غزلهای ماندگار


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


تبلیغات : https://t.me/+UxX9G5A0WT5dAu2J
ارتباط با ما👈https://t.me/Reza20122
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر و غزلها بدون عضویت در کانال مورد رضایت ایشان نمی باشد.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: کانال تبادل دوستانه گلبرگ🌱
[🟩]

‌‏≣ انرژی‌درمانی✦ تخلیه انرژی‌های منفی
 
🟢
https://t.me/joinchat/ZA3jecvg_pk2N2Vk  ⩥⩥

آداب‌‌‌معاشرت و شخصیتِ قدرتمند TED
@BUSINESSTRICK

آموزش سواد م
الی و اقتصادی به زبان ساده
‏❒@ECONVIEWS

چش
م سوّم چیست؟ چگونه آن را فعال کنیم؟
‏❒@Cheshm3kaenat

جذب ثروت  با  ٪ قدرت ذه
نی ٪
‏❒@JadouyeFekrM

آنسوی * مرگ * چه خبر است !!
‏❒@PasAz_
Marg

کتاب و 《مع
نا》
‏❒@motaeeal

ماورای طبیعی شد
ن/ دکتر جودیسپنزا
‏❒@joe_diispenza

ذهنتو شاداااب نگه دار !
‏❒@MossbatAn
dishann

من یک زنم《درڪم ڪن》
‏❒@
zanan_khoshbakhti

شبی ده دقیقه ک
تاب بخوانیم
‏❒@book_tips

حقوق برای همه
‏❒@jenab_vakill

سفر به دنیای شگفت‌انگیز
‏❒@gashtogozardarjahan

غزل های
کوتاه و نفسگیر!!
‏❒@shabhaye_niloofari

آموزش قان
ون جذب با " لوییز هی"
‏❒@Louise_Haychane
l

بیداری معنوی ♡ فرکانس درمان
ی♡
‏❒@payamibarayesolh

غزل" غزل " غز
ل " غزل "غزل"
‏❒@ghaz2020

با《خدا》باش پادشاهی کن!
‏❒
@kh0daShEnaSi

اناالحق
‏❒@Analhaghhoo

آهنگ آهنگ آهن
گ
‏❒@ahangeeshghh

سرزمین آریایی
‏❒@royayemehr

حضرت مولانا و عاشقان
ه های شمس
‏❒@baghesabzeshgh

م
عجزه شکرگزاری و پاکسازی
‏❒@RohShokrgozari

مو
لانا مولانا مولانا مولانا
‏❒@MouLanayjan

سل
سله ی موی ِ " دوست "
‏❒@selmooyedoost

سعدی°• خداون
دگار ِ عشق
‏❒@Sadii_jaan

دنیای درون / شناخت روح برتر
‏❒@dunya
ye_daroon

سکوت ذهن
‏❒@royal_silencemind

شاه‌
بیت‌های ناااب
‏❒@nimbeytchanel

کنترل ذهن و ضمیرناخودآگاه
‏❒
@asrarkontoLzehn

کلبه ی •°• دوبیتی •°•
‏❒@D2bey
tichanel

طـــراحی و نقاشــی
‏❒@Painting_Honar

د
لبــری هـای حضرت مــولانا
‏❒@m
olavi_molavi

آموزش مدیتی
شن وپاکسازی چاکرا
‏❒@meditatio
1

کانال اشعار فروغ فرخزاد
‏❒@fo
roughFar0khzad

خداوندان ِ اَسر
ار
‏❒@KhodaVandane_Asrar

قوانین جهان هستی را بیاموزیم
‏❒@h
ezarghanoon

رویای سپیدار
‏❒@se
pedari

عربی آسان است!
‏❒@arabic_easyy

وابستگی چیست
؟وراهکارش چیست ؟
‏❒@Sobhbe1

خودشناسی ، رفتار شنا
سی ،آگاهی
‏❒@paksazi888

حضرتِ شعر...!
‏❒@SHaB
aNeHaYe_Bi_To

« زیباتر
ین اشعار شاعران »
‏❒@aftabmahtabi

جاهِ عشق و عرفان
‏❒@Jahe_E
shgh

سفر به اقیانوسِ درون....
@MasomehAbedini

« رسانه " سبز " مجله زندگی »
‏❒@majallezendegii

زرنگاری و طراحی سنتی
‏❒@vida_
dabir

جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
‏❒@vasLe7

عشق نیروی بیداری
‏❒@eshghnirooyebidariii

خودشناسی خد
اشناسی با آرامش درون
‏❒@pluosafkar

بشنو از نی ...
‏❒@va
sledoost

پرسش و پاسخ حقوقی وکیل_آنلاین
‏❒@
vakiil_online

یوگا،
مراقبه، چاکراشناسی
‏❒@yogaamag

صاحبدݪان ♡ صاحبدݪان
‏❒@Saheb_deLA
an7

امی کودک
کهکشانی. بعد پنجم
‏❒@bo
edpanjom

گلچین کتابهای صوتی وPDF
‏❒@ketabegoia

خبرهای ورزشی جهان
‏❒@
KhebarhaVarzeshiJahan

" کارم
ا " ••• زنگِ خطرِ کائنات •••!
‏❒@KAr
ma_mAvara

موسیقی •• فاخر ••
‏❒@musiicLand_ir

جملاتے ڪه با طلا باید نوشت
‏❒@moraghdh2


خودباوری وعزت نفس
‏❒@ramzkodbavre

چگونه کاریزماتیک♡جذااب باشیم؟
‏❒@
zehnearam

تنهایی و " آرامش "
‏❒@Ta
nnhaaiii

یوگا و تناسب اندام
‏❒@shaidaizad
i

"موسسه وکالت و مشاوره حقوق
ی"
‏❒@me
hdihemmati59

دنیای کتاب صوتی وp
df
‏❒
@Doneaekatad2

پرواز روح
‏❒@haghightx

آرا حقو
قی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE

حالتو
خوووب کن !
‏❒@Zenndegi
iii

عاشقان《کتاب》
‏❒@B00kLifeMe

معرفی ربات‌های تلگرام
‏❒@ROBOT_TELE

کائنات هوا
یت را دارد i••!
‏❒@m
ovafaghiat_jahanii

متن مم
نوعه و بدون سانسور...
‏❒@O
nlySookoot

اسرار متافیزیک/چاک
را درمانی
‏❒@meta_ajna

انگیزشی‌"امید
به زندگی"
‏❒@OMidBeZendgiii

دیگه کتا
ب نخر، رایگان بگیر
‏❒@Ketabz

سخنان زیبا و ماندگار
‏❒@goftarnie
k

متافیزیک عرفان《رهایی ازگذشته》
@Roohe_bartar

دريچه اى بد
نياى زيباى هنر، ادبيات و موسيقى ملل
‏❒@f
lowwithmusic

هزار پند مولانا با معانی اشعار
‏❒@Ashaarkotaa

حوادث واقعی
از سرتاسر جهان
‏❒@Havadesdaq

دانش ممنوعه و اسرار علوم غریبه !
‏❒@LOSTWORL
DSS

ا𝗣𝗗𝗙ا 500000 هزار جلد کتاب‌ کمیاب
‏❒@bo
ok_noor

چاکرا درمانی
‏❒@Chakra_Therapy1

‎‌‌‌‌‌‎─═༅  ‎‌‌‌‌‌‎═༅  
༅═  ༅═─
🔻مجازات فاشی در تلگرام
🔺 @Takha
L0fat_TeL


زمی شد چهره آن مهرعالمتاب روشنتر
چراغ آسمانی می شودازآب روشنتر

کدامین آتشین رخساره می آیدبه بالینم؟
که از عینک مرا شد پرده های خواب روشنتر

چراغ مسجد ازتاریکی میخانه افروزد
شب آدینه باشد گوشه محراب روشنتر

مشو با روشنی از صحبت روشندلان غافل
که درآیینه گوهر نماید آ ب روشنتر

درگوشش به چشم حلقه زلف آب گرداند
که دیده است اختر ازخورشیدعالمتاب روشنتر؟

ندارد گردکلفت برجبین آیینه قانع
که آب چشمه ساران است از سیلاب روشنتر

چنان کز رشته بسیار گردد نور شمع افزون
مرا دل گردد از جمعیت احباب روشنتر

کدامین گوهر شب تاب ازین دریا فروزان شد؟
که ازفانوس آید درنظر گرداب روشنتر

فروغ عاریت با نور ذاتی برنمی آید
که روز ابرباشد از شب مهتاب روشنتر

اگرچه آب گردد صاف از استادگی صائب
زموج بیقراری شد دل بیتاب روشنتر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۵۰

@ghaz2020


ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود
به نقد خاک شوم بنگرم چه خواهد بود

به نقد خاک شدن کار عاشقان باشد
که راه بند شکستن خدایشان بنمود

به امر موتوا من قبل ان تموتوا ما
کنیم همچو محمد غزای نفس جهود

جهود و مشرک و ترسا نتیجه نفس است
ز پشک باشد دود خبیث نی از عود

شود دمی همه خاک و شود دمی همه آب
شود دمی همه آتش شود دمی همه دود

شود دمی همه یار و شود دمی همه غار
شود دمی همه تار و شود دمی همه پود

به پیش خلق نشسته هزار نقش شود
ولیک در نظر تو نه کم شود نه فزود

به پیش چشم محمد بهشت و دوزخ عین
به پیش چشم دگر کس مستر و مغمود

مذللست قطوف بهشت بر احمد
که کرد دست دراز و از آن بخواست ربود

که تا دهد به صحابه ولیک آن بگداخت
شد آب در کفش ایرا نبود وقت نمود

#مولانا
- غزل شمارهٔ ۹۴۱

@ghaz2020

755 0 11 52 4

شود از پرده پوشی سوز اهل حال رسواتر
که تب را می نماید پرده تبخال رسواتر

خود آرایی کند بی پرده عیب روسیاهان را
که گردد پای طاوس ازنگار بال رسواتر

نگردد پرده عیب خسیسان دولت دنیا
سیه رو را کند آیینه اقبال رسواتر

درین میخانه با ته جرعه قسمت قناعت کن
که گردد تنگ ظرف از جام مالامال رسواتر

ازان با صوفیان صافدل زاهد نیامیزد
که از آیینه گردد زشتی تمثال رسواتر

مزن پر دست وپا گرعیب خود پوشیده می خواهی
که می گردد ز ایماواشارت لال رسواتر

به زینت نیست ممکن زشتی رخسار کم گردد
که ساق بی صفا رامی کند خلخال رسواتر

نداری چون ز معنی بهره ای باری مکن دعوی
که در پرواز گردد مرغ کوته بال رسواتر

نیاید پرده پوشی از لباس عاریت صائب
که نا درویش را سازد قبای شال رسواتر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۴۷

@ghaz2020


روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست
در شکرخانه تو مرغ شکرخا چه خوشست

بر سر غنچه بسته که نهان می‌خندد
سایه سرو خوش نادره بالا چه خوشست

زاغ اگر عاشق سرگین خر آمد گو باش
بلبلان را به چمن با گل رعنا چه خوشست

بانک سرنای چه گر مونس غمگینان‌ست
از دم روح نفخنا دل سرنا چه خوشست

گر چه شب بازرهد خلق ز اندیشه به خواب
در رخ شمس ضحی دیده بینا چه خوشست

بت پرستانه تو را پای فرورفت به گل
تو چه دانی که بر این گنبد مینا چه خوشست

چون تجلی بود از رحمت حق موسی را
زان شکرریز لقا سینه سینا چه خوشست

که صدا دارد و در کان زر صامت هم هست
گه خمش بودن و گه گفت مواسا چه خوشست

#مولانا
- غزل شمارهٔ ۴۱۴

@ghaz2020


آنکه می آید زطفلی از دهانش بوی شیر
می گدازد عاشقان را چون شکر در جوی شیر

صحبت سیمین تنان شیرین لبان را آتش ا ست
کاهش شکر بوداز چربی پهلوی شیر

می کند بی دست وپایی نعمت فردوس نقد
روزی اطفال اینجامی رسد از جوی شیر

سخت طفلانه است سنجیدن به مردان جهان
کوهکن راکز دهان تیشه آیدبوی شیر

سخت رویان رابه خلق خوش توان مغلوب کرد
قند را درهم شکست از چرب نرمی خوی شیر

پاک طینت عیب خود را بر زبان می آورد
موی را پنهان نیارد کرد هرگز روی شیر

نیست در مصر قناعت تشنه چشمی حرص را
خشک می آید برون اینجا شکر از جوی شیر

وقت حاجت راه روزی خود هویدامی شود
طفل بی مادر کند زانگشت جست و جوی شیر

وعده های خشک بی ریزش نمی آید بکار
طفل را نتوان خمش کردن به گفت و گوی شیر

در حریم صبح صائب پاک کن دل از خودی
کز غباری از صفا بیمایه گردد روی شیر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۳۹

@ghaz2020


سود ندهد عامل بیدادگر را کارخیر
شاهد ظلم است ازاهل عمل آثار خیر

کوته اندیشی که خیر ازمال مردم می کند
دست و دامان تهی برگردداز بازارخیر

پایه ظلم وستم راعامل بیدادگر
می دهد براهل بینش عرض از آثار خیر

روزی مرغان شود تخمی که زیر خاک نیست
پیش مردم از تنگ ظرفی مکن اظهار خیر

صرف کن درخیر نقد زندگانی را که نیست
در شبستان عدم شمعی به جز انوار خیر

نور از آیینه میبارد سکندر را به خاک
بی گهر هرگز نگردد ابر گوهر بار خیر

نام جم ازجام در دورست تا افلاک هست
ماندگی هرگز ندارد گردش پرگارخیر

صحبت نیکان بود مشاطه بدگوهران
رتبه تمکین بود تعجیل رادر کارخیر

تامی لعل شفق در شیشه افلاک هست
صائب از گردش نیفتد ساغرسرشارخیر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۳۶

@ghaz2020


من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست
همه رفتند و نشستند و دمی جان ننشست

هر کی استاد به کاری بنشست آخر کار
کار آن دارد آن کز طلب آن ننشست

هر کی او نعره تسبیح جماد تو شنید
تا نبردش به سراپرده سبحان ننشست

تا سلیمان به جهان مهر هوایت ننمود
بر سر اوج هوا تخت سلیمان ننشست

هر کی تشویش سر زلف پریشان تو دید
تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست

هر کی در خواب خیال لب خندان تو دید
خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست

ترشی‌های تو صفرای رهی را ننشاند
وز علاج سر سودای فراوان ننشست

هر که را بوی گلستان وصال تو رسید
همچنین رقص کنان تا به گلستان ننشست

#مولانا
- غزل شمارهٔ ۴۱۳

@ghaz2020


ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو

آفتاب فتح را هر دم طلوعی می‌دهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو

جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا
سایه‌اندازد همای چتر گردون سای تو

از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف
نکته‌ای هرگز نشد فوت از دل دانای تو

آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد
طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو

گر چه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است
روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو

آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعه‌ای بود از زلال جام جان افزای تو

عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست
راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو

خسروا پیرانه سر حافظ جوانی می‌کند
بر امید عفو جان بخش گنه فرسای تو

#حافظ
- غزل شمارهٔ ۴۱۰

@ghaz2020


داده ام دل را به دست دشمن دین دگر
بسته ام عهد مودت با نو آیین دگر

با غزالان سخن کارست صیاد مرا
کی مرا از جا برد آهوی مشکین دگر؟

کوه دردی را که من فرهاد او گردید ه ام
هست بر هر پاره سنگش نقش شیرین دگر

مرده دل را بغیر از ناله جان بخش من
بر نمی انگیزد از جا هیچ تلقین دگر

سر مجنبان بهر تحسینم گفتار مرا
نیست غیر از جنبش دل هیچ تحسین دگر

از گلستانی که آن سرو خرامان بگذرد
می شود هر شاخ پر گل دست گلچین دگر

ناامیدی هر قدر دل را کشد درخاک وخون
آرزو در سینه چیند بزم رنگین دگر

هر سر موی تو چون مژگان گیرا می کند
در شکارستان دلها کار شاهین دگر

گفتم از پیری شود کوتاه، دست رغبتم
قامت خم شد کمند حرص را چین دگر

گفتم از خواب گران پیری برانگیزد مرا
موی همچون پنبه ام گردید بالین دگر

در سر بی مغز هرکس نیست صائب نور عقل
دولت بیدار، گردد خواب سنگین دگر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۲۹

@ghaz2020

1.8k 0 23 21 12

از عزیزان با تو ما را هست پیوند دگر
جای یوسف را نگیرد هیچ فرزند دگر

خار دیوار تو از مژگان بود گیرنده تر
هر سرمو از تو چون زلف است دلبند دگر

از گرفتاران، سر بندی است هرکس را جدا
هست ما را با تو از هر بند پیوند دگر

می رسیدش ،بنده شایسته گر می کرد ناز
جز تو گر می بود در عالم خداوند دگر

شور من چون بلبلان از نوشخند غنچه نیست
تلخ دارد زندگی بر من شکرخند دگر

خوبه وحدت کرده مستغنی است از همصحبتان
نیست نخل خوش ثمر محتاج پیوند دگر

شد ز سنگ کودکان روشن که باغ دهر را
نیست چون دیوانگان نخل برومند دگر

گرچه هرکس راست پیوندی به آن نخل امید
قطع پیوند از دو عالم هست پیوند دگر

چون نباشد خواب من شیرین در آغوش لحد؟
من که نشکستم به دل جز آرزو قند دگر

کی به فکر صائب بی آرزو خواهد فتاد؟
آن که در هر گوشه دارد آرزومند دگر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۲۵

@ghaz2020


کیست در این شهر که او مست نیست
کیست در این دور کز این دست نیست

کیست که از دمدمه روح قدس
حامله چون مریم آبست نیست

کیست که هر ساعت پنجاه بار
بسته آن طره چون شست نیست

چیست در آن مجلس بالای چرخ
از می و شاهد که در این پست نیست

می‌نهلد می که خرد دم زند
تا بنگویند که پیوست نیست

جان بر او بسته شد و لنگ ماند
زانک از این جاش برون جست نیست

بوالعجب بوالعجبان را نگر
هیچ تو دیدی که کسی هست نیست

برپرد آن دل که پرش شه شکست
بر سر این چرخ کش اشکست نیست

نیست شو و واره از این گفت و گوی
کیست کز این ناطقه وارست نیست

#مولانا
- غزل شمارهٔ ۵۱۳

@ghaz2020


عشق راباشد به عاشق دلنوازی بیشتر
می کند بیچارگان را چاره سازی بیشتر

می کشد قامت به قدر ریشه هر نخلی که هست
هر قدرپستی فزونتر، سرفرازی بیشتر

عشق عالمسوز کی فارغ گذارد حسن را؟
شمع از پروانه دارد جانگدازی بیشتر

می شود هرچند محو از روی گرم آفتاب
می کند شبنم همان آیینه سازی بیشتر

د رخرابات مغان از پرتو دلهای پاک
هر قدر آلوده تر دامن نمازی بیشتر

می کشد قامت نی بی مغز بیش از نیشکر
درسبک مغزان بود گردن فرازی بیشتر

پیش راه شکوه خونین نگیرد خامشی
رشته اشک از گره گیرد درازی بیشتر

ظالمان را نرم می گردد دل از فرمان عزل
حسن نو خط می کند عاشق نوازی بیشتر

تا نگردیده است صائب آدمی بالغ نظر
می زند ناخن به دل عشق مجازی بیشتر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۱۴

@ghaz2020


چیست که هر دمی چنین می‌کشدم به سوی او
عنبر نی و مشک نی بوی وی است بوی او

سلسله‌ای است بی‌بها دشمن جمله توبه‌ها
توبه شکست من کیم سنگ من و سبوی او

توبه شکست او بسی توبه و این چنین کسی
پرده دری و دلبری خوی وی است خوی او

توبه من برای او توبه شکن هوای او
توبه من گناه من سوخته پیش روی او

شاخ و درخت عقل و جان نیست مگر به باغ او
آب حیات جاودان نیست مگر به جوی او

عشق و نشاط گستری با می و رطل ساغری
می‌رسد از کنارها غلغل وهای هوی او

مرد که خودپسند شد همچو کدو بلند شد
تا نشود ز خود تهی پر نشود کدوی او

سایه که باز می‌شود جمع و دراز می‌شود
هست ز آفتاب جان قوت جست و جوی او

سایه وی است و نور او جمع وی است و دور او
نور ز عکس روی او سایه ز عکس موی او

ای مه و آفتاب جان پرده دری مکن عیان
تا ز فلک فرودرد پرده هفت توی او

چیست درون جیب من جز تو و من حجاب من
ای من و تو فنا شده پیش بقای اوی او

#مولانا
- غزل شمارهٔ ۲۱۴۷

@ghaz2020


می کشد عزت طلب خواری زدوران بیشتر
هست یوسف راخطراز چاه وزندان بیشتر

از بخیلان خط آزادی مرابرگردن است
چون نگویم شکر این قوم از کریمان بیشتر؟

از وفور زر تهیدستان قسمت راچه سود؟
خشک گردد درمیان بحر، مرجان بیشتر

سگ ز صاحب روی گردان می شود چون سیرشد
نفس باشد درتهیدستی به فرمان بیشتر

دولت از دست دعا دارد حصار عافیت
خوابگاه شیر باشد درنیستان بیشتر

زشت را آیینه تاریک باشد پرده پوش
می نماید روی دل گردون به نادان بیشتر

آب درظرف سفالین خوشترست ازجام زر
می برند از عمر لذت خاکساران بیشتر

می رسد آزار سگ سیرت به درویشان فزون
خرقه رااز بخیه باشد زخم دندان بیشتر

همت از تیغ زبان شکر خجلت می کشد
درزمین شور بارد ابر احسان بیشتر

حیرت هرکس درین عالم به قدر بینش است
هرکه بیناتر درین هنگامه، حیران بیشتر

رتبه بسط است بیش از قبض پیش عارفان
فیض درسی پاره می باشد ز قرآن بیشتر

هرکه را آیینه تارست صائب دربغل
می کشد خاطر به گلخن از گلستان بیشتر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۱۰

@ghaz2020

2k 0 17 25 8

ناقص از کامل برد لذت ز دنیا بیشتر
دیده احول کند عیش دو بالا بیشتر

زشت راآیینه تاریک باشد پرده پوش
می رسد آزاربد گوهربه بینا بیشتر

گوشه گیران را مسلم کی گذارد روزگار؟
از گرانان می کشد آزار،عنقا بیشتر

هیچ باغ دلگشا چون جبهه واکرده نیست
می کشد صاحبدلان را دل به صحرا بیشتر

عمر در برچیدن دامن سرآمد سرو را
می کنند آزادگان وحشت ز دنیا بیشتر

چون زمین نرم از من گرد بر می آورند
می کنم هر چند بامردم مدارا بیشتر

آب گوهر می فزاید تشنگی چون آب شور
می تپد از تشنگان برخاک دریابیشتر

در سر بی مغز باشد باده را شور دگر
درنیستان می شود این شعله رعنا بیشتر

تلخ شد از کوهکن بر چشم شیرین خواب ناز
کارشیرین دل برد از کارفرما بیشتر

گشت از دشنام شوق آن لب میگون زیاد
گردد از تلخی می لعلی گوارا بیشتر

درسیاهی می توان گل چید از آب حیات
گریه راباشد اثر دامان شبها بیشتر

خانه های کهنه صائب مسکن مارست ومور
درکهنسالان بود حرص وتمنابیشتر

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۰۲

@ghaz2020


دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود

چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود

آن نافه مراد که می‌خواستم ز بخت
در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود

از دست برده بود خمار غمم سحر
دولت مساعد آمد و می در پیاله بود

بر آستان میکده خون می‌خورم مدام
روزی ما ز خوان قدر این نواله بود

هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید
در رهگذار باد نگهبان لاله بود

بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود

دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه
یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود

آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر
پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود

#حافظ
- غزل شمارهٔ ۲۱۴
@ghaz2020

2.2k 0 27 33 12

در زلف ناامیدی روی امید باشد
صبح امید یعقوب چشم سفید باشد

بید از ثمر نظر بست وصل نبات دریافت
عاشق ز ترک لذت چون ناامید باشد

در روستای مشرب هرروز روز عیدست
در شهربند مذهب سالی دو عید باشد

برخانه وجودم از دل زده است گردون
قفلی که آه وفریادآن را کلید باشد

عاشق نمی توان گفت دیوانه مشربان را
هرکس به خون نغلطید اینجا شهید باشد

از جوی شیرشستیم دست امیدواری
تا چندقاصد مااین پی سفیدباشد

دوران ناامیدی سرحلقه امیدست
صائب ز ناامیدی چون ناامید باشد

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۴۶۸

@ghaz2020

2.2k 0 24 28 14

خوش آن که خواب راحت برخودحرام سازد
پیش از تمامی عمر خودرا تمام سازد

آب حیات آثار گر در جهان نباشد
کس عمر بی بقا را چون مستدام سازد

روی گشاده باشد مفتاح بی زبانان
آیینه طوطیان را شیرین کلام سازد

ترک جهان فانی شوق سرای باقی
دارفنا به منصور دارالسلام سازد

از چشم شور حاسد خط امان ستاند
از لطف خاص هر کس با لطف عام سازد

ناقص به صبرگردد کامل که ماه نو را
خورشید در دو هفته ماه تمام سازد

از قرب سایه خود شوخی که می کند رم
عاشق چگونه اورا با خویش رام سازد

گفتم ز قید آن زلف خالش دهد نجاتم
غافل که حسن گیرااز دانه دام سازد

افتد ز کام بیرون از تشنگی زبانها
شمشیر غمزه اوچون با نیام سازد

چون گرد رهنوردان در دیده جا دهندش
آن را که خاکساری عالی مقام سازد

سنجیدگی سخن را مانع ز دخل بیجا
دندان محتسب کند سنگ تمام سازد

صائب ز جان اقامت جستن ز ساده لوحی است
ریگ روان محال است یک جا مقام سازد

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۴۶۵

@ghaz2020

2.3k 0 18 31 13

دل را به زلف پرچین تسخیر می توان کرد
این شیر را به مویی زنجیر می توان کرد

خط نرسته پیداست از چهره نکویان
مو را چگونه پنهان در شیر می توان کرد

هر چند صد بیابان وحشی تر از غزالیم
ما را به گوشه چشم تسخیر می توان کرد

از بحر تشنه چشمان لب خشک بازگردند
آیینه را ز دیدار کی سیر می توان کرد

ما را خراب حالی از رعشه خمارست
از درد باده ما را تعمیر می توان کرد

در چشم خرده بینان هر نقطه صد کتاب است
آن خال را به صد وجه تفسیر می توان کرد

در بوته ریاضت یک چند اگر گذاری
قلب وجود خودرا اکسیر می توان کرد

گر گوش هوش باشد در پرده خموشی
صد داستان شکایت تقریر می توان کرد

فریاد کاهل دولت از نخوتند غافل
کز خلق خوش چه دلها تسخیر می توان کرد

بی منصبی ز تغییر ایمن بود وگرنه
هر منصب دگر هست تغییر می توان کرد

اوضاع خوش خیالان سامان پذیر گردد
گر خواب شاعران را تعبیر می توان کرد

از درد عشق اگر هست صائب ترا نصیبی
از ناله در دل سنگ تأثیر می توان کرد

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۴۶۲

@ghaz2020

2.2k 0 30 27 10
Показано 20 последних публикаций.

7 877

подписчиков
Статистика канала