🙏دعاهای مشکل گشا 🙏


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


‍▒ ارائه روایات معتبر دینے به شیوه نوین
▓ اگر دعا معتقدانه و خالصانه خوانده نشود بے‌اثرست
▒ اعتقادے به دعانویسے و سرڪتاب نداریم
▓ ڪُپے بدون ذڪر منبع ضمان‌آور است

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


✨﷽✨

🔴«لذّت دانه کردن انارها»

یکی از راه های رفع خستگی و پیدا کردن نشاط معنوی این است که وقتی ولو اندک باز کنیم و به نعمتهایی که پیرامونمان هست توجّه کنیم. نیرویشان را جذب کنیم. با روحیه ی شکر و سپاسگزاری لحظاتی از ظلمات توجه به خود بیرون بیاییم و نفسی بکشیم.

رفتم چند انار برداشتم؛ شستم و در سینی گذاشته و چند تا پیاله به تعداد اعضاء خانواده برداشته و شروع به دانه کردنشان کردم. حالا من متأسّفانه در این خیرها کم توفیقم. ولی در میان این سر شلوغی ها واقعا لذّت بخش و مفرّح بود.

اینکه این دانه ها را یکی یکی با صبر و حوصله جدا میکردم و در ظرف میریختم تا مقداری نمک و گلپر بزنم و در این پیاله ها بریزم. برای آنهایی که دوستشان دارم. حسم این بود که گویا عالم را یک روح عشق و محبّت پر کرده. حتی این دانه های سرخ انار میخواهند به ما عشق نثار کنند.

باید به این خزانه عشق و محبّت کیهانی وصل شد و از آن حرارت و گرما گرفت. خیلی پاک و بی غرض و زلال است. و چقدر لذّت بخش بود که میدیدم با خنده و شادی میخورند و لذّت میبرند.

با خودم گفتم راستی این خانمها که برای عزیزانشان که دوستشان دارند غذا درست میکنند چقدر لذّت میبرند و رو نمیکنند! و ما که میخوریم و از این احساس پاک غافلیم و گاهی انتقاد هم میکنیم چقدر ناسپاسیم

🙏و خدا که میبینید بندگانش اینگونه غرق در نعمتهای او هستند چه ابتهاجی دارد؛ و ما که اینگونه حالت کفر و ناسپاسی داریم چقدر بی چشم و روییم!

و راستی که یک نگاه معنا دار به این دانه های انار آدم را از این حجم از رحمت و رأفت و عشق آسمانی به بندگان خجالت زده میکند
.

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🌸در اولین روز هفته
💕نفستـون رو خوشبـو کنیـد
🌸با عطر گلهای بهشتی
💕بہ ذڪر شـریف
🌸صلـوات بر حضـرت محمـد ﷺ
💕و خانـدان پـاک و مطهـرش


🌸 اَللَّهُـمَّ 💕
    💕 صَـلِّ 🌸
        🌸 عَـلَى 💕
            💕 مُحَمَّـد🌸
                🌸 وَ آلِ 💕
                    💕 مُحَمَّـد🌸
                         🌸وَ عَـجِّل💕
                             💕فَـرَجَهُـم🌸

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


🌸سلام
☕️صبح زیباتون بخیر
🌸شروع هفته تون
☕️پراز خیروبرکت
🌸از خدا میخوام
☕️بهترین ها سهم این
🌸هفته تون باشه
☕️شادی تو دلتون
🌸موفقیت همراهتون
☕️خوشبختی هوای
🌸زندگیتون
☕️و صداقت سرمایه تون
🌸و نگاه خدابدرقه راهتون باشه

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


نیایش صبحگاهی 🌺🍃🌺

✨مهربان خدای من...💕
🌺ای همیشه هستِ دلهایمان
✨ در تنگنای همه نداشتن ها...
🌺در شروعی خوب، دست مهربانیت
✨ را بر روی دلمان بگذار ،

🌺 تا چشم اطمینان باز کنیم
✨و تو را و تورا و تورا وفقط تو را
🌺 ببینیم فارغ از هر چیزی

✨پروردگارا..
🌺شروع این دفتر به یادت و
✨نام زیبایت مزین است ...
🌺آغازش را  رهایی از بی تو بودنمان
✨بخواه و پایانش را سرآغازی
🌺برای روشنایی دل هایمان به نور
✨معرفتی که ارزانی مان  می کنی...

آمیـــن یا رَبَّ الْعالَمین 🙏
ای پروردگار جهانیان 🙏

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
آسمان رویاهایتان پر از ستاره💕

به امید فردایی پر از بهترین ها💕

شبتون در آغوش اَمن خـــدا 💕

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
   
✴️ شنبه 👈 12 آبان / عقرب 1403
👈29 ربیع الثانی 1446👈2 نوامبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛آغاز کتابت و نگارش کتاب و مقاله...
📛وصیت نامه نوشتن.
📛قسم دادن.
📛مسافرت.
📛و معاملات کلان و امور اساسی خوب نیست.

🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶 مناسب زایمان و نوزاد حلیم و صبور باشد.
💑مباشرت امشب شب یکشنبه و فردا : مباشرت شدیدا مکروه و ممکن است فرزند جن زده شود.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️کلیه امور زراعی و کشاورزی.
✳️آبیاری‌.
✳️کندن چاه و کانال.
✳️درختکاری.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️خرید باغ و مزرعه.
✳️کشیدن دندان.
✳️و خارج کردن زوائد بدن و خال و زگیل و میخچه نیک است.
📛ولی امور اساسی و زیر بنایی مثل ازدواج و سفر خوب نیست.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست.

💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث گوشه گیری و انزوا می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث نجات از بیماری می شود.

😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 1 سوره مبارکه "حمد" است.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که نامه یا حکمی از جانب بزرگی به خواب بیننده برسد و سبب خوشحالی وی گردد. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶

💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.

📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲
#پارت_سی_و_ششم

دقایقی بعد در کوبیده شد و  ستوان ابراهیم وارد شد. یک ظرف  غذای آماده روی زانویم گذاشت و گفت: باورش سخته ولی...تو موفق شدی!درد و خستگی از وجودم پر زد. خودم را جمع کردم و با شوق پرسیدم: اعتراف کرد؟به نشانه تایید سرش را تکان داد و گفت: اعتراف میکنه، تجربه ای که دارم بهم میگه همه چی رو لو میده، اون حالا میبینه توسط بالادستی هاش  رها شده و اطلاعات مهمی هم برای معامله نداره پس هرکاری میکنه که خودشو نجات بده. بلند شدم و گفتم: حکمش چیه؟ وقتی اعتراف کرد...
ستوان  به غذایی که از  روی پایم افتاده بود و نقش زمین شده بود، نگاهی انداخت و پاسخ داد:

آدم ربایی، قاچاق انسان و مواد مخدر...جرمش سنگینه تازه همکاریش با سازمان مجاهدین خلق و ...راستی منظورت از رابطش کی بود؟مشت عرق کرده ام را باز کردم و گفتم: نمیدونم...فقط یه چیزی گفتم و امیدوار بودم نفهمه چیز زیادی نمیدونم.

ستوان ابراهیم دماغ کوچک و عقابی اش را خاراند و گفت: وای سر هیچ ازش اعتراف گرفتی؟ تو دیگه کی هستی دختر! پس چطور باور کرد؟لبخندی زدم و با اعتماد به نفس گفتم: خوب میشناسمش...
اما بلافاصله لبخندم به آه شکست و آهسته ادامه دادم: نه سال از بهترین سالای عمرمو تو چنگش اسیر بودم...چندباری شنیده بودم با دلار معامله میکنه کسی همیشه بود که سایه اش روی معامله های کثیف گوگو بود اما خودشو نشون نمیداد. نمیدونستم کیه ولی ازش برا اعتراف گرفتن استفاده کردم.ستوان  دسته موی جلوی پیشانی اش را عقب زد و زیرلب گفت: خیلی باهوشی!
شالم را مرتب کردم و پرسیدم: وقت نمازه...میشه برم؟
انگار انتظار شنیدن چنین حرفی را  از من نداشت. با تعجب به من نگاه کرد و سرش را پایین انداخت. بعد از مکث کوتاهی گفت: میشه تا تموم شدن فرصتی که جناب سرگرد داد، بمونی؟ میخوام اگه مجرم اعتراف کرد بهم کمک کنی راستو دروغشو بفهمم.🙏

با حیرت نگاهش کردم. شانه ای بالاانداختم و پرسیدم: تو بازداشگاه بمونم؟
سری تکان داد و فورا گفت: نه، پیش واحد خواهران بمون... فقط همین دو روز.
آهسته گفتم: باشه.لبخندی از سر رضایت زد و در را برایم باز کرد و گفت: پس تشریف بیارید بریم نماز...

ادامه دارد....

به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری


↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲
#پارت_سی_و_پنجم

شالم را جلوی صورتم انداختم و وارد شدم. مقابلش ایستادم. یاد نعره هایش در اتاق انتهای باغ افتادم. سعی کردم به خودم مسلط باشم اما تمام مدت شکنجه هایی که ان همه سال به من داده بود، در سرم می پیچید.
با زبانی که از روی منگی لشت بود، گفت: پس اینجا مهدکودکم داره!شالم را عقب کشیدم. سرم را جلو بردم. به صورتم نگاه کرد. با  نگاه کثیفش در چشم هایم عمیق شد. گفتم:

چیشد؟ ساکت شدی؟ یادته چقدر منو از پلیس میترسوندی؟ که از کثافت خونت فرارنکنم و پیش خانواده ام برنگردم....که بیشتر جیباتو پر دلار کنی...حالا چی گوگو؟ حالا کجایی؟ پری رو یادته؟ یادته چطور مثل سگ کشتینش؟ اون دختر مهاجر افغانیه چی؟ اونقدر بهش مواد زدی که آوردوز کرد، حتی  یه جا چالش نکردی! میشنوی یا نه کثافت چرا خفه خون گرفتی؟مشتم  گره کرده ام را زیر چانه اش کوبیدم. داد زد:  بیایید منو از دست این روانی نجات بدید من اعتراض دارم وکیلمو میخوام شکایت میکنم ازتون آشغالا....

میدانستم به زودی در باز میشود و او را بیرون می برند، پس گفتم: من همه چی رو بهشون گفتم. قبل از اومدنم به اینجا... اطلاعاتمو با آزاد‌یم معامله کردم.پوسخندی زد و دندانهای سیاهش را به من نشان داد و گفت: بلوف میزنی بچه.به طرف آیینه برگشتم. دستهایم را پشتم گرفتم و گفتم:

اون روز که حبسم کرده بودی تو اتاق آهنی یادت میاد؟ فکرمیکردی زیر مشت و لگدات بی هوش شدم اما من همه چیو شنیدم. قبل از اینکه از اعظم بخوای با اون  به ظاهرخبرنگاره؛ مسی قراربذاره، شنیدم با اون نگهبان گولاخه که تو اتاقک بالای ساختمون روبه روی باغ بودن حرف زدی...انگار از جلو در باغ  کشیدیش داخل و بهش گفتی با رابطتون قبل از رفتتش از ایران، تماس بگیره....بعد در حالی که دستگیره در را می کشیدم گفتم: قمارتو باختی گوگو اینبار رو زندگیت باختی!

یکدفعه از پشت سر دستهای بسته اش را دور گردنم انداختم و مرا زمین زد و همانطور که گلویم را فشار میداد، با خشم فریاد زد: دختره مزاحم باید همون موقع می کشتمت.همان لحظه در باز شد و مامور زن آمد و او را از من جدا کرد.  نفسم به سرفه باز شد. سعی کردم  نفس عمیق بکشم؛ دم، باز دم، دم، بازدم. 😓

مامور دیگر آمد بلندم کرد و به دفتر نسبتا بزرگی در طبقه همکف رفتیم. روی صندلی چوبی کنار کارتن های مقوایی، نشستم. لیوان آبی که برایم ریخته شده بود را سرکشیدم. و به پشتی صندلی تکیه زدم. سرم را عقب بردم و به سقف خیره شدم. کارم را درست انجام داده بودم واکنشش این را به من ثابت کرد.

ادامه دارد....
به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


✨﷽✨

🔴 وقتتو تلف هر برنامه‌ای نکن!

من تعجب می‌کنم که مردم یه هزار تومن به یه نفر بدن نگاه میکنن ببینن که اون جنسی که میگیرن هزار تومن می ارزه نمی‌ارزه،  ولی دو ساعت وقتشو میده هیچ نگاه نمیکنه که می ارزه نمی ارزه!

آخه دو ساعت پولش چقدره میشه خیلی پولش میشه

یه وقتی یه کسی داشت میمرد،
  عزرائیل رو دید .
گفتش که من سه تا گنج دارم یکی از این گنج ها رو میدم به تو که یک دقیقه به من مهلت بدی.
عزرائیل گفت: نمیشه!
گفت:دو تا از گنج ها رو میدم.
عزرائیل گفت :نمی‌شه
گفت: هر سه تا گنج رو میدم که یک دقیقه من مهلت بدید .
گفت :نمیشه

گفتش که من میدونستم که نمیشه چون ...فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿٣٤﴾
برای هر امتی زمانی [معین و اجلی محدود] است، هنگامی که اجلشان سرآید، نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند. (سوره اعراف آیه ۳۴)

عزرائیل گفت:پس برای چی سوال کردی ؟؟

گفت: برای اینکه مردم قدر عمر رو بدونن که من مردم چندین هزار جواهر و اینها رو سه تا گنج رو حاضر شدم بدم که یه دقیقه به من بدن ندادن .
شما قدر بدونید.

چطور ممکنه که من دو ساعت، سه ساعت وقتم رو در روز بدم به تلویزیون و به برنامه‌ای که نمی‌دونم چی هست که آخر هیچی هم به من نده .

چه خسرانی ما رو گرفته که، ما هیچ عمرمون رو حساب نمی‌کنیم .
مهمترین اسراف، اسراف عمره نه اسراف آب و نون و اینا

...إِنَّهُ لا يُحِبُّ المُسرِفينَ﴿۳۱﴾
خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد
.

چیزی گرانبهاتر از عمر نیست
لحظات عمرتون رو حساب کنید .

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅
┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
سلام آقا 💚🙏
دوباره جمعه و 🍃
ما دلخوشیم با یاد تو 💚
چشم به راه تو 😔
نشستیم بر در هر خانه ای 🍃
نام تو را 💚
می نماییم زمزمه
بر زیر لب
یابن الزهرا کی می آیی از سفر💚🙏

أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🤲روی زمین و آسمان ها و کرات
💚در بین مناجات و تمام کلمات
🤲زیبا تر از این دعا ندیده است کسی   
💚بر خاتم انبیاء محمد صلوات

🤲اللّهم صلّ علی مُحمّد
💚و آلِ محمّد
🤲و عجّل فرجهم

نذر سلامتی و ظهور امام زمان (عج) صلوات🙏

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


سلام خوبان😊✋
در پناه پروردگار❤️
صبح آدینـه تون سرشار از خوشبختی ☕️🌹
دلتون شاد 😊
زندگیتون شیرین و عاشقانه❤️
دنیاتون غرق در شادی و آرامش🌹

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
نیایش صبحگاهی 🌺🍃🌺

الهی...💕
در این صبح زیبا آدینه 🌹
لحظه‌ای به حال خودمان وا مگذارمان🙏✨
و همیشه نور هدایتمان باش🙏✨

به زندگیمان سرسبزی و خرمی ببخش🙏✨

و از چشمه بیکران نعمتهایت سیرابمان کن🙏✨

دل و زبان عزیزانم را پاک و زیبا کن🙏✨

باشد که در سیمای آنها، روشنیِ عشق تو بدرخشد...✨♥️✨

بحقِ اين روزِ عزيز محبّين پيامبرِاكرم(ص)💚
و شيعيانِ جهان راحاجت روا بگردان🙏

آمیـــن🙏
به برکت صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💚
و خاندان پاک و مطهرش 🌸

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
وفادارتر از خــدا سراغ ندارم 💛

به رسم همین وفاداری ست 💛

که تـو را به او میسپارم 💛

به امید فردایی زیبـا💛

شبتون خوش💛

    ↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


👇تقویم نجومی اسلامی 👇


✴️ جمعه 👈 11 آبان /‌ عقرب 1403
👈28ربیع الثانی 1446👈1 نوامبر 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
🌓امشب شبِ جمعه ساعت 21:01 قمر وارد برج عقرب می گردد.
🌓 و یکشنبه ساعت 8:49 دقیقه صبح قمر از برج خارج می شود.
📛امروز برای امور زیر مناسب نیست :
📛خون دادن.
📛مسافرت.
📛معاملات کلان.
📛و امور اساسی خوب نیست.

🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶زایمان خوب و نوزاد زیبا و خوشرو ومحبوب باشد.

🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️کلیه امور زراعی و کشاورزی
✳️آبیاری.
✳️کندن چاه و کانال.
✳️درختکاری.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️خرید باغ و مزرعه.
✳️کشیدن دندان.
✳️و بیرون آوردن دمل و زگیل و زوائد بدن خوب است.
📛ولی امور زیر بنایی و اساسی.
📛ازدواج عق د و عروسی.
📛و سفر خوب نیست.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن در زمان عقرب خوب نیست.

👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب :ممکن است فرزند سقط شود.
💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث قوت دل می شود.

😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 29 سوره مبارکه "عنکبوت" است.
قال رب انصرنی علی القوم المفسدین...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
  اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه

✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .

💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد

📚 منبع مطالب :
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲
#پارت_سی_و_چهارم

مامور زن در گوشم گفت: فرصتی پیش اومده  که نذاری دخترای دیگه ای مثل تو گرفتار بشن...اگر منِ گذشته بود بی تفاوت از کنار سرنوشت بقیه میگذشت و آرامشش را خرج آیندگان نمیکرد. اما این من رنگ و بوی فاطمه را گرفته بود. من این منِ جدید را دوست داشتم. در راه وقتی برایم از جزییات پرونده گفتند دیدم که گوگو را  از زندان به پاسگاه آورده بودند اما به جای اعتراف، یک مشت دروغ تحویلشان داده بود. خیابانها شلوغتر از قبل بود. وقتی رسیدیم پاسگاه مامور مرا به طرف یک در راهنمایی کرد. در زدم و وارد شدم. در سالن جلسات رسمی با آن میز بزرگ شیشه ای و صندلی های چرمی و مردان درجه داری که دورتا دورش نشسته بودند، بیش از پیش احساس  کوچکی کردم. نمیدانم چرا اما وقتی چشمم به ستوان خورد، نفس راحتی کشیدم. شنیدم که مرد مسن و موجهی که در رأس میز نشسته بود، رو به ستوان گفت:  برگ برنده ای که میگفتی این بود؟!😂

ستوان به طرفم برگشت، با تکان سرش سلامی کرد و بعد رو به مافوقش گفت: جناب سرگرد این آخرین راهه!  بخاطر محدودیت زمانی چاره دیگه ای نداریم.
سرگرد دوباره نگاهی به من انداخت و رو به ستوان جوان پرسید: فکر میکنی از پسش برمیاد؟سرم را بالا گرفتم و پیش از آنکه ستوان پاسخی بدهد گفتم: چه کاریه که فکر میکنید از پسش برنمیام؟به چهره های متعجب جمع حاضر نگاه کردم. ستوان بلند شد و گفت: باید قبل از ورودت به جلسه باهات صحبت میکردم...که سرگرد میان حرفهایش پرید و رو به من گفت: اعتراف گرفتن از سرتیم قاچاق انسان!بدون اینکه آیینه ای روبرویم باشد میتوانستم ببینم که رنگ از چهره ام پریده. اما خودم را نباختم و پرسیدم: و اون...کیه؟🤔

ستوان یک قدم به طرفم آمد و پاسخ داد: شما گوگو صداش میزدید در واقع اسم مستعارش...تمام توانم را در پاهایم جمع کردم که نیفتم. امکان نداشت بتوانم با او روبرو شوم. در مقابل سکوتم سرگرد سری تکان داد و گفت: می تونی بری.دلم میخواست از آن پاسگاه، از این شهر بروم. میخواستم دنیا را پشت سر بگذارم و بدوم. اما پاهایم قفل شده بود. دستان لرزانم را گره کردم و آهسته گفتم: باشه.😤

سرگرد  به در اشاره کرد و گفت: درم پشت سرت ببند. خنده در چشمان همه شان موج میزد. همه به جز ستوان. به او چشم دوختم و انگار تنها فرد حاضر مقابلم باشد، گفتم: باهاش حرف میزنم.چهره گرفته و استخوانی ستوان، به لبخند گشوده شد. مقابل مافوقش پای بر زمین کوبید و احترام گذاشت.درحالی که با من بیرون می آمد، مافوقش گفت:  فقط دو روز وقت داری ابراهیم!پس اسمش این بود؟  وقتی وارد اتاق کوچک طبقه پایین شدیم، ستوان ابراهیم کلاهش را برداشت و به دیوار کوبید و گفت: چیزی رو که این همه وقت نتونستن بگیرن میخوان دو روزه بگیرم.به دیوار شیشه ای که سمت راستمان بود، نگاه کردم. یکدفعه دیدم در باز شد و گوگو را روی صندلی آهنی رو به دیوار شیشه ای نشاندند.

ستوان ابراهیم متوجه ترسم شد و گفت: اون نمیتونه تو رو ببینه جلوش یه آیینه بزرگه ما از این ور می بینیمش.یاد اولین باری افتادم که قیافه نحس گوگو را دیدم. حالا بعد از ده سال چقدر کریه تر و حقیرتر به نظر می رسید. به کف دستم نگاه کردم. جای ضربدر چاقویی که گوگو کف دستم گذاشته بود شبیه داغ بردگی تمام وجودم را شعله ور میکرد. به طرف در رفتم که ستوان ابراهیم گفت: این آخرین فرصته، یه چیزی بگو که مجبور به اعتراف بشه...

ادامه دارد....
به قلم ✍️: سین. کاف.غفاری


↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲
#پارت_سی__سوم

ستوان ابروهای کمانی اش را درهم کشید و پرسید: پس چرا با شنیدن اسمشون اینقدر بهم ریختی؟روی اولین صندلی پشت سرم، افتادم.  چهره خونین پری آمد جلوی چشمم. گفتم:
گوگو یکی از دخترای تیمو بهشون کرایه داده بود، صدتومن برا بیست و چهار ساعت! وقتی آوردن انداختنش جلو باغ....نیمه جون بود. همون شب از شدت خون ریزی مرد. گوگو نذاشت ببرمش دکتر...اعظم ازش فیلم گرفت به اسم برخورد گشت ارشاد با بدحجابی گذاشت رو سایت. یه نمونه هم فرستاد برا بی بی سی فارسی...ستوان آمد مقابلم ایستاد نزدیک بود سرش به چراغ روی سقف بخورد، که خم شد و پرسید: اعظم همون مجاهد خلقیه ست که برای تیم قاچاق دخترا به امارات و دبی، کلیپ تبلیغاتی درست میکرد؟با نفرت به نشانه تایید سرتکان دادم. مامور زن آمد کنارمان ایستاد و گفت: قربان  لازمه یادآوری کنم که منافقا صرفا برای قاچاق انسان و مواد از اردوگاه اشرف به بیرون نیرو نمی فرستن حتما اهداف تروریستی و سیاسی هم داشته.😨

ستوان سرش را بلند کرد و رو به مامور زن، گفت: احتمالا همینه که میگید ولی این به دایره اختیارات ما مربوط نمیشه.
آهسته بلند شدم و گفتم: پس اگر از من کمکی برنمیاد دیگه میرم.ستوان صدایش را صاف کرد و گفت: یه کار دیگه هست که...
همانطور که سرم پایین بود گفتم: سرم درد میکنه من واقعا تحمل این فشارای عصبی رو ندارم میخوام برم، حالا!ستوان به مامور اشاره ای کرد و بعد با لحن آرام تری رو به من گفت: ممکنه دوباره فردا ...
نگاهم را به طرفش چرخاندم و قاطع گفتم: نه!به طرف در رفتم. آن لحظه نمیدانستم وارد چه ماجرای بزرگ و خطرناکی شده ام. گردابی که سالها پیش مرا درخود فروبرده بود و دست و پا زدنم خلاف جهت آن، بی فایده به نظر می رسید. 😓

آن شب دوباره فکر و خیال تنها هم صحبتم در آن باغ نحس، در سرم چرخید؛ پری بدبخت...هر وقت چشم گوگو را دور میدید  با من درد و دل میکرد. منهم چقدر با او گریه میکردم وقتی تعریف میکرد که  از بچگی همه چیز برایش فراهم بوده و  هرجا خواسته رفته و هرکاری دلش میخواسته کرده، اما بازهم بخاطر      وعده های خارج رفتن با دوست پسرش از خانه فرار کرد و در دام گوگو افتاد.بیست روز بعد دوباره آن مامور زن دنبالم آمد. خیلی جدی جلو رفتم و گفتم: دفعه پیش که گفتم این موضع دیگه هیچ ربطی به من...
اما او چیزی در گوشم گفت که مرا دنبال او تا پاسگاه مرکز شهر  کِشاند
.


ادامه دارد....
به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


ندای خداوند درشب جمعه به کسانی که
افزایش روزی میخواهند
📣📣📣📣

✍🏻امام محمد باقر عليه السلام فرمودند:
خداوند متعال، هر شبِ جمعه، از آغاز
شب تا پايان آن، از فراز عرش خويش ندا
مى‌دهد:

🔸آيا بنده مؤمنى نيست كه تا پيش از
سپيده دَم، مرا براى آخرت و دنيايش
بخواند و من، پاسخش دهم‼️
🔸آيا بنده مؤمنى نيست كه تا پيش از
سپيده دَم از گناهانش به درگاه من، توبه
كند و من هم به سوى او بازگردم و توبه
اش را بپذيرم‼️
🔸آيا بنده مؤمنى نيست كه من
روزى‌اش را بر او تنگ كرده باشم و او تا
پيش از سپيده دَم، افزايش در روزى‌اش
را از من بخواهد و من بر روزى او بيفزايم
و به آن گشايش دهم‼️
🔸آيا بنده مؤمنِ زندانى و غم زده‌اى
نيست كه از من بخواهد از زندان آزاد و
رهايش كنم‼️
🔸آيا بنده مؤمنِ ستم ديده‌اى نيست كه
تا پيش از سپيده دَم از من بخواهد كه
دادش را بستانم و من انتقام او را بگيرم و
داد وى بستانم‼️
و تا سپيده دَم، به اين ندا ادامه میدهد.

📗منبع:تهذيب‌الأحكام ، جلد 3، صفحه 5

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
پیری زودرس 👇🏻

🌺امام صادق صلوات‌الله‌علیه:
۴ چیز موجب پیری زودرس می‌شود
:

۱. خوردن گوشت خشک ( مثل کالباس ، سوسیس، بیکن...)
۲. نشستن روی رطوبت (جای نمناک)
۳. بالا رفتن از پله
۴. آمیزش با پیرزنان

.
أَرْبَعَةٌ تُهْرِمُ قَبْلَ أَوَانِ اَلْهَرَمِ أَكْلُ اَلْقَدِيدِ وَ اَلْقُعُودُ عَلَى اَلنَّدَاوَةِ وَ اَلصُّعُودُ فِي اَلدَّرَجِ وَ مُجَامَعَةُ اَلْعَجُوزِ اَلنِّسَاءُ.
.
📚تحف العقول ج ۱، ص ۳۱۵
📚عوالم العلوم ج ۲۰، ص ۷۱۳
📚بحار الأنوار  ج ۷۵، ص ۲۲۹

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh


💠 ربا بین زن و شوهر

💬پرسش
آیا بنده می توانم مبلغی را به همسرم قرض بدهم به این شرط که بازپرداخت آن بیشتر باشد؟

✅پاسخ
اشکال ندارد، بین زن و شوهر ربا نیست.

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh

Показано 20 последних публикаций.