


@hoseinrazzagh


هر وقت مرثیه‌ سرائی‌هایتان با معدن و سنگ و نان و بابا برای ⁧#معدن_طبس⁩ تمام شد یادتان بیاید…



@hoseinrazzagh

Показано 20 последних публикаций.