👁 هوشمندى


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


در جهان هوشمند ما
هیچ رویدادی تصادفی به وقوع نمی‌پیوندد.
هر چیز که
در مسیر زندگی
سر راه شما قرار می‌گیرد؛
نکته‌ایست برای آموختن!

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций







   ما ممکن است نسبت به قبل، از لحاظ تکنولوژی پیشرفت کرده باشیم، به لحاظ ارتباطات بهتر شده باشیم، سیستم حمل و نقل بهتری داشته باشیم، سیستم بهداشتی بهتری داشته باشیم و مانند اینها، اما دروناً ما کم و بیش همان هستیم، ناخوشبخت، متزلزل، تنها، حامل بی‌وقفهٔ بار غم. و هر انسانی که جدیت داشته باشد و با این چالش روبرو شده باشد، باید پاسخ دهد؛ نمی‌تواند سرسری از آن بگذرد، پشت به آن کند. به همین دلیل است که این گردهم‌آیی‌ها خیلی خیلی جدی هستند.  به این دلیل است که ما باید ذهن‌هایمان و دل‌هایمان را بدهیم تا درک کنیم که آیا امکان جهشی بنیانی در إشعارمان هست یا نیست، و نتیجتاً در عمل و رفتارمان این تغییر بنیانی امکان‌پذیر هست یا نیست.

جیدو کریشنامورتی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
@hooshmandy


فردا وجود ندارد
دیروز هم وجود ندارد
آنچه در دستان ماست فقط لحظه حال است
اینک...اینجا....

اشو


بدون ‌شک
آن دسته از کشورهایی که
به خشونت‌های جمعی دست‌زده‌اند
یا باعث رنج‌های‌ فراوان شده‌اند،
در مقایسه با دیگر کشورها
با تندریسِ‌درد جمعیِ سنگین‌تری
دست به گریبان هستند.

برای نمونه در خاورمیانه،
تندیس دردِ جمعی
به اندازه‌ای شدید است که
بخش قابل ملاحظه‌ای از جمعیت
مجبور به مشاهدهٔ
صحنه‌های پایان‌ناپذیری از دیوانگی
کشتار و انتقام شده‌اند.

اگر
توجه کرده باشید
در میان این ملت‌ها،
تندیس‌‌دردِجمعی پیوسته خود را
به شکل‌های مختلف
و از نو به نمایش می‌گذارد.

#اکهارت_تله جهانی نو


Репост из: 👁 هوشمندى
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥 این آقا اکهارت تله است☝🏽
نویسنده کتاب "نیروی حال"
در اين ویدیو 56 دقیقه اى
راجع به هوشیاری ماوراء فکر ، صحبت میکند

⭕️حجم فايل:68mb


یک داستان بودایی بسیار زیبا، سعی کنید آن را درک‌ کنید.
مردی در جنگل می دود، تلاش دارد از شیری فرار کند که در تعقیب اوست. به پرتگاهی میرسد، راهی برای رفتن وجود ندارد، پس می.ایستد، برای یک لحظه نمیداند چه کند، به پایین نگاه می کند، یک دره و پرتگاه بسیار عمیق و بی انتهاست. اگر بپرد کارش،تمام است، ولی با این وجود شاید با پریدن نجات یابد، معجزات رخ میدهند.

پس او عمیق تر به پایین نگاه می کند و میبیند که دو شیر دیگر نیز در پایین دره ایستاده و به بالا نگاه می.کنند، پس آن امکان تمام است. شیر نزدیک میشود غرش میکند؛ مرد میتواند صدای غرش او را بشنود. تنها امکان فرار او این است که از ریشه های درختی که لب پرتگاه است آویزان شود.

او نه میتواند پایین بپرد و نه میتواند آنجا لب پرتگاه بایستد پس به ریشه آن درخت آویزان میشود. ریشه ها بسیار شکننده هستند و او میترسد که هر لحظه شکسته شوند. نه تنها این، بلکه شبی بسیار سرد است و دستهایش چنان سرد شده که میترسد شاید نتواند برای مدت زیاد آویزان بماند. ریشه ها در دستانش لیز میخورند. دستهایش یخ زده اند. مرگ قطعی است، مرگ هر لحظه در آنجاست.

سپس به بالا نگاه می کند: دو موش مشغول جویدن ریشه های آن درخت هستند، یکی از موشها سفید است و دیگری سیاه. نماد روز و شب. نماد زمان، زمان از دست میرود و آن دو موش مشغول جویدن ریشه ها هستند و واقعاً کارشان را عالی انجام میدهند، آنها تقریباً بـه آخـرش رسیده اند نزدیک است که تمامش را بجوند. شب شده و موشها نیز باید استراحت کنند، بنابراین با شتاب تمامش می.کنند هر لحظه ریشه از تنه جدا خواهد شد.

مرد بار دیگر به بالا نگاه میکند و در آنجا کندوی عسلی هست که از آن عسل می چکد. همه چیز را از یاد میبرد و میکوشد قطره ای از آن عسل را به زبانش بگیرد و موفق میشود. و آن طعم واقعاً شیرین است.

حالا این تمثیل معانی زیاد دارد.
من به روشهای مختلف در مورد این داستان سخن گفته ام، این بار میخواهم به یک معنی خاص اشاره کنم.

یک شیر از گذشته به دنبال توست و دو شیر در آینده منتظر هستند، زمان به سرعت میگذرد، مرگ همچون همیشه بسیار نزدیک است، آن دو موش نماد روز و شب و زمان هستند و ریشۀ خود زندگی را قطع میکنند. ولی اگر بتوانی در لحظه حال زندگی کنی آن طعمی واقعاً شیرین است واقعا زیباست.

آن مرد در لحظه زندگی کرد و همه چیز را فراموش کرد. در آن لحظه مرگی وجود نداشت، شیری وجود نداشت، زمان نبود، هیچ چیز وجود نداشت، فقط آن طعم اسرار آمیز عسل روی زبانش....

راه زندگی کردن همین است، این تنها راه زندگی کردن است، و گرنه زندگی نخواهی کرد، هر لحظه اوضاع چنین است. این تمثیل واقعاً بسیار وجودگراست.

تو آن شخصی هستی که از آن ریشه درخت آویزانی و مرگ از هر طرف دربرت گرفته است و زمان از دست می.رود. هر لحظه به مرگ فرو میافتی و ناپدید میشوی. حالا چه باید کرد؟

نگران گذشته باشی...؟
نگران آینده باشی...؟
نگران مرگ باشی...؟
نگران زمان باشی...؟
یا از لحظه لذت ببری؟
به فردا فکر نکردن یعنی به این لحظه اجازه دادن تا قطره ای عسل شیرین روی زبانت جاری شود، با وجودی که مرگ وجود دارد، زندگی زیباست، با وجودی که گذشته زیاد خوب نبود و کسی از آینده چیزی نمی داند، امید بستن به آن مایه ناامیدی است، ولی این لحظه زیباست، بگذار قطره ای عسل روی زبانت جاری شود. همین لحظه بسیار زیباست، چه چیزی کسر است؟ در همین لحظه باش....


اشو


آدمها دو دسته اند :
نعمت
عبرت










"آیا سکون صرفاً نبود صدا و محتواست؟
خیر، سکون خودِ هشیاری است. یعنی همان آگاهی بنیادینی که تمام فرم‌ها از همان پدیدار می‌شوند. بنابراین چطور ممکن است که این آگاهی از آنچه شما هستید جدا باشد؟ این فرمی که گمان میکنی آن هستی، از همان پدید آمده و توسط همان زنده نگه داشته می‌شود.
این آگاهی اصل و اساس تمام کهکشان‌ها. علفزارها، گل‌ها، درختان، پرندگان و تمام فرم‌های دیگر است."
#اکهارت تُله

"سکون ماهیت حقیقی تو است. سکون چیست؟
سکون همان فضای درون یا هشیاری است که این کلمات در آن ادراک شده و به اندیشه تبدیل می‌شوند. بدون آن هشیاری، هیچ ادراک و اندیشه و هیچ جهانی وجود نمی‌داشت.
تو همان هشیاری هستی که خودت را به قالب این شخص درآورده‌ای."
#اکهارت تُله


Remember yourself always and everywhere.
G.I. Gurdjieff

خویشتن را به یاد آر!
در هر زمان و هر مکان.

#خودبه‌یاد‌آوری
#گرجیف
@hooshmandy


یک جمله‌ی شاعرانه‌ی معروف هست که می‌گوید:
«هرگز نپرس که ناقوس برای که به صدا در آمد؛ آن برای توست....» وقتی کسی می‌میرد و صدای ناقوس کلیسا به صدا در می‌آید: «هرگز نپرس که ناقوس برای که به صدا در آمد؛ آن برای توست.»

هر مرگی این را به تو یاد آور می‌شود که تو فقط برای چند روز اینجا هستی، شاید فردایی برای تو وجود نداشته باشد. پایان، هر روز نردیک و نزدیک‌تر می‌شود، و فراسوی مرگ چیزی جز یک دنیای ناشناخته و ناآشنا وجود ندارد.

نه دوستی، نه خانواده‌ای، نه جامعه‌ای، تو نمی‌دانی که چه چیزی برای تو وجود خواهد داشت چراکه همیشه در جمعیت بوده‌ای."مرگ تو را تنها می‌کند..."

پس فقط کسانی که هنر تنها بودن به هنگامِ زندگی را می‌دانند، به هنگام مرگ هشیار می‌مانند، وگرنه شوکِ پیش از مرگ چنان عظیم است که نود و نه درصد مردم یا حتی بیشتر، بیهوش می‌شوند. و مُردن در ناهشیاری از دست دادن یک فرصت بزرگ است، چرا که مرگ، زندگی را در عریانیِ کامل بر تو آشکار می‌سازد.

اشو




انسان خردمند به شهرت و نام علاقه ای ندارد.
او صرفاً لحظه را زندگی می کند. گاهی مشهور می شود، اما این موضوع دیگری است.
بودا مشهور شد، اما برای معروف شدن تلاش نکرد، آرزویی نداشت.
اگر معروف شد ،خوب است،
اگر نشد، باز هم خوب است.
همه چیز خوب است، همیشه خوب است.
حال هوای او خوب است.

از غذایت لذت ببر،
از حمام کردن،
از آفتاب،
از باد و باران لذت ببر
و از تمام چیزهایی که در دسترس توست لذت ببر.
و همانی که هستی بمان
با خودت صادق باش،
هیچ ریاکاری نیآفرین،
هیچ نمایی نیآفرین،
هیچ چهره ای نیآفرین،
و لذت محض از آن تو خواهد بود،
خدا از آن تو خواهد بود.
خدا فقط نزد کسانی می آید که با خود، در آسودگیِ کامل به سر می برند.

و کسی که آرزوی چیزی را دارد نمی تواند آسوده باشد، زیرا این آرزو و خواسته تنش به وجود می آورد.

#اشو

@hooshmandy




جمله برانداز به استاد‌ی‌یی
تا تو فرومانی و آزاد‌ی‌یی

هرکه درین راه منی می‌کند
بر من و تو راهزنی می‌کند

خصمیِ کژدم بتر از اژدها‌ست
کاین ز تو پنهان بوَد آن برملا‌ست

خانه پر از دزد‌، جواهر بپوش
بادیه پر غول‌، به تسبیح کوش

غارتیانی که ره دل زنند
راه به نزدیکی منزل زنند

ترسم از آن شب که شبیخون کنند
خوار‌َ‌ت ازین بادیه بیرون کنند

دشمن خُرد‌ست بلایی بزرگ
غفلت ازو هست خطا‌یی سترگ

با عدو‌ی خُرد مشو خُرد‌کین
خرد شوی گر نشوی خرده‌بین

با همه خردی به قدر مایه زور
میل‌کش بچهٔ شیر است مور

قافلهٔ برده به منزل رسید
کشتی پُرگشته به ساحل رسید

تات نبینند نهان شو چو خواب
تات نرانند روان شو چو آب

پای درین صومعه ننهادنی‌ست
چون بنهی واستده دادنی‌ست

گر نروی در جگر‌ت خون نهند
راتبت از صومعه بیرون نهند

گر سفر از خاک نبودی هنر
چرخ شب و روز نکردی سفر

مخزن الاسرار
عطار نیشابوری
@hooshmandy

Показано 20 последних публикаций.