ضرب المثل


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦوﭘﺮﮐﺎﺭﺑﺮﺩﺗﺮﯾﻦ
ﺿﺮﺏاﻟﻤﺜﻞﻫﺎﯼﻓﺎﺭﺳﯽ‌ﺑﻪﻫﻤﺮﺍﻩ
ﻣﻌﻨﯽﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞها،
تاریخچه‌وداستان‌پیدایش‌آنها
و
ریشه‌کنایه‌ها،اصطلاحات،واژه‌ها
وداستان‌های‌معروف‌وماندگار
ونکات‌جالب‌وخواندنی‌دیگر
در 👈 👇
@hekayatemasalha
مدیرکانال:
@sjh52
ربات کانال
@masalbot

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


✨آیا دوست دارید معنی ضرب المثل ها را
بدونید و بفهمید که کجا بیان می شوند یا
کاربردشان کجاست؟

💫آیا می خواهید بدانید که ریشه تاریخی
پیدایش ضرب المثل ها چیست؟

💥آیا میخواهید دلیل وداستان پیدایش
ضرب المثل ها را بدانید؟

@hekayateMasalha

⚡️آیامعنی اصطلاحات امروزی وکوچه بازاری
و ضرب المثل های جدید و عامیانه را
میدانید؟

🌟آیا دوست دارید معنی اصطلاحات
عجیب وغریب زبان فارسی رابدانید؟

👈پس همین حالا درکانال زیر عضوشوید تا
از صدها مطلب جالب و جذاب اگاهی
پیداکنید
https://telegram.me/hekayateMasalha


رمضان در ضرب المثل ها

ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ، ﻭﺍﮊﻩ ﺍﺻﻠﯽ ﻭ ﮐﻠﯿﺪﯼ، ﻭ ﯾﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺁﻥ، "ﺭﻭﺯﻩ" ﺍﺳﺖ ﺭﺍ در اینجا ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﯾﻢ.

@hekayatemasalha

✨عروس بی جهاز، روزه بی نماز، قورمه بی پیاز ‏

‏ این ضرب‌المثل کنایه به چیزی ناقص و کاری ناتمام است. روزه که از نیایش‌های واجب مسلمانان است، بی نماز (که نیایش اصلی و هر روزه است) عبادتی نارسا و ناقص است؛ همچنین عروس در آیین گذشته مردم ایران بدون داشتن جهاز مطلوب نبوده است، و قرمه هم غذایی است که بی پیاز مزه ندارد.
سعدی شیرین سخن این زبانزد را به نظم اینگونه گفته است:

چه سودی دهد روزه بی نماز
چه مزه دهد قرمه بی‌پیاز

✨چون گوش روزه دار بر الله اکبر است

مراد، در انتظار اذان افطار بودن است. آدم منتظر، تمام فکر و توجهش پیش کسی یا خبری است که انتظارش را می‌کشد.

✨آدم نباید روزه شک دار بگیرد

کار مشکوک کردن، هنگامی که در انجام دادن کاری احتمال زیان و خسران باشد. کاری را که احتمال زیان و خسران در آن است نباید مرتکب شد. چرا در شک و تردید باشیم؟

✨جوانمردی که بخورد و بدهد
به از عابدی که روزه دارد

معنا و منظور این زبانزد (ضرب‌المثل) این است که سخاوت و بخشندگی، اجرش از عبادت یا برخی عبادت‌ها بیشتر است.

✨روزه خوردنش را دیده ایم
نماز خواندنش را ندیده‌ایم

این ضرب‌المثل را به شوخی و مزاح به کسی که در انجام عبادتش کوتاهی می‌کند گویند.

✨روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم

وقتی از کسی تعریف کنند و او خود طوری بر آن بیفزاید که رسوا شود.

گویند آدم ساده‌لوح یا خودخواهی در مسجدی، با نهایت خضوع و خشوع ظاهری نماز می‌گزارد. چند نفر بر او گذشته یکی از آنها به رفیقش گفت: این مرد خدا را ببین، با چه توجه و تضرّعی نماز می‌خواند. آن مرد این سخن را شنید. فوراً نماز خود را شکسته به آنها گفت: «روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم»

‏ این جمله در موقعی بطور تمثیل گفته می‌شود که از شخص تعریفی کنند و او خود نیز چیزی برآن مزید کند، اما بطوریکه خود را رسوا و مفتضح ساخته، تعریف دیگران را نیز لغو و باطل سازد.‏

✨همیشه شعبان یک بار هم رمضان.

این ضرب‌المثل به عنوان تعریض به کسی گفته می‌شود که بار زحمتِ کار را بر دوش دوست خود می‌افکند و خویشتن زیر بار زحمت نمی‌رود. وقتی کارهای دشوار همیشه به یک شخص رجوع شود گویند. مثلِ: «همیشه ما می‌دیدیم یکبار هم تو ببین»

@hekayatemasalha


رمضان و ضرب المثل ها

https://telegram.me/hekayateMasalha


بزرگان شعر و ادب

زندگی نامه ادیب وشاعر بزرگ

ناصرخسرو قبادیانی

@hekayatemasalha

ﺣﮑﯿﻢﺍﺑﻮﻣﻌﯿﻦﻧﺎﺻﺮﺑﻦﺍﻟﺤﺎﺭﺙﺍﻟﻘﺒﺎﺩﯾﺎﻧﯽ ‏(ﻭﻓﺎﺕ ۴۸۱‏) ﺍﺯﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻭﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻗﺮﻥ ﭘﻨﺠﻢ ﺍﺳﺖ .ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺩﺭﺳﺎﻝ۳۹۴ﺩﺭﻗﺒﺎﺩﯾﺎﻥ ﺑﻠﺦ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻠﺦ ﺑﻪﮐﺴﺐﻋﻠﻮﻡﭘﺮﺩﺍﺧﺖ.
ﻭﯼﺩﺭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪﺩﺭﺑﺎﺭ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻏﺰﻧﻮﯼ ﺭﺍﻩ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕﻋﺎﻟﯽ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭدوﻋﻨﻮﺍﻥﺍﺩﯾﺐﻭﺩﺑﯿﺮ ﯾﺎﻓﺖوﭘﺲﺍﺯ ﺗﺼﺮﻑﺑﻠﺦ ﺑﻪﺩﺳﺖﺳﻠﺠﻮﻗﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۴۳۲ ﺑﻪ ﻣﺮﻭ ﻣﻘﺮﺣﮑﻮﻣﺖﺍﺑﻮﺳﻠﯿﻤﺎﻥﭼﻐﺮﯼ ﺑﯿﮏﺩﺍﻭﺩﺑﻦ ﻣﯿﮑﺎﺋﯿﻞ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ.ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺩﺭﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭﺩﻧﯿﻮﯼ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪ وﺭﺍﻩ ﺳﻔﺮﺣﺠﺎﺯ ﭘﯿﺶﮔﺮﻓﺖ.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺣﺞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺣﺠﺎﺯ ﻭ ﺁﺳﯿﺎﯼﺻﻐﯿﺮ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻭ ﻓﻠﺴﻄﯿﻦ ﻭﻣﺼﺮ ﻭ ﻧﻮﺑﻪ ﻭ ﺳﻮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﺣﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻓﺎﻃﻤﯽ ﺍﻟﻤﺴﺘﻨﺼﺮ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯽ ﮔﺮﻭﯾﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺑﻪﺩﺭﺟﻪ ﺣﺠﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻭ ﻧﺸﺮ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯽ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻭﻃﻦﺧﻮﺩ ﺑﻠﺦ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ .
ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺩﺭ ﺑﻠﺦ ﺑﺎ ﻋﻠﻤﺎ ﻣﺒﺎﺣﺜﺎﺕ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻏﻠﺐ ﺑﻪﻣﺨﺎﻟﻔﺖﻭﯼﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪﻭ ﮐﻢﮐﻢﻣﺘﻌﺼﺒﺎﻥ ﺩﺭﭘﯽ ﺁﺯﺍﺭﺵﺑﺮﺁﻣﺪﻧﺪ.
ﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﯾﻤﮕﺎﻥ ﺭﻓﺖوﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﻭﻓﺎﺕ ﯾﺎﻓﺖ . ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺁﺛﺎﺭﯼ ﻣﻨﺜﻮﺭوﻣﻨﻈﻮﻡ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭﻣﻨﻈﻮﻡ ﺍﻭ ﯾﮑﯽﺩﯾﻮﺍﻥﺍﺷﻌﺎﺭﺍﻭﺳﺖﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﺎ۱۱۰۴۷ﺑﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻭ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻧﺎﻣﻪ" ﻭ "ﺳﻌﺎﺩﺕﻧﺎﻣﻪ" ﺍﺳﺖﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭﻣﻨﺜﻮﺭ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ "ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﻪ"ﯼ ﺍﻭ ﻭ "ﺯﺍﺩﺍﻟﻤﺴﺎﻓﺮﯾﻦ" ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ .
@hekayatemasalha


بزرگان شعر و ادب

زندگی نامه ادیب وشاعر بزرگ

ناصرخسرو قبادیانی

https://telegram.me/hekayatemasalha


#دانستنیهای جالب تاریخی

"کرتیر" روحانی بسيار پرنفوذ ساسانی بود که مسیحیان، یهودیان و برهمنیان داخل کشور را به قتل رساند و مانی و پیروان او را نيز دستگیر كرد و کشت؛

او لقب بزرگ ترین قاضی ساسانیان را داشت!

@hekayatemasalha


#ﺟﺎﻟﺒﻪﺑﺪﻭنیدکه

ايرانيان باستان خروس را خوش يمن ميدانستند زيرا نويد دهنده صبح بود و رفتن تاريكى را خبر ميداد.

در اوستا از خروس با نام "پروردش" به معنی پیش بینی کننده و پرنده مقدس و خوش شگون یاد شده است. اعتقاد بر این بود که خروس با بانگ خود در بامدادان، دیوان را دور می کند و مظهر پیروزی روشنایی بر تاریکی است

@hekayatemasalha


#ﯾﺎﺩﯼﺍﺯﮔﺬﺷﺘﻪ

اصفهان دهه 40

@hekayatemasalha


#ﯾﺎﺩﯼﺍﺯﮔﺬﺷﺘﻪ

اصفهان میدان انقلاب

دهه 40

@hekayatemasalha


#ﯾﺎﺩﯼﺍﺯﮔﺬﺷﺘﻪ

عبور گله گوسفند از روی سی و سه پل اصفهان
یکصد سال پیش

@hekayatemasalha


💟بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم💟

چه زیباست هر روز
قبل ازخورشید،
به خدا سلام کنیم🌸🍃

نام خدا را نجوا کنیم و آرام بگیریم

سلام روز تون پراز شادی و پراز برکت🌺

💠الهی بانام وامیدتو💠

🆔 @hekayatemasalha


🍃،🍃،🍃،🍃،🍃،🍃،🍃، 🍃
🍃ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦوﭘﺮﮐﺎﺭﺑﺮﺩﺗﺮﯾﻦ √
🎄
🍃ﺿﺮﺏ اﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎﯼ ﻓﺎﺭﺳﯽ. √‌
🎄
🍃ﺑﻫﻤﺮﺍﻩﻣﻌﻨﯽﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞها، √
🎄
🍃تاریخچه‌وقصه‌پیدایش‌آنها √
🎄
🍂بهمراه‌ریشه‌ی
🎄
🍃کنایه‌ها،اصطلاحات،واژه‌ها√
🎄
🍃داستانهای‌معروف‌وماندگار √
🎄
🍃ونکات‌جالب‌وخواندنی‌دیگر√
🎄
🍂 در 👇👇👇
🌳
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
https://telegram.me/hekayatemasalha
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️

✔️ارتباط مدیرکانال: 👇👇 🍀
🍁 @sjh52
🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀




داستان ضرب المثل

اینکه برای من آوردی ببر برای خاله ات

@hekayatemasalha

در گذشته مردی جوان به همراه پدر و مادرش زندگی می کرد. مرد جوان بی کار بود و هنوز نتوانسته بود کار خوبی دست و پا کند و از این بابت بسیار پریشان بود.
مدتی گذشت و مرد جوان در میدان شهر نشسته بود که عمه اش نزد او آمد. جوان که از دیدن عمه اش بسیار خرسند شده بود از جایش برخاست و عمه اش را بر جای خود نشاند. عمه تا او را دید بادقت نگاهی به چهره ی محزون و ناراحت مرد جوان کرد و علت آن همه پریشانی را از وی جویا شد. جوان هم درد دل را برای عمه اش بازگو کرد.
پس از چند روز عمه نزد جوان آمد و به وی گفت:در بازار زرگران نزد آشنای شوهرم کاری درخور و شایسته ی تو پیدا کرده ام.
مرد جوان تا این را شنید بسیار خوشحال شد و همراه عمه اش به آن دکان رفت. پس از مدتی که جوان کارگری توانا و کارآزموده شده بود و از زرگر هم مزد خوبی می گرفت، تصمیم گرفت به دیدار عمه اش برود و برایش کاری انجام دهد اما پیش از آنکه به آنجا برود بسیار اندیشید که چیزی برای عمه اش به ارمغان ببرد به همین جهت به سوی خانه اش به راه افتاد اما پیش از آنکه به خانه برسد در میان راه دسته گلی یافت؛ جوان هم بدون آنکه توجهی به آن بکند سریع دسته گل را برداشت و راهش را به سوی خانه ی عمه کج کرد.
او که انسانی خسیس بود و نمی خواست در این راه پولی خرج کند، همان گل را هدیه ای نیکو دانست و به راهش ادامه داد. پس از مدتی او به در خانه ی عمه رسید و وارد خانه شد. جوان با دیدن عمه گل را در مقابلش گرفت و آنگاه لبخندی بر لبانش نشست اما هنگامی که در چهره ی عمه ی خود خوب نگریست متوجه شد وی رویش را از گل برگردانده و رخسارش حالتی عجیب یافته است. جوان که چنین دید نگاهی به دسته گل انداخت فهمید که در آن موجودات ریز و بسیار زشتی در حال دست و پا زدن هستند و گل های آن به حالتی آشفته و پژمرده درآمده اند.جوان که بسیار شرمنده شده بود به گوشه ای رفت و همان جا نشست و خواست تا سخنی بگوید تا خودش را از شرمندگی درآورد پس بی درنگ گفت:« عمه جان؛ راستش من پیش از آنکه به خانه ی شما بیایم خیال داشتم نخست سری به خاله ی خود بزنم و به آنجا بروم اما شوق دیدار شما راه را بر من بست و این شد که نخست به دیدار شما شتافتم». عمه که بسیار تیزهوش و زیرک بود در حالی که با دسته گل به سمت درب حیاط می رفت رو به جوان کرد و گفت:«خوب بود این را که برای من آوردی برای خاله ات ببری» سپس دسته گل را به بیرون از خانه پرتاب کرد.

@hekayatemasalha


داستان ضرب المثل

اینکه برای من آوردی ببر برای خاله ات


https://telegram.me/hekayatemasalha


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
@hekayatemasalha


#ﺩﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎیﺷﺎﻩﻧﺎﻣﻪ

(ﻛﻮﺗﺎﻩ، مختصر ﻭ ﺑﻪ ﻧﺜﺮ ﺳﺎﺩﻩ‏)

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻔﺖ ﺧﻮﺍﻥ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ

@hekayatemasalha

ﺧﻮﺍﻥ ﺍﻭﻝ :

ﮐﺸﺘﻦ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﻭ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ

ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺑﻪﻫﻤﺮﺍﻩ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺑﻪﺳﻮﯼ ﺗﻮﺭﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﻭﺭﺍﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﭘﺲ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺧﯿﻤﻪ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺟﺎﻡ ﻣﯽ ﭘﯿﺎﭘﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﮔﺮ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﯽ،ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪﺗﻮ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ.
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﺮﺩ ﭘﺲ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﯿﻦ ﺩﮊ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﭼﻨﺪ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻭ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﯽﮔﺰﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻓﺮﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ؟ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﭙﺎﻫﯽ ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ؟
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺭﺍﻩ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺳﻪﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻭ ﺧﺮﮔﺎﻩ ﻭ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺖ. ﺭﺍﻩ ﺩﻭﻡ ﺩﻭ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﻭ ﮔﯿﺎﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ. ﺭﺍﻩ ﺳﻮﻡ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪﻣﻘﺼﺪ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﻭ ﮔﺮﮒ ﻭ ﻧﺮ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﻭ ﺯﻥ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺳﯿﻤﺮﻍدﻭ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﯿﻦ ﺩﮊ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﺩﮊﯼ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺁﻥ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻼﺡ ﻭ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻭﺩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺻﺪﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺩﮊ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ، ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺮﻭﯾﻢ.
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﮐﺴﯽ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻝ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ. ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯿﺸﻮﻡ؟
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﻭ ﮔﺮﮒ ﻧﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﻭ ﻓﯿﻞ ﺑﺎ ﺷﺎﺧﻬﺎﯾﯽ ﭼﻮﻥ ﮔﻮﺯﻥ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﭼﻮﻥ ﻋﺎﺝ ﻓﯿﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﮔﺎﻩ ﺑﺒﺮﻧﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﺮﺯﺩ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻟﺸﮑﺮ ﺑﺎﺵ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﻣﺸﻮﺵ ﻫﺴﺘﻢ. ﻣﻦ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ.
ﭘﺲ ﺧﻔﺘﺎﻥ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺒﺮﻧﮓ ﺷﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺯﻫﺮﺁﮔﯿﻦ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺷﺎﺩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ.

ﺧﻮﺍﻥ ﺩﻭﻡ :

ﮐﺸﺘﻦ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺭﺍ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻪ ﺟﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﻪﺍﻭ ﻧﻮﺷﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻥﺑﻌﺪ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﺎ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﻬﻨﮓ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺑﺮﻧﻤﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺍﻭ ﻧﻤﯽﭘﺮﺩ.
ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺩﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ.
ﻫﻮﺍ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﺮ ﺯﺩ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ. ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﻭ ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﻪ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩ، ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺮﺳﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﭘﺲ ﺗﯿﻐﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﺯﺩ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻮﺩ ﺳﭙﺲ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺁﺏ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻦ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻭ ﯾﺎﻝ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﺎﻁ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭼﯿﺪﻧﺪ.

ﺧﻮﺍﻥ ﺳﻮﻡ :

ﮐﺸﺘﻦ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﺭﺍ

ﺳﭙﺲ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻪﺟﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻥ ﺑﻌﺪ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﮊﺩﻫﺎﯾﯽ ﺩﮊﻡ ﻧﺰﺩﺕ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺁﺗﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﻮﻩ ﺧﺎﺭﺍ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﯿﻎ ﻣﻦ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽﯾﺎﺑﺪ. ﭘﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﯾﮏ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﭼﻮﺑﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﯿﻐﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍدﻧﺪ ﻭ ﺻﻨﺪﻭﻗﯽ ﻧﯿﺰ ساختند ﺗﺎ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺍﺳﺐ ﻫﻢ ﺩﺭﺟﻠﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻮﺍ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﺮ ﺯﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻩ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﺳﭙﺮﺩ. ﺍﮊﺩﻫﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﻭ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﻭ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺗﯿﻐﻬﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻣﺶ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﭘﺲﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﺯ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﻪ ﻣﻐﺰﺵ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺑﻪﻃﻮﺭﯾﮑﻪ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﺩﻭﺩ ﺯﻫﺮﺁﮔﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺩ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺷﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﻭ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦﺻﺤﻨﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﺸﻮﺗﻦ ﮔﻼﺏ ﺑﺮﺳﺮﺵ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺯﺧﻤﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﺍﺯ ﺩﻭﺩ ﺯﻫﺮﺁﮔﯿﻦ ﺍﻭ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺷﺪﻡ. ﭘﺲ ﺳﺮﻭﺗﻦ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ

@hekayatemasalha


سری ﻛﺎمل ﺩﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎی ﺷﺎﻩﻧﺎﻣﻪ

(ﻛﻮﺗﺎﻩ، مختصر ﻭ ﺑﻪ ﻧﺜﺮ ﺳﺎﺩﻩ‏)

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻔﺖ ﺧﻮﺍﻥ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ

https://telegram.me/hekayatemasalha


📃 یکصد و ده «ضرب‌المثل حقوقی» رايج در دنيا!

@hekayatemasalha

☑️ اصولا در هر فرهنگ و آييني ضرب‌المثل‌هايي از قديم‌الايام تا كنون پديد آمده‌اند كه در گفت‌ و گو‌هاي روزانه به كرات از آنها استفاده مي‌شود، دراين ميان كم نيستند ضرب‌المثل‌هايي كه پايه حقوقي دارند.


در ذيل 110 ضرب‌المثل حقوقي در دنياي متفاوت فرهنگ‌هاي جوامع انساني را برمي‌شماريم:

«ضرب‌المثل حقوقی» رايج در دنيا:


1_ قانون سه روز پیرتر از دنیاست. (استونیايي)

2_قلم و جوهر بهترین شهودند. (پرتغالي)

3_ قضاوت باید گوش بزرگ و دست کوچک داشته باشد. (آلماني)

4_ حقیقت، دختر زمان است. (ایتالیايي)

5_قانون غالبا دندان خود را نشان می‌دهد ولی گاز نمی‌گیرد. (انگلیسی)

6_حقیقت سنگین است، لذا عده‌ای معدود حاضرند آن را حمل کنند. (عبری)

7_حقیقت را می‌توان خم کرد، ولی نمی‌توان آن‌ را شکست. (ایتالیایی)

8_ حرف حق شمشیری است، برنده. (فارسی)

9_قاضی که بی‌گناهی را محکوم سازد، وجدان خود را محکوم کرده است. (سوئدی)

10_حقیقت غالبا در یک استخر زشت پنهان است. (چینی)

11_ قانون چاه بی انتهاست، هر که گرفتارش شد کارش ساخته است. (چینی)

12_قاضی خوب همسایه بد است. (آمریکايی)

13_قانون روی میز است و عدالت زیر میز. (استونی)

14_قانون مانند تار عنکبوت است، سوسک از آن رد می شود ولی مگس گرفتار می‌گردد. (چک)

15_قانون همه را می لیسد. (اسکاتلندی)

@hekayatemasalha


📖 یکصد و ده «ضرب‌المثل حقوقی» رايج در دنيا!

https://telegram.me/hekayatemasalha

Показано 20 последних публикаций.

4 113

подписчиков
Статистика канала