در پایان دولین، الیشا را از عمارتی پر از جاسوسان نازی بیرون میآورد شرایط به نحوی پیش میرود که کسی نمیتواند مقابلش بایستد. قبلتر دولین را میبینیم که از همان پلهها بالا میرود و اگر قدمهای به سمت بالای او را بشمارید، متوجه میشوید که او و الیشا قدمهای بیشتری هنگام پایین آمدن از پلهها برمیدارند – این یکی از روشهای هیچکاک برای افزودن به تعلیق بود.
فیلم های بسیاری با نماهایی از تعقیب و گزیر به انتها می رسند. در بدنام رویدادهای گریزناپذیر ١٠ دقیقه آخر چنان پیش می رود که داستان با نمای زیبا و به شکلی توجیه پذیر به پایان می رسد و در آن یکی از نازی ها به سباستین می گوید: ” آلکس، میشه لطفاً بیای داخل؟می خوام باهات صحبت کنم” و الکس داخل می شود در حالی که می داند دیگر هیچوقت زنده بیرون نمی آید.
🔘 هيچكاك در پايان فيلم ما را با دنيايي كه در آن قرارمان داده تنها مي گذارد و بدون نتيجه گيري ما را رها مي كند بدون اينكه از سرنوشتي كه در انتظار آليشيا و دولين است با خبرمان كند و تنها سرنوشتي كه معلوم است سرنوشت غم انگيز سباستين است كه با وجود آنكه نشان داده نمي شود ما مطمئنيم كه سرنوشتي جز مرگ در انتظارش نيست. در حقيقت هيچكاك ما را در كابوسي كه ساخته تنها مي گذارد.
🔘 نحوهی پایانبندی فیلم، تأثیری مستقیم بر ماندگاریاش در ذهن سینمادوستان دارد. پایان بد بهاندازهای قدرت دارد که میتواند در چشمبرهم زدنی همهی ارزشهای فیلم را تحتالشعاع قرار بدهد و ارتباط مخاطبان با اثر را بهکلی مخدوش کند. تمام بدنام یک طرف و ۱۰ دقیقهی آخرش یک طرف دیگر! در بدنام، ۱۰ دقیقه از فیلم باقی مانده است ولی اصلاً نمیشود حدس زد که چگونه پایانی خواهد داشت. بدنام از آن دست پایانها دارد که پس از به آخر رسیدن فیلم نیز همچنان با شما میمانند و تبدیل به خاطرهای خوشایند در حافظهی سینماییتان میشوند. شدت تأثیرگذاریِ فرجامین بدنام مدیون ایدهای خلاقانه و اجرایی درخشان است؛ همچون ماحصل زحمات ارکستری بهغایت هماهنگ و بهرهمند از قدرت رهبریِ هنرمندی بزرگ که صاحب جادو، تجربه و نبوغ است...
✍ #پیمان_عباسی_نیا
🔘 مزیتی که تدوین نسبت به برداشت بلند و وضوح عمیق دارد این است که کارگردان میتواند با ایجاد تغییرات در زاویه ی دیدها که مستلزم تغییر نماهاست، تماشاگر را کاملا در گیر کنش کند. این را میتوان در صحنه ی پایانی فیلم بدنام دید... دولین (کری گرانت) جاسوس نفوذی آلیشا(اینگرید برگمن) را از خانه ی الکس سباستین نازی (کلود رینز) نجات میدهد. الکس سرانجام دریافته است که نامزدش آلیشا در واقع جاسوس است. آلیشا که مسموم شده طبقه ی بالا در اتاقش است. در همان هنگام که الکس با دیگر نازیها جلسه دارد، دولین آلیشا را نجات میدهد. الکس از جلسه بیرون میاید و دولین و آلیشا را میبیند که از پله ها پایین میایند، اما اقدامی نمیکند، زیرا در آن صورت دولین به نازیها خواهد گفت که آلیشا جاسوس است و به این ترتیب الکس دچار دردسر خواهد شد. بنابراین الکس مجبور است اجازه دهد که دولین آلیشا را از خانه خارج کند.
میبینید که کنش این صحنه بسیار ساده است... دولین آلیشا را از پله ها به پایین هدایت میکند و زیر نگاه دیگر نازیها و نیز مادر الکس، او را از در ورودی خانه بیرون میبرد.
پس چرا هیچکاک تصمیم میگیرد برای به تصویر کشیدن این کنش تنها در ٢ دقیقه و ۵ ثانیه (از لحظه ای ای که دولین و آلیشا از در اتاق خواب بیرون میایند تا هنگامی که از در ورودی خانه بیرون می روند) از ۵٧ نمااستفاده کند؟ در طول این کنش، هیچکاک میان پنج موقعیت در صحنه کات های سریع میزند... دولین و آلیشا در قاب (١۵ نما)، الکس به تنهایی در قاب (١٧ نما)، مادر الکس (۵ نما)، دولین، آلیشا، الکس و مادرش، همه با هم در قاب (۵ نما) و نازیها در طبقه ی پایین (٩ نما).
این کات های سریع میان پنج عنصر کنش مند صحنه، علاوه بر آن که باعث میشود تماشاگر بیشترین دسترسی را به رویدادهای صحنه داشته باشد، واکنش هر شخصیت را هم به رویدادهایی که لحظه به لحظه به وقوع میپیوندند به تماشاگر نشان میدهد.
شگفت آنکه این کات های سریع کنش صحنه را سرعت نبخشیده اند، بلکه بر کندی دولین و آلیشا هنگام پایین آمدن از پله ها تاکید کرده اند، کات های سریع همچنین تعلیق صحنه را طولانی تر کرده اند (آیا دولین و آلیشا میتوانند فرار کنند یا خیر؟). گذشته از اینها، دولین و آلیشا عاشق و معشوق هم هستند، اما شغل پنهانی آلیشا آنها را از هم جدا کرده بوده است. اگر بتوانند از خانه ی الکس بگریزند، آزاد خواهند بود تا به وصال یکدیگر برسند. در این صحنه نکات بسیاری مطرح است و هیچکاک استادانه تدوین سریع را به کار میگیرد تا بر حساسیت اوضاع تاکید کند.
✍ #وارن_باکلند
🎬 Notorious | 1946
Join 👉 @honar7modiran
فیلم های بسیاری با نماهایی از تعقیب و گزیر به انتها می رسند. در بدنام رویدادهای گریزناپذیر ١٠ دقیقه آخر چنان پیش می رود که داستان با نمای زیبا و به شکلی توجیه پذیر به پایان می رسد و در آن یکی از نازی ها به سباستین می گوید: ” آلکس، میشه لطفاً بیای داخل؟می خوام باهات صحبت کنم” و الکس داخل می شود در حالی که می داند دیگر هیچوقت زنده بیرون نمی آید.
🔘 هيچكاك در پايان فيلم ما را با دنيايي كه در آن قرارمان داده تنها مي گذارد و بدون نتيجه گيري ما را رها مي كند بدون اينكه از سرنوشتي كه در انتظار آليشيا و دولين است با خبرمان كند و تنها سرنوشتي كه معلوم است سرنوشت غم انگيز سباستين است كه با وجود آنكه نشان داده نمي شود ما مطمئنيم كه سرنوشتي جز مرگ در انتظارش نيست. در حقيقت هيچكاك ما را در كابوسي كه ساخته تنها مي گذارد.
🔘 نحوهی پایانبندی فیلم، تأثیری مستقیم بر ماندگاریاش در ذهن سینمادوستان دارد. پایان بد بهاندازهای قدرت دارد که میتواند در چشمبرهم زدنی همهی ارزشهای فیلم را تحتالشعاع قرار بدهد و ارتباط مخاطبان با اثر را بهکلی مخدوش کند. تمام بدنام یک طرف و ۱۰ دقیقهی آخرش یک طرف دیگر! در بدنام، ۱۰ دقیقه از فیلم باقی مانده است ولی اصلاً نمیشود حدس زد که چگونه پایانی خواهد داشت. بدنام از آن دست پایانها دارد که پس از به آخر رسیدن فیلم نیز همچنان با شما میمانند و تبدیل به خاطرهای خوشایند در حافظهی سینماییتان میشوند. شدت تأثیرگذاریِ فرجامین بدنام مدیون ایدهای خلاقانه و اجرایی درخشان است؛ همچون ماحصل زحمات ارکستری بهغایت هماهنگ و بهرهمند از قدرت رهبریِ هنرمندی بزرگ که صاحب جادو، تجربه و نبوغ است...
✍ #پیمان_عباسی_نیا
🔘 مزیتی که تدوین نسبت به برداشت بلند و وضوح عمیق دارد این است که کارگردان میتواند با ایجاد تغییرات در زاویه ی دیدها که مستلزم تغییر نماهاست، تماشاگر را کاملا در گیر کنش کند. این را میتوان در صحنه ی پایانی فیلم بدنام دید... دولین (کری گرانت) جاسوس نفوذی آلیشا(اینگرید برگمن) را از خانه ی الکس سباستین نازی (کلود رینز) نجات میدهد. الکس سرانجام دریافته است که نامزدش آلیشا در واقع جاسوس است. آلیشا که مسموم شده طبقه ی بالا در اتاقش است. در همان هنگام که الکس با دیگر نازیها جلسه دارد، دولین آلیشا را نجات میدهد. الکس از جلسه بیرون میاید و دولین و آلیشا را میبیند که از پله ها پایین میایند، اما اقدامی نمیکند، زیرا در آن صورت دولین به نازیها خواهد گفت که آلیشا جاسوس است و به این ترتیب الکس دچار دردسر خواهد شد. بنابراین الکس مجبور است اجازه دهد که دولین آلیشا را از خانه خارج کند.
میبینید که کنش این صحنه بسیار ساده است... دولین آلیشا را از پله ها به پایین هدایت میکند و زیر نگاه دیگر نازیها و نیز مادر الکس، او را از در ورودی خانه بیرون میبرد.
پس چرا هیچکاک تصمیم میگیرد برای به تصویر کشیدن این کنش تنها در ٢ دقیقه و ۵ ثانیه (از لحظه ای ای که دولین و آلیشا از در اتاق خواب بیرون میایند تا هنگامی که از در ورودی خانه بیرون می روند) از ۵٧ نمااستفاده کند؟ در طول این کنش، هیچکاک میان پنج موقعیت در صحنه کات های سریع میزند... دولین و آلیشا در قاب (١۵ نما)، الکس به تنهایی در قاب (١٧ نما)، مادر الکس (۵ نما)، دولین، آلیشا، الکس و مادرش، همه با هم در قاب (۵ نما) و نازیها در طبقه ی پایین (٩ نما).
این کات های سریع میان پنج عنصر کنش مند صحنه، علاوه بر آن که باعث میشود تماشاگر بیشترین دسترسی را به رویدادهای صحنه داشته باشد، واکنش هر شخصیت را هم به رویدادهایی که لحظه به لحظه به وقوع میپیوندند به تماشاگر نشان میدهد.
شگفت آنکه این کات های سریع کنش صحنه را سرعت نبخشیده اند، بلکه بر کندی دولین و آلیشا هنگام پایین آمدن از پله ها تاکید کرده اند، کات های سریع همچنین تعلیق صحنه را طولانی تر کرده اند (آیا دولین و آلیشا میتوانند فرار کنند یا خیر؟). گذشته از اینها، دولین و آلیشا عاشق و معشوق هم هستند، اما شغل پنهانی آلیشا آنها را از هم جدا کرده بوده است. اگر بتوانند از خانه ی الکس بگریزند، آزاد خواهند بود تا به وصال یکدیگر برسند. در این صحنه نکات بسیاری مطرح است و هیچکاک استادانه تدوین سریع را به کار میگیرد تا بر حساسیت اوضاع تاکید کند.
✍ #وارن_باکلند
🎬 Notorious | 1946
Join 👉 @honar7modiran