Репост из: -//bitaw
اولین رمان #طنز سال😎🤟🏼
در مورد دختری #خنگ و سر به هوا که گارسون یه رستوران روستاییه و دهن پسرارو سرویس کرده🥴
مجبور میشه برای ادامه کار یک رابطهی یک شبه با آراد خشن داشته باشه و...😁🧜🏻♀
https://t.me/joinchat/AAAAAELeP5C2xxWVXAGBDw
فکش رو محکم گرفتم و با اخم تو چشم هاش خیره شدم.
- وقتی من رفتم سوگل برگشت؟
سرش رو جلو آورد و لب هاش رو عمیق روی لب هام گذاشت.
- نه.
فکش رو محکم تر از قبل گرفتم و آروم ته ریشش رو نوازش کردم و دقیق توی چشمهاش زل زدم.
- نه؟
دستش رو پشت کمرم قرار داد و آروم شروع به نوازش کمرم کرد.
- نه.
- کسی رو شبا آوردی عمارتت؟
لبخند شیطونی زد.
- تو که دوست نداری با دختری رابطه داشته باشم چرا خودت بله نمیدی؟
چشم هام رو ریز کرده، فکش رو ول کردم.
نمیدونستم حرفی که توی دلم بود رو باید بگم یا نه، اما درآخر نگاه از چشم هاش گرفتم و گفتم
- حتی اگه ازدواج هم کنیم، تو این مورد ازت دوری میکنم آراد.
شیطنت توی صداش خوابید و با اخم کمرم رو چنگ زد.
- چرا؟
- خودت بهتر میدونی، سوگل و صحرا و آرمیتا خوب واسم تعریف کردند که چجوری هستی.
کمی سکوت کرد و با اخم و چهرهای متفکر گفت :
- واسه تو اینطوری نیستم.
بهش نگاه کردم.
- فکر میکنی ولی وقتی شروعش کنی دیگه خودت نیستی و یه رایان خشن میاد به جات، نمیخوام این رو بگم، اما باید بدونی که باید بری پیش یه دکتر.
کمی خیره نگاهم کرد و سرش رو دوباره جلو آورد، با ترس خواستم سرم رو عقب بکشم که خندید و بازوم رو گرفته، توی بغلش پرتم کرد.
- باید بفهمی با توئه لعنتی آرومم!
موهام رو عمیق بو کشید و با صدای خماری زمزمه کرد :
- کی دلش میاد اذیتت کنه ، من بشم دومیش ؟!
https://t.me/joinchat/AAAAAELeP5C2xxWVXAGBDw
آراد مردی خشن و دختر باز، که هر شب یک نفر مهمون تختشه و جانا روستایی دلبر که با خوی وحشی آراد اشنا نیست و...
https://t.me/joinchat/AAAAAELeP5C2xxWVXAGBDw
رمان دارای صحنه های باز و دیالوگ هایی هست که برای زیر هجده سال توصیه نمیشه🙄‼️
در مورد دختری #خنگ و سر به هوا که گارسون یه رستوران روستاییه و دهن پسرارو سرویس کرده🥴
مجبور میشه برای ادامه کار یک رابطهی یک شبه با آراد خشن داشته باشه و...😁🧜🏻♀
https://t.me/joinchat/AAAAAELeP5C2xxWVXAGBDw
فکش رو محکم گرفتم و با اخم تو چشم هاش خیره شدم.
- وقتی من رفتم سوگل برگشت؟
سرش رو جلو آورد و لب هاش رو عمیق روی لب هام گذاشت.
- نه.
فکش رو محکم تر از قبل گرفتم و آروم ته ریشش رو نوازش کردم و دقیق توی چشمهاش زل زدم.
- نه؟
دستش رو پشت کمرم قرار داد و آروم شروع به نوازش کمرم کرد.
- نه.
- کسی رو شبا آوردی عمارتت؟
لبخند شیطونی زد.
- تو که دوست نداری با دختری رابطه داشته باشم چرا خودت بله نمیدی؟
چشم هام رو ریز کرده، فکش رو ول کردم.
نمیدونستم حرفی که توی دلم بود رو باید بگم یا نه، اما درآخر نگاه از چشم هاش گرفتم و گفتم
- حتی اگه ازدواج هم کنیم، تو این مورد ازت دوری میکنم آراد.
شیطنت توی صداش خوابید و با اخم کمرم رو چنگ زد.
- چرا؟
- خودت بهتر میدونی، سوگل و صحرا و آرمیتا خوب واسم تعریف کردند که چجوری هستی.
کمی سکوت کرد و با اخم و چهرهای متفکر گفت :
- واسه تو اینطوری نیستم.
بهش نگاه کردم.
- فکر میکنی ولی وقتی شروعش کنی دیگه خودت نیستی و یه رایان خشن میاد به جات، نمیخوام این رو بگم، اما باید بدونی که باید بری پیش یه دکتر.
کمی خیره نگاهم کرد و سرش رو دوباره جلو آورد، با ترس خواستم سرم رو عقب بکشم که خندید و بازوم رو گرفته، توی بغلش پرتم کرد.
- باید بفهمی با توئه لعنتی آرومم!
موهام رو عمیق بو کشید و با صدای خماری زمزمه کرد :
- کی دلش میاد اذیتت کنه ، من بشم دومیش ؟!
https://t.me/joinchat/AAAAAELeP5C2xxWVXAGBDw
آراد مردی خشن و دختر باز، که هر شب یک نفر مهمون تختشه و جانا روستایی دلبر که با خوی وحشی آراد اشنا نیست و...
https://t.me/joinchat/AAAAAELeP5C2xxWVXAGBDw
رمان دارای صحنه های باز و دیالوگ هایی هست که برای زیر هجده سال توصیه نمیشه🙄‼️